یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری در ایران مشخص کرد که دوران "محمود احمدینژاد" به زودی به پایان میرسد اما کارشناسان بر این باورند "غیرمتحمل به نظر میرسد که رئیس دولت جنجالی ایران کاملا از قدرت کنارهگیری کند."
او پس از هشت سال حضور در دفتر ریاست جمهوری در نهایت به زمان پایان محدودیت قانونی خود رسید و پس برگزاری انتخابات، "حسن روحانی" به عنوان روحانی میانهرو، هدایت دولت ایران را در حالی در دست می گیرد که این کشور با مشکلات عظیم اقتصادی و تحریمهایی که غرب علیه برنامه هستهایاش وضع کرده، روبهرو است.
اما کارشناسان این فرض که احمدینژاد از صحنه سیاسی ایران خارج شود را حتی برای یک لحظه تصور نمیکنند و بر این باورند که او هر کاری را برای آنکه در صحنه سیاسی باقی بماند، انجام میدهد.
"سوزان مالونی" عضو ارشد "مرکز سیاست خاورمیانه سابان" در اندیشکده "بروکینگز" و مشاور سابق وزارت خارجه آمریکا، در این باره میگوید: "گمان من بر این است که او اقدامات دیگری را انجام میدهد و بعید به نظر میرسد که بازنشستگی کامل سیاسی را انتخاب کند، به ویژه در شرایطی که پیشینیان او همچنان در عرصه سیاسی نقش آفرینی دارند. اما آنان با دقت مراقب بودند که خدشهای بر توازن قدرت در هر شرایطی وارد نکنند؛ ولی این روش احمدینژاد نیست.
"هومان ماجد" روزنامهنگار و نویسنده مستقر در نیویورک، نیز معتقد است که احمدینژاد 56 ساله طبق استانداردهای سیاسی ایران، مرد جوانی است. او به طور موقت کنار خواهد رفت اما چهار سال آینده بر اساس قانون اساسی میتواند دوباره در رقابتها حضور یابند. با توجه به شناختی که از شخصیت او دارم، فکر نمیکنم خواهان آن باشد که تمامی فعالیت سیاسیاش را کنار بگذارد. او مزه قدرت را چشیده است و آن را دوست دارد. او به شدت بر این باور است که درباره همه چیز درست فکر میکند، او شخصی نیست که حتی یکی از اشتباهاتش را بپذیرد و همواره معتقد است که راست میگوید.
ماجد ادامه میدهد: "چه هشت سال زمان ببرد یا چهار سال، احمدینژاد میتواند کمپین موفقی را با حمایت طبقه فقیر ایران راهاندازی کند، افرادی که در دوران ریاست جمهوری او از یارانهها بهترین نصیب را بردهاند.
از سوی دیگر "ری تکیه" کارشناس ارشد شورای روابط خارجی آمریکا، شک دارد که احمدینژاد بتواند حمایت عمومی را جلب کند. او میگوید: "او باید حوزه انتخابیه و پایگاه مردمی داشته باشد و به نظر نمیرسد که احمدینژاد از این دو عامل بهرهمند باشد. حضور او در هفتههای پیش از انتخابات خالی از اهمیت بود و این نمایانگر شرایط او، پس از خروج از دفترش است."
او اینگونه ادامه میدهد که احمدینژاد دولتش را از مسیر منحرف کرد و به ویژه پس از انتخابات 2009 دیگر پایگاه مردمی ندارد. او با سخنرانیها و صحبتهایش میتوانست از خود دفاع کند اما با بیان کلمات جنجالی تنها سعی کرد توجهات را به سمت خود جلب کند، این در حالی است که احمدینژاد دیگر در کشورش فرد مهمی به شمار نمیآید و نفوذی ندارد.
این عضو شورای روابط خارجی آمریکا در ادامه میگوید: "فکرمی کنم او به نقش مدافع مردم بودن خود ادامه میدهد و حتی ممکن است به کشورهای جهان سوم سفر کند اما فکر نمیکنم دوباره به صحنه سیاست داخلی کشورش بازگردد."
در همین حال، "علی واعظ" یکی از کارشناسان ارشد "گروه بینالمللی بحران"، معتقد است که اینکه احمدینژاد قادر باشد دوباره پایگاهی برای پیروزی مجدد خود در میان توده مردم بنا کند به فضای سیاسی بستگی دارد که توسط رئیسجمهوری جدید خلق میشود.
این کارشناس سیاسی بر این نکته تاکید میکند که اگر دولت جدید پیشرفت خوبی داشته باشد برای احمدینژاد خلق میراثی مثبت بسیار دشوار خواهد بود اما اگر رئیسجمهور جدید تندروی کند و ایرانیها باز هم شاهد رکود اقتصادی و انزوای بیشتر باشند، ممکن است این مردم دوباره دلتنگ احمدینژاد شوند.