اگر رد کتاب را در ایران بگیرید، به زمانی که ایرانیها به پهلوی میگفتند و به نوشتههایی همچون ارداویرافنامه یا کارنامه اردشیر بابکان خواهید رسید؛ اما اگر پی کتابفروشیهای ایرانی بیفتید، بعید است عمرشان حتی به دو سده پیشتر برسد.
کتاب گرچه از دیرباز در این ملک جای خود را داشت، اما بیشتر یک ابزار عالمانه بود تا یک تفریح عامیانه. تصور کنید که قرار باشد آپارتمان های تنگ امروزی، یک اتاق آزمایشگاه داشته باشند یا در آشپزخانه هر کسی بالون و ارلن و بشر و... یافت شود.
استنساخ کتاب کاری پرزحمت بود و علم آموزی تلاشی پرهزینه. با تولد صنعت چاپ بود که رسانه های چاپی رونق گرفتند. کتابفروشی در ایران همزاد چاپخانه و تجددی است که در عصر ناصری به کشور آمد.
انقلاب مشروطیت با روزنامه ها شور یافت و با کتاب پا گرفت: از یک کلمه گرفته تا تنبیه الامه. از همان زمان که کتاب جای خود را میان تمام طبقات جامعه باز کرد، کتابفروشی ها نیز در بازار پیله ورپرور ایران جای خود را باز کردند.
کتابفروشی ها با مشروطیت رونقی گرفتند و حتی امروز در دهه پایانی قرن چهاردهم، اگر سری به خیابان فخر رازی بزنید، کتابفروشی و انتشارات گنج دانش را هنوز سر پا می بینید که سه سال دیگر صدساله خواهد شد.
در تهران، کتابفروشی ها و انتشاراتی همزاد یکدیگر و شهره ترین کتابفروش ها، ناشر کتاب هم بوده اند. اما در دهه اخیر نه تنها کتابفروشی های کوچک محلات که کتابفروشی های پرطمطراق نشرهای صاحبنام هم کرکره های خود را پایین کشیده اند. عمر برندهای ایرانی کتابفروشی چندان به درازا نکشید.
کتابفروش های قدیمی عرصه را به تازه واردها و کتابفروشی های زنجیره ای همچون شهر کتاب ها و کتابشهرها واگذار کرده اند یا بازار کتاب سنتی نفس های آخرش را می کشد؟
نشرهایی که کرکره مغازه را پایین می کشندبا وقوع انقلاب اسلامی که مهم ترین رسانه اش کتاب بود و برایش حیاتی تر از امواج رادیویی و کاست های آنالوگ، به دست آوردن رساله آقا روح الله و دست به دست کردن آثار نویسنده ممنوع، علی شریعتی، نسل تازه ای از ناشر ـ کتابفروش ها سربرآوردند که پاتوق آنها نه خیابان انقلاب و ناصرخسرو که کریمخان زند بود. جایی نه در امتداد کاخ گلستان و بهارستان، نه به موازات دانشگاه تهران که منتهی به هفت تیر.
بازاری فرهنگی در دهه 60 حیات یافت و در آستانه دهه 90 رو به افول رفت. انتشاراتی ها، کتابفروشی های خود را بستند.
محمدحسن طباطبایی، مدیر نشر آبی وقتی کتابفروشی اش در کریمخان را بست، گفت از ابتدا هم می دانسته کتابفروشی سودده نخواهد بود.
به گفته وی در تمام این سال ها، به مدد سود نشر آبی بوده که حقوق کارکنان کتابفروشی پرداخت می شده است، اما چرا بعد این همه سال ضرردهی، کتابفروشی بسته شد؟
طباطبایی کاهش جمعیت کتابخوان و افزایش شدید قیمت کاغذ را علت اساسی عنوان کرد: «ما که در سال 87 هر بند کاغذ را با سوبسید 6000 تا 6900 تومان می خریدیم، الان (پاییز 91) 90 هزار تومان می خریم، چگونه می توانیم دوام بیاوریم؟»
فرخنده حاجی زاده، مدیر نشر ویستار هم مشکلات اقتصادی را دلیل اصلی بسته شدن کتابفروشی این نشر عنوان کرد. او گفت در چند سال اخیر وضع اقتصادی نشر افت کرد، از جیب هم خوردند، اما نتوانستند سر پا بمانند.
محمدعلی جعفریه، مدیر نشر ثالث گفت کتابفروشی ها در هیچ جای دنیا بدون کمک های اقتصادی سر پا نمی مانند، در ایران که بهای بالای سرقفلی هم مزید بر علت شده. نشر نی که کتابفروشی اش را تعطیل کرد، جعفر همایی، مدیر این نشر در یادداشتی که بوی ایام قدیم می داد به طنز یا جد این طور عنوان کرد که قطع یارانه دولتی و مشکلات مالی هیچ نقشی در این تصمیم نداشته، بلکه خود از مشوقان و خواهان قطع یارانه دولتی نشر به دلیل ایرادات شرعی آن بوده است.
همایی گفت کمبود جا برای انبار و رسیدگی به امور دفتری انتشارات در فضایی فراخ تر، انگیزه اصلی تعطیلی کتابفروشی این انتشارات بوده است.
هرمز همایون پور، مدیر نشر روشن وقتی کتابفروشی اش را تعطیل کرد، گفت: علاوه بر کاهش جمعیت افراد کتابخوان، مجوز انتشارات روشن تمدید نشد و همین فشار مسائل اقتصادی را برای بستن کتابفروشی نشر روشن دوچندان کرد.
انتشارات طرح نو که کتابفروشی خود را بست، باز هم پای مسائل مالی در میان بود. علی پایا مدیر نشر طرح نو گفت برای روشن ماندن چراغ انتشارات مجبور شد کتابفروشی را تعطیل کند. پایا گفت در انتشارات طرح نو، مشکلات مالیاتی هم مساله را دو چندان کردند.
تعطیلی کتابفروشی ها به انتشاراتی ها و پایتختی ها محدود نماند. در همان ایامی که نشرهای میانسال تهران، کتابفروشی های خود را می بستند، برخی فروشنده های کهنه پای شهرستان ها در حال پایین کشیدن کرکره هایشان بودند. کتابفروشی بین الملل اهواز یکی از اینها بود.
کتابفروشی بین الملل اهواز نه به دلیل مشکلات اقتصادی که به دلیل اختلاف ملکی وراث صاحب کتابفروشی به عنوان مستاجر و وارث صاحب ملک به عنوان مالک و صدور حکم دادگاه مبنی بر تخلیه رخ داد.
دیگر کتابفروشی شاخص اهواز، یعنی کتابفروشی رشد نیز به دلیل مالیات بسیار سنگین و جریمه مالیاتی سال های گذشته در تابستان 91 تا مرز تعطیلی رفت.
آیا چراغ بازار کتاب رو به خاموشی است؟با وجود اخبار پیاپی تعطیلی کتابفروشی های معروف که از زمستان 89 آغاز شد و تا ماه های اخیر ادامه داشته است، باور این که چراغ بازار کتاب در ایران رو به خاموشی باشد، دشوار است.
کتابفروشی های انتشارات معروف در حالی بسته می شدند که بازار نشرهای کنکوری هر روز پررونق تر از دیروز بود.
در همین دهه 80 بود که ساختمان یکی از موسسات بزرگ آمادگی کنکور، فرزند زایید و دیوار به دیوارش غول دیگری در بازار کنکور متولد شد.
کمتر از چند سال بعد، موسسات کنکور تحصیلات تکمیلی با کتاب های رنگارنگ و بازار هر روز بزرگ تر از دیروزشان پا به عرصه گذاشتند.
چگونه می توان باور کرد جمعیت کتابخوان به دلیل رشد ابزارهای ارتباطی نوین، نفوذ پیدا کردن شبکه های اجتماعی و میل به خواندن متن های کوتاه کم شده است؟ چگونه رشد این ابزارها، از لپ تاپ و تبلت گرفته تا گوشی های هوشمند نتوانسته بر بازار لوازم التحریر اثر بگذارد، اما بر بازار کتاب اثر گذاشته است؟ واقعیت آن که، یک سوی ماجرا تعطیل شدن کتابفروشی های نخبه محور خیابان کریمخان زند است.
سوی دیگر ماجرا، رشد و تقویت بنیه اقتصادی کتابفروشی های خیابان انقلاب است. کتابفروشی هایی که فعالیت خود را با توجه به رشد کمی ظرفیت های دانشگاهی در سال های اخیر بر کتاب های تخصصی و درسی پرفروش متمرکز کرده اند.
به کمک گسترش شعب دانشگاه آزاد و دانشگاه پیام نور، حتی در شهرهایی که کتابفروشی دولتی وجود نداشت، بخش خصوصی کتابفروشی های درسی و دانشگاهی تاسیس کرده است.
جمعیت کتابخوان کم نشده، بلکه ذائقه آنها تغییر کرده و درست یا غلط تک ساحتی شده است. آنها تنها در پی کتاب هایی هستند که سرانجام برای یک ترم تحصیلی به کمک شان بیاید و در پایان نصیب آنها مدرکی باشد که شاید فردا سودی به ارمغان بیاورد. قاعده طلایی زندگی تغییر کرده است.
کتابفروشی های دوست داشتنی قدیمی برای زمانی بودند که فضیلت، صرف وجود فضیلت بود. اینک که فضیلت، اثبات فضیلت است، نسل تازه ای از کتابفروشی ها خود را به بازار پیله ورپرور ایران تحمیل می کنند.