شبان شهیدی مودب؛ در میان نظام های حزبی حاکم بر جوامع غربی، مردم سالاری امریکایی دارای مشخصه ای است که با وجود مشترکات ساختاری با دیگر دموکراسی ها، به حکومت امریکا پیچیدگی منحصر به فردی داده است.
در نظام تفکیک قوایی در ایالات متحده، قوه مقننه دارای قدرت نظارتی و کنترلی بی مثالی در حکومت امریکا بوده به گونه ای که علیرغم اختیارات وسیع رییس جمهور، کنگره و سنا برای کنترل این اختیارات، ترمزهای مرئی و نا مرئی متعددی را در اختیار دارند. از این رو چنان چه کشورهای طرف امریکا شناخت درستی از این ویزگی ناشته
باشند در رابطه و هر گونه تعاملی با حکومت امریکا دچار مشکل می گردند.
متخصصان فلسفه سیاسی، این مشخصه را دستاورد دموکراسی امریکایی می دانند و از آن به "توزیع متجانس قدرت" یاد می کنند. البته در مردم سالاری فرانسوی نیز توزیع قدرت و انجام انتخابات متعدد که قدرت را از انحصار حکومت خارج و آن را در میان مردم توزیع می کند، دست آورد ماندگار انقلاب کبیر فرانسه تلقی می گردد. با این حال در ساختار حکومتی امریکا، دو مجلس قانون گذاری، نسبت به مجلسین موجود در فرانسه با اقتدار بیشتری عمل می کنند.
البته اگر از دیدگاه اعمال قدرت امپراطوری به امریکا نگریسته شود ممکن است بگوییم که مجموعه قوا برای سلطه امریکا به صورت هماهنگ عمل می کنند که این در حوصله این نوشتار نمی گنجد.
مشخصه دیگر در نظام حکومتی امریکا که می تواندبا لحاظ آن بر تصمیم گیری ها تاثیر گذاشت، تحرک در اطلاع رسانی زود هنگام و ایجاد فشار از طریق جوسازی است که به لابی گری معروف شده است. بدین معنا که افراد یا منافع و جریانهای خاصی با مراجعات مکرر به سناتورها یا اعضای کنگره و دادن اطلاعات هدایت شده می توانند بر تصمیمات آن ها تاثیر بگذارند. نمونه این لابی گری ها، مراجعات و ایجاد فشار صهیونیست های امریکا به اعضای دو مجلس برای ایجاد فضای ضد ایران می باشد.
آن چه در هفته گذشته در امریکا در خصوص توافق هسته ای با ایران رخ داد یک نمونه زنده و عملی از واقعیت تعامل قوای مجریه و مقننه و نقش لابی گران صهیونیستی و عربی علیه ایران اسلامی است با ذکر این نکته که منظور از لابی عربی، فشار بعضی حکومت های نفتی عرب خلیج فارس است که در این خصوص، هم هدف با لابی صهیونیستی عمل می کنند.
این ویزگی حکومت امریکا لازم می آورد که ما در هر گونه قول و قراری با دولت امریکا، با آن بعنوان یک پیکره واحد که در تمام امور فعال ما یشائ است برخورد نکنیم یا لا اقل با یک دید چند بعدی با طرف امریکایی تعامل نماییم؛ در غیر این صورت با یک واقعیت شتر گاو پلنگ مواجه خواهیم شد.
چندی پیش در یکی از روزنامه ها که با دکتر اکبر اعتماد، رییس قبل از انقلاب سازمان انرزی اتمی ایران، مصاحبه کرده بود خواندم که ایشان گفته اند به جای امریکا که متحد اصلی شاه بوده
برای خرید و ساخت راکتور به آلمان و فرانسه اقبال داشته اند زیرا امریکا و شوروی حتی وقتی تعهدی می کرده اند قابل اعتماد نبوده و به راحتی زیر قول خود می زده اند.
عمل کرد منفی امریکایی ها که از دید خودشان البته توجیه هم داشته است به ویزگی فوق بر می گردد که همواره یک روزنه مخفی برای فرار از تعهدات را که طرفشان آن را نمی بیند باز می گذارد. البته در دیگر ممالک غربی نیز چنین مواردی مشاهده می شود.
به یاد دارم که یک ثروتمند عرب، تابلوی گران بهایی را در یک حراج در لندن خریده بود لیکن در موقع خروج از انگلیس، مانع شده بودند و در پاسخ اعتراض به او گفته بودند از نظر گمرک حق خروج تابلو را ندارد و تاکید کرده بودند این به معنای نفی مالکیت وی نمی باشد.
ما مشکل دیگری هم با قدرت های بزرگ داریم که گاهی مثل اعراب دوران جاهلیت عمل می کنند که وقتی سیر بودند بت خرمایی آویزان به گردن خود را می پرستیدند ولی وقتی گرسنه می شدند آن را می خوردند. به هر حال انسان وقتی با طرفی مواجه است که از چنین ماهیتی بر خوردار است باید با چشم باز حرکت کند و همه درهای فرار را بر او ببندد.
همزمان با وضع تحریم جدید علیه اشخاص حقیقی و حقوقی متهم به دور زدن تحریم های ضد ایرانی امریکا، دولت این کشور ادعا می کند که به تعهدات بین المللی خود پایبند است؛ حالا باید صبر کرد ودید که واشنگتن با چه میزان از مسولیت پذیری، توافق نامه زنو را اجرا خواهد کرد.