طی سالهای 84 تا 92 که اصلاحطلبان در انزوای رسانهای به سر میبردند،
عموما مجالس ختم فعالان سیاسی محلی بود برای یافتن آنها و پرسیدن آخرین
تصمیمات، اخبار و تحولات گروهی از زبان این فعالان سیاسی. با این حال این
میراث بعد از گذشت نزدیک به هشت ماه از پیروزی حسن روحانی در انتخابات
ریاستجمهوری همچنان پابرجا باقی مانده است و بسیاری از مدیران و وزیران
دولتی را جز در مجالس ختم یا برنامههای جنبی و سیاسی مشابه نمیتوان پیدا
کرد.
درباره نقش فراموش شده مطبوعات در تحولات سیاسی ایران با ماءشاا... شمسالواعظین، از چهرههای مطبوعاتی ایران و سردبیر پرتیراژترین روزنامههای کشور در سالهای اصلاحات به گفتوگونشستیم. شمسالواعظین روزنامهنگاری است که قاطعانه اعتقاد دارد مطبوعات رکن چهارم دموکراسی هستند و برای ایفای این نقش مهم، تا به حال تلاش خوبی صورت نگرفته است.
آقای شمسالواعظین در حال حاضر مطبوعات ایرانی نسبت به دوران ایدهآل خود فاصله زیادی دارند. به نظر شما دلیل این فاصله چیست؟
این مساله دو دلیل دارد. دلیل اول رفتار روزنامهنگاران
در برابر سازمانهای مسئول و یکی رفتار همان ارکان در برابر روزنامهنگاران
است. وقتی روزنامهنگاری یا به طور کلی رسانهها دچار بحران درونی
میشوند، برخی سعی میکنند حداکثر استفاده را از این بحران ببرند، از این
فرصت استفاده کنند و روزنامهنگاران را در این بحران نگه دارند. چرا که
بحران درونی نسبت به بحرانی که از بیرون به مطبوعات تحمیل شود برای آنها
هزینه کمتری دارد. در این دوران افراد صاحب قدرت سعی میکنند با استفاده از
ابزاری که در اختیار دارند، اراده خود را در جریان رسانهای جاری کنند. در
این شرایط روزنامهنگاران به صورت کارمند درمیآیند و تابع خواستهها و
تمایلات آنها میشوند.
بنابراین روزنامهنگاران به لحاظ اخلاقی و صنفی و معیشتی، اسیر منظومهای از رفتارها میشوند که ناچارند از این رفتارها و از این عملکرد دفاع کنند. این بدنه تشکیلشده، مثل خبرگزاری وابسته به صداوسیما یا دیگر خبرگزاریها و سازمانهای مشابه، بعد از مدتی شروع به مقابله با جریان مستقل مطبوعاتی میکند که دولتی نیست و با هدف آگاهی بخشی به مطبوعات فعالیت میکرد. بنابراین بدنه روزنامهنگاری انسجام خود را از دست میدهد چون از سوی قسمتی از بدنه رفتارهای همسو دیده نمیشود و مثلا وقتی سندیکای آنها بسته میشود افرادی هیچ واکنشی نشان نمیدهند. حتی در تقابل با هم قرار میگیرند و وارد روندی میشوند که معیارهای خود و اهدافی که به خاطر آن وارد مطبوعات شده بودند را به مرور گم میکنند و این بحران اول در درون منظومه مطبوعات است.
راهحل خروج از آنچه شما بحران مینامید چیست؟ چطور میشود از این وضعیت خارج شد؟
باید در میان خود روزنامهنگاران ارادهای باشد که روزنامهنگاری کاملا مستقل شناخته شود و به عنوان رکن چهارم دموکراسی پذیرفته شود و به جز خود روزنامهنگاران کسی نتواند برای یک روزنامهنگار آرمان و هدف مشخص کند. البته این آرمان و هدف در هر کشور تا حدی با هم متفاوت است.
نقش نهادهای مسئول در این میان چیست؟
اینجا بخش دوم مشکل است. اگر پروتکلها و قوانین موجود را نگاه کنیدٰ میبینید که در قانون اساسی ایران و قوانین دیگر آزادی بیان وجود دارد اما بعد از بیان و امکان ایجاد دردسر وجود دارد چون به قوانین دیگری مشروط و مرجوع شده است. شما اگر همه حقوق مطبوعات و رسانهها را در قانون مطبوعات نگاه کنید مشاهده خواهید کرد که این قوانین مملو است از اما و اگرها. اما در برابر قوانینی که از حقوق برخی سازمانها دفاع میکند همه قوانین به صورت مطلق است و هیچ اما و اگری وجود ندارد. بنابراین ما باید یک تغییر ساختاری در قوانین موجود و پروتکلها به وجود بیاوریم تا مطبوعات بتوانند به وظایف خود به درستی عمل کنند و رکن چهارم دموکراسی اجرا شود. باید وضعیت مطبوعات به شکلی باشد که وقتی یک وزیر پشت میز کار خود قرار گرفت از تیتر فردای مطبوعات بترسد. به صورت کلی نظارت و پیگیری مطبوعات باید چنان به صورت دقیق و پیوسته و مستمر باشد که هیچ وزیری یا هیچ مسئولی جرات انحراف از مسئولیتی را که در آن قرار دارد به خود ندهد.
مطبوعات مستقل و فراجناحی به هر حال مزیتهای بیشتری نسبت به مطبوعات وابسته به گروهها و جریانات دارند. نباید برای آنها مزایایی در نظر گرفته شود؟
شما اگر به تاریخ سیاسی ایران نگاه کنید پاسخ این سوال را
خواهید یافت. وقتی مطبوعات در این کشور آزادند و وقتی بهار مطبوعات در
کشور آغاز میشود، فسادهای مالی کاهش پیدا میکند و هرگاه مطبوعات به اسارت
درمیآیند و روزنامهنگاران محدود میشوند، فساد مالی در کشور افزایش
مییابد. یک بار دیگر در مصاحبهای گفته بودم که زمانی فساد مالی در این
کشور در حالی که فضای مطبوعاتی کشور نسبتا باز بود برابر 123میلیارد تومان
شد. اما وقتی فضای مطبوعاتی دیگر مانند قبل نبود، این رقم به سه
هزارمیلیاردتومان رسید. بنابراین یک ملازمهای وجود دارد بین استقلال
مطبوعات و فسادهای اقتصادی در کشور.
این به نفع خود کشور هم هست که به جای
تشکیل سازمانهای بازرسی و کنترل و امثال اینها که به دنبال کشف فسادهای
مالی بروند، به مطبوعات اعتماد بیشتری بکند. همه از مطبوعات میترسند و در
همه جای دنیا هم وضع اینطور است. لذا باید به تغییر ساختاری در قبال قانون
مطبوعات دست بزنیم و محدوده فعالیت مطبوعات را افزایش دهیم که یقینا به نفع
دولت و کشور است. باید یک موازنهای بین رکن چهارم دموکراسی و سایر قوا
برقرار شود در غیر این صورت باید شاهد بسیاری از انحرافات و سوءاستفادهها
و... باشیم چون ناظری بر آنها وجود ندارد. کدامیک از پروندههای اقتصادی
با بررسی به نتیجه مطلوب رسیدهاند و باعث شده که اینگونه پروندهها کم
شود. این عدم تعادل علاوه بر بیعدالتی بحثی دیگر را نیز نشان میدهد: تا
زمانی که مفسدان اقتصادی نسبت به روزنامهنگاران امنیت بیشتری داشته باشند،
نمیتوان در راه مبارزه با مفاسد اقتصادی گامهای بلندی برداشت.
«تساهل و تسامح با مطبوعات» یک تجربه ارزشمند بشری است و درست نیست برخلاف برخی ادعاهای بعضی افراد آن را به آموزههای لیبرالیسم مرتبط کنیم. این محصول غربی و فرآوردههای لیبرالی نیست بلکه این یک نتیجه از سوی دانشمندان و نظریه پردازان بشری است که مطبوعات نتیجهای جز ایمن شدن جامعه نخواهد داشت. بنابراین ما به تغییر رفتارها و پروتکلها بپردازیم تا وضعیت آزادی مطبوعات در کشور بهبود بیابد.
در این شرایط که به عقیده شما شرایط ایدهآل روزنامهنگاری است، وضعیت چگونه خواهد شد؟
وقتی این کار انجام شود موازنهای بین بدنه سیاسی و اجتماعی کشور بین نهادهای حائل یا نهادهای واسط برقرار میشود. این نهادهای واسط نهادهایی مثل مطبوعات هستند که از یکسو با مردم در ارتباط هستند و از طرفی دیگر وقتی وارد سازمان یا نهادی میشوند اطلاعات اولیه باید در اختیار این افراد قرار بگیرد. در چنین شرایطی وقتی یک روزنامهنگار به سراغ مدیری یا وزیری میرود باید به تمام سوالات وی پاسخ بدهد و شما مشاهده میکنید در غیاب مطبوعات مستقل و آزاد رسواییهای بزرگی مثل واترگیت اتفاق میافتد. شیوههای دموکراتیک پایدارند و کمتر دچار بحران میشوند؟ چون بین همه نهادها تعادل برقرار شده است.
برخی نهادها به قدری بزرگ شدهاند که دیگر کسی از آنها انتقاد نمیکند و همه فکر میکنند که آنها همیشه درست عمل میکنند. مطبوعات در این شرایط راحت نیستند و این احساس به آنها دست میدهد که تا وقتی آنها بخواهند هستند و وقتی قابل تحمل نباشند مطبوعات نباید باشند. باید همگان این تصور را داشته باشند که اگر به جای روزنامهنگاران بودند چه خواستههایی داشتند؟ در حال حاضر روزنامهنگاران نه امنیت شغلی دارند نه امنیت صنفی و نه امنیت و... باید دستگاههای مسئول همانطور که قاطعانه از حقوق خود دفاع میکند از حقوق روزنامهنگاران هم دفاع کند.باید به نحوی رفتار شود که مطبوعات بتوانند حس سرزندگی و نشاط را به جامعه منتقل کنند و این سرمایه بزرگی است.
در این چند ماهی که از عمر دولت گذشته است ما شاهد بودیم بسیاری از وزیرانی که پیش از این به عنوان فردی پاسخگو شناخته میشدند و ارتباط خوبی با رسانهها داشتند، هنوز سیستم خوبی برای اطلاعرسانی دستگاه خود تعریف نکردهاند و دسترسی به این افراد سخت شدهاست. برای این شرایط چه پیشنهادی به این مدیران و به روزنامهنگاران دارید؟
ببینید دولت را باید تشویق کرد که نهادهای مستقل مطبوعات
را حمایت کند و خود را در معرض نقد این مطبوعات قرار دهد. اگر دولت در این
مسیر حرکت کند ایمن خواهد شد. مردم به دنبال دولتی میگردند که در درجه اول
پاسخگو باشد و در مرحله بعدی با درایت و تدبیر عمل کند. این امید و تدبیر
که شعار دولت روحانی است از هوا نیامده است اما هنوز به زمین نرسیده است.
این شعار هنوز بین زمین و هوا مانده است. دولت باید وزیران خود را پاسخگو
کند و از آنها بخواهد درهای سازمان خود را در برابر سوالات خبرنگاران باز
بگذارند.
دولت باید تدبیر و امید را از درون خود آغاز کند. اگر وزیر و مدیری پاسخگو نبود باید مورد عتاب دولت قرار بگیرد و اگر پاسخگو نبود باید جریمه شود. مسئول در هر ردهای(به صورت مطلق و بدون هیچ بالا و پایینی) باید پاسخگو باشد و اگر در هر ردهای پاسخگو نبود اعتبار او خدشهدار خواهد شد. ما اختیاردار بیمسئولیت در هیچ جای دنیا نداریم و این مساله برای هیچکس قابل قبول نیست.