آلیس مونرو در حالی برنده جایزه نوبل ادبیات شد که حدود شش ماه پیش با نویسندگی خداحافظی کرد.
آلیس مونرو برنده نوبل ادبیات 2013 شد و آکادمی سوئد پس از سالی همراه با انتقادهای بسیار برای اهدای نوبل به نویسنده ناآشنایی چون مو یان چینی، با اهدای این جایزه به یکی از بزرگان داستان کوتاه اعاده حیثیت کرد.
آلیس مونرو یکی از بزرگترین داستان کوتاه نویسان معاصر است، این بانوی نویسنده 82 ساله با داستانهای کوتاه درخشانش که تصویری موشکافانه از زندگی روزمره شخصیتهایش ارائه میکند، شهرت دارد.
پیتر انگلوند دبیر دائمی آکادمی سوئد پس از اعلام نام مونرو به عنوان برنده نوبل ادبیات، او را «استاد داستان کوتاه معاصر» توصیف کرد.
او پیش از این جوایز معتبری چون جایزه پن/مالامود، جایزه حلقه منتقدان کتاب ملی، جایزه اوهنری و جایزه بینالمللی بوکر را به خانه برده بود.
مونرو چند ماه پیش پس از دریافت جایزه ادبی تریلیوم برای مجموعه داستان «زندگی عزیز» عنوان کرد از دنیای نویسندگی خداحافظی میکند و گفت: «نه اینکه نوشتن را دوست نداشته باشم، اما به نظرم موقعی میرسد که حس میکنی به جایی رسیدی که دیگر میخواهی به زندگیات به شکل دیگری نگاه کنی. و شاید وقتی به سن من برسید، دیگر دلتان نخواهد آنقدر تنها باشید که یک نویسنده تنهاست. انگار حس کنی به پایان درستی در زندگیات نرسیدی و بخواهی بیشتر اجتماعی شوی.»
آلیس آن مونرو 10 ژوئیه 1931 در کانادا به دنیا آمد. پدرش کشاورز و مادرش معلم مدرسه بود. او نویسندگی را از نوجوانی شروع کرد و اولین داستانش به نام «ابعاد یک سایه» در سال 1950 زمانیکه هنوز دانشجوی دانشگاه وسترن اونتاریو بود منتشر شد.
او تا پیش از انتخاب نویسندگی به عنوان یک حرفه مشاغلی چون پیشخدمتی و تصدی کتابخانه را تجربه کرده بود و حتی مدتی نیز در مزارع تنباکو مشغول به کار بود. با این حال او سال 1951 دانشگاه را ترک کرد تا ازدواج کند. او سال 1963 به ویکتوریا نقل مکان کرد و کتابفروشی «کتاب مونرو» را افتتاح کرد که هنوز مشغول به کار است.
ویژگی اصلی نثر مونرو تاکید او بر محل وقوع داستان و شخصیتهای زن پیچیده هستند. آثار او اغلب با آثار بزرگان ادبیات مقایسه شده و گفته میشود در آثار او، مثل آثار چخوف خط داستانی درجه دوم اهمیت را دارد و تقریبا اتفاق خاصی در داستانها رخ نمیدهد و اغلب تلنگری موجب دگرگونی زندگی شخصیتها میشود.
مونرو به ویژه در داستانهای اولیهاش به مضامینی چون بلوغ و کنار آمدن با خانواده پرداخته است. اما با گذر سن، توجه او به میانسالی و تنهایی بیشتر شده است.
مونرو درباره شیوه نویسندگی خود گفته است: «اغلب پیش از شروع نوشتن داستانی، کلی با آن نشست و برخاست میکنم. وقتی بطور مرتب وقت نوشتن ندارم داستانها مدام در ذهنم رژه میروند، تا جایی که وقتی مینشینم به نشستن کاملا در آن غرق شدهام. این روزها این غرق شدن را با یادداشت برداشتن انجام میدهم. چندین و چند دفترچه یادداشت دارم که با خط خرچنگ قورباغه پر شدهاند، همه چیز را در آن مینویسم. گاهی وقتی به این نسخههای اولیه نگاه میکنم با خودم میگویم واقعا سودی هم دارند؟ میدانید من از آن نویسندگانی نیستم که از موهبت سرعت برخوردار هستند و سریع مینویسند.»
بیشتر داستانهای مونرو برای اولین بار در نشریه معتبر «نیویورکر» منتشر شدهاند. آخرین داستانی که از مونرو در «نیویورکر» منتشر شد «آموندسن» بود که اوت سال 2012 چاپ شد. «زندگی عزیز»، آخرین مجموعه داستان مونرو هم پاییز گذشته منتشر شد.
مونرو نویسنده مجموعه داستانهایی مثل «رقص سایههای شاد»، «زندگی دختران و زنان»، «رازهای عیان» و «دوستان جوانی من»، «فکر کردی کی هستی؟» و «فرار» است.
درمجموع از مونرو 14 مجموعه داستان و پنج مجلد گزیده داستان منتشر شده است. از طرفی دختر او شیلا مونرو سال 2002 کتابی با عنوان «زندگیهای مادران و دختران: بزرگ شدن با آلیس مونرو» را نوشت و منتشر کرد و در آن از خاطرات کودکیاش با مادر نویسندهاش نوشت.
از مونرو که او را «چخوف معاصر» هم لقب دادهاند مجموعه داستانهای «فرار»، «رویای مادرم»، «دورنمای کاسلراک» و «دستمایهها» به فارسی ترجمه شدهاند.