عباس شاکری اقتصاد دان در خبر آنلاین نوشت:
تخصیص منابع یک بحث محوری است. اکنون که قرار است به دنبال مذاکرات، درآمدهای ارزی کشور بیشتر شود که البته هنوز نشده، ما بحثهای مبنایی خود را انجام میدهیم که قطعاً برای دولت راهگشا خواهد بود. ما در هشت نه سال گذشته بالاترین درآمدهای نفتی را داشتهایم و این درآمدها نتیجهای جز رشد محدود و محدودتر و نهایتاً منفی نداشت.
از گوشه و کنار میشنویم که فلان صندوق امانی چقدر پاداش گرفته، فلان آقا بیان میکند که به چه کسانی چه پولهایی داده، فساد یک میلیاردی در گمرک کشف شده یا بروز متغیرهای اقتصادی مانند رشد منفی، تورم بالا، بیکاری و از این دست خبرها فراوانند که گویای عمق فاجعه است.
برخلاف اینکه گفتهاند: دولت به گذشته چکار دارد، خود چه برنامهای دارد؟ ما تجارب خوبی در گذشته داریم و باید به دور از اغراض سیاسی، جناحی و شخصی، گذشته ما درسی برای آینده باشد. چطور میشود با وجود این همه منابع نفتی، رکود تورمی شدید به عنوان پدیدهای ماندگار در اقتصاد مطرح باشد؟ دقت میکنیم، میبینیم که گردونهای در اقتصاد ایجاد شده که هم تخصیص منابع را به شکل خاصی رقم زده هم توزیع درآمد را به شکل خاصی تنظیم کرده است.
اگر این شیوهها نهادینه شده باشد، باید رویهها را تغییر دهیم. دیدیم که با این رویهها، همین که از دوره وفور درآمدهای ارزی پا به دوره کمبود درآمدهای ارزی گذاشتیم، اقتصاد آسیبپذیر شد. با وجود اینکه جنگ نداشتیم، دیدیم که با اندک کاهش درآمدهای ارزی، اقتصاد در ورطه رکود و تورم رفت. بنابراین نتیجه میگیریم که اگر رویکردها صحیح نباشد، چه در دوره وفور چه در دوره کمبود، اقتصاد مشکل دارد.
اگر اصل 44 اجرا میشد و خصوصیسازی انجام میشد، اتفاقات خوشایندی روی میداد. میبینیم که در طی سالهای گذشته، از 100 هزار میلیارد تومان خصوصیسازی شاید 6 یا 7 هزارتایش هم خصوصیسازی واقعی نباشد. لذا این گردونه ای که الان در اقتصاد ایجاد شده، منابع را میگیرد و در بخشهای نامولد این منابع را پمپاژ میکند.
ما نقدینگیهای 30 درصد، 25 درصد یا 20 درصد داشتیم اما سرمایه در گردش بنگاههای تولیدیمان محدود بوده. این چه پارادوکسی است که رشد نقدینگیمان به این اندازه است اما بنگاههای تولیدی میگویند که سرمایه در گردش ندارند. چه بسا که بخشی از این رکود بخاطر همین وضعیت باشد. معلوم میشود که بقیه پولها جای دیگری صرف میشود.
بنابراین سرعت گردش پول بهم میخورد، نسبت معاملات مرتبط با GNP تغییر میکند و نسبت معاملات نامرتبط در چرخش پول زیاد میشود. با این وصف، باید برنامهریزی صحیح کنیم و کاری کنیم که منابعی که در اختیار ماست، به خلق ارزشهای حقیقی، ماندگار و خود تقویت شونده منجر به رشد منتهی شود.
در غیر اینصورت این گردونهای که در اقتصاد ایجاد شده، بخش زیادی از هر منبعی که در اختیارش قرار گیرد را نابود میکند و بخش کمی را در یک رشد محدود با رشد منفی بکار میبرد. تنها بحث نفت نیست. مگر منابع بانکیمان را بهتر از منابع نفتیمان تخصیص دادهایم؟ مگر عملکرد نقدینگیمان بهتر از تخصیص درآمدهای نفتی بوده؟
باید سعی شود که سازوکار تخصیص منابع به نفع تولید و به زیان بخشهای نامولد تغییر کند. الان مشکل این است که یک جا بخواهیم به بازار اهاله کنیم، بازار شکل نگرفته است و بهم میریزد زیرا که سرشار از تبانی، اطلاعات نامتقارن و تصمیمات سلیقهای و فردی است.
هر بازاری که نگاه میکنیم، میبینیم این مسائل در آن مشهود است. بورس کالا میسازیم. میبینیم که یک مارک آپ انحصاری که قبل از تشکیل بورس وجود داشته، باز در آنجا وجود دارد و همین حالت انحصاری حفظ میشود.
جایی گفته شده است: اگر جایی بازار نداشته باشیم باید مدیریت کنیم. یعنی اگر جایی قیمت نتوانست علامت دهد تا آن بازار شکل بگیرد شما باید این صلاحیت را داشته باشید که منابع را هدایت کنید. اگر در دورهای تحریمها تشدید بشود یا اینکه گشایشی روی بدهد و منابع به داخل اقتصاد وارد شود، ضرورت اصلاح ساختار تخصیص منابع همچنان وجود دارد.