احمد فرهادی؛ بارها و بارها در مراجعه به شرکتها و سازمانهای مختلف و پس از مواجه با درب بسته اتاق مدیران، این جمله را شنیدهایم که «جلسه دارند!»، و بارها و بارها شاید از خود پرسیده باشیم که این همه جلسه برای کدام مقصود برگزار میشود؟ واقعاً تا بحال به این موضوع اندیشیدهایم که چرا در سازمانهای و شرکتهای ایران حجم جلسات بالاست؟
مهمترین معضل تعدد جلسات؛ بلعیدن زمان مفید کاری است. برای افراد خلاق و مدیران مبتکر مهمترین سرمایه زمان است، بهویژه زمان طولانی و بدون انقطاع و بزرگترین دشمن این سرمایه هم، کسانی هستند که تلاش میکنند این زمان را از طریق برگزاری جلسه بگیرند. در واقع برخلاف دیدگاه عمومی، افراد خلاق هنگامی بیشترین بهرهوری را دارند که به نظر میرسد هیچ کاری انجام نمیدهند. در اوایل دهه 1990 یک روانشناس از 275 فرد خلاق پرسید که آیا میتواند برای نوشتن کتابش با آنها مصاحبه کند، نتیجه جالب بود؛ تنها یک سوم این درخواست را پذیرفتند، یکسوم دیگر اصلاً به خود زحمت پاسخ ندادند و یکسوم دیگر نیز مصاحبه را نپذیرفتند.
در تعریف جلسه چنین آوردهاند که: «در یک قرار دو یا چند نفر به دور یکدیگر جمع میشوند و در مورد موضوع یا موضوعاتی به گفتگو میپردازند» اگر بپذیریم که جلسات عمدتاً برای حل موضوع و یا مسئلهای غیر مترقبه در سازمان برگزار میشود، آنگاه برگزاری بیش از حد جلسات در یک سازمان، یک معنی مستتر دیگری هم در خود خواهد داشت؛ و آن اینکه سازمان احتمالاً مبتلا به عارضه ناکارآمدی شده است. وقتی ناکارآمدی در عرصه سازمانها گستردهتر میشود نیاز به برگزاری جلسات نیز بیشتر خواهد شد. جلسات بیشتر زمان مفید بیشتری را میبلعد و با کاهش زمان مفید بر ناکارآمدی بیشتر سازمان میانجامد با کاهش زمان مفید در سازمانها، سطوح تحلیلی مدیران سازمان تنزل خواهد یافت و این چرخ دوار همچنان خواهد چرخید.
با بررسی اجمالی تعدادی از شرکتها و سازمانها متوجه خواهیم شد که این روزها آش برگزاری جلسات بقدری شور شده که میتوانیم این وضع غیر عادی را به «بیماری جلسات» در سازمانها تعبیر کنیم. هر روز دعوتنامههای متعددی برای دعوت به جلسات در کارتابل مدیران قرار میگیرد، پیتر دراکر استاد مدیریت برای گریز از چنین وضعیتی «امتناع کردن» را توصیه میکند، به عقیده او «یکی از اسرار بهرهوری آن است که سطل زباله بزرگی برای دور انداختن دعوتنامههای جلسات داشته باشید».
به نظر می رسد که مدیران بهرهور به جای فکر کردن به امور اجرایی باید به راهبردها بیندیشند و به جای اینکه از خود بپرسند که آیا شرکت مطابق برنامههایش پیش میرود به آن فکر کنند که آیا شرکت در مسیر صحیح قرار دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر بجای اینکه زمان خود را در جلسات هدر دهند آن را صرف تفکر به موضوعات مهمتری کنند. جک ولش هنگامی که رئیس جنرال الکتریک بود یک ساعت در روز را به «تماشای بیرون پنجره» اختصاص میداد. بیل گیتس هنگامی که رئیس مایکروسافت بود «دو هفته تفکر» را در سال به خود اختصاص میداد و در آن دو هفته خود را در کلبهای دورافتاده محبوس میکرد. جیم کالینز به تمام روسا توصیه میکند که «فهرست توقف کار» داشته باشند و مطابق آن ببینند آیا جلسهای هست که لغو شود؟
تشکیل جلسه در اغلب سازمانهای ایرانی به عادتی بدل شده است. عادتی برای نشان دادن اشتغال بیش از حد, حتی گاهی اینطور هم تصور می شود که موسسات و سازمان هایی که جلسات کمتری دارند؛ حتماً کار کمتری هم دارند! در حالی که دقیقاً بر عکس است. سازمانهایی که کمتر جلسه برگزار میکنند, سازمانهایی هستند که با تدوین روش و سیستمی مدون توانستهاند مسائل خود را حل و فصل نمایند آنها درگیر پدیده ناکارآمدی نیستند که برای رفع آن ناکارآمدی نیاز به برگزاری جلسات داشته باشند. میتوان جلسات را کاهش داد و از شر این ربایندگان زمان خلاص شد به نظر میرسد که برگزاری بیش از حد مشارکت بیش از حد نتایج منفی به بار میآورد.
از سوی دیگر, اگر با دید هزینه-فایده به برگزاری جلسات نگاه کنیم این سوال مهم مطرح میشود؛ برای برگزاری هر جلسه چه میزان زمان صرف میکنیم و این زمان چه میزان برای سازمان چقدر هزینه خواهد داشت؟ سازمان این هزینه را میدهد تا چه بدست آورد؟ بهتر است مدیران قبل از ارسال هر دعوتنامهای ابتدا به این سوالات پاسخ دهند.