مهدی کلهر اگرچه میگوید از دولت بازرگان در تمام دولتها حضور داشته اما در دولت نهم نقش او بیش از گذشته شناخته شد؛ نقشی در قامت مشاور رسانهای رئیسجمهور که هرازگاهی اظهاراتش درمورد مسائلی که طرح آن در جامعه امروز معمول نیست، چهره خبرساز میشد.
او در انتهای دولت نهم بهتدریج نقش خود را در دولت کمرنگ کرد و راهی خطه دیگری شد اما به هر حال حاشیه او را رها نکرد و جلسات رسیدگی پرونده خاتون او را هر چند وقت یکبار به تهران دعوت میکرد.
او فرزند میرزاعبدالعلی تهرانی و برادر آقا مرتضیتهرانی و مرحوم حاج آقامجتبی تهرانی است. ظاهر مهدی کلهر از موضوعاتی است که هیچگاه فراموش نشد و همواره یکی از سوالات رسانهها با او بود چراکه دولت نهم با شعار سادهبودن روی کار آمد اما ظاهر کلهر و لباسهایی متفاوت از البسه دولتیها گویای برخی تفاوتها بود. عقاید کلهر آنچنان همخوانی با دیدگاههای ساکنان پاستور در سال 84 نداشت و به قولی وصلهای متفاوت بود.
در ادامه متن کامل گفتوگوی روزنامه "آرمان" با کلهر را میخوانیم:
مردم در 24 خرداد به گزینه اعتدال رای دادند. فکر میکنید چه مولفههایی سبب شد جامعه، اعتدال را در اولویت نیازهای خود قرار دهد؟
تصور میکنم که بالاخره اسلام دین اعتدال است و اصلا انقلاب اسلامی که در 34 سال پیش پیروز شد، همان زمان هم مردم به خط اعتدال رای دادند. در آن مقطع زمان جریان چپی به نام اتحاد جماهیر شوروی و نوعی دیگر تفکر چین کمونیست در دنیا وجود داشت و شاخههای دیگر در آمریکای لاتین و امثالهم بودند که دانشجوها و مبارزان ما گرایشاتی به این جریانات داشتند اما شعار انقلاب که همان «نه شرقی و نه غربی» سر داده شد که همان شعار اعتدال و میانهروی بود. در قرآن مجید هم تاکید شده که خط اعتدال نزدیکترین خط به تقواست بنابراین خط اعتدال برای ما ریشه فرهنگی یکهزار و 400 ساله و ریشه عمیقی در فرهنگ ایران دارد.
در کلام پیامبر(ص) هم آمده که افراط و تفریط کار جاهلان است و کسانی که میخواهند از جهل دور شوند باید از افراط و تفریط پرهیز کنند. در دوره پس از انقلاب مواقعی بوده که دو پایه اجتماعی افراطی و تفریطی درمجموع دارای پایگاه 4 یا 5 درصد و روی همرفته 10 درصدی میشود که در سرنوشت سیاسی تاثیرگذار است. در این مواقع جریانهای چپ و راست که در همه دنیا حضور دارند، سعی میکنند که از این گروهها که انرژی بیشتری دارند، یارگیری کنند. ما خیلی قبلتر یعنی قبل از دولت آقای احمدینژاد، این دو جریان را غیر از آنهایی که راس بودند، در بدنه نداشتیم بنابراین مردم مجبور بودند به شخصیتهایی که بودند، تکیه کنند.
در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری چطور؟
در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری، اتفاقی که افتاد این بود؛ 4 نفر خارج از دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب خودشان را معرفی کردند که یکی آقای روحانی، دیگران هم شامل آقایان قالیباف، محسن رضایی و محمد غرضی میشدند. این 4 نفر در اظهاراتشان از دو جریان سیاسی که در کشور ما از ابتدای انقلاب در عرصه سیاسی حضور داشتند، تبری جستند. تصور میکنم اولین مساله انتخابات یازدهم اینگونه بود که جریان خاموش کشور که در همه جوامع وجود دارد به همراه 70 تا 85 درصد از گروه میانهرو به صحنه آمدند و به آقای روحانی رای دادند که شامل قشرهای مختلفی هم بودند یعنی از روستاییان تا اساتید دانشگاهها و شخصیتهای سیاسی به آقای روحانی رای دادند. تصور میکنم جامعه ما بعد از انقلاب نیازمند آرامش و اعتدال و استقرار و... بیشتر است و به همین سو حرکت کرد.
آیا معتقدید در دولتهای اصلاحات و سازندگی این آرامش فراهم نبود که اکنون نیاز به آن احساس شد؟
در آن دولتها هم بوده است اما به هر حال نسبی است. مثلا خود آقای احمدینژاد در اواخر دولت نهم و اوایل دولت دهم اظهار کرد که فقط نماینده یک جریان نیست. آقای احمدینژاد بارها در پاسخ به این انتقاد که اصولگرایان با او فاصله داشتند، گفت من خط وسط را دارم. در مناظرههای همین انتخابات هم آقای قالیباف گفته بود که اینطور است و چنین شخصیتی دارد.
پس اصولگرابودن آقای احمدینژاد را قبول ندارید؟ البته اصولگرا به معنی حزبی و مرسوم در سیاست.
خودم از سال 77 و 78 یکسری مقاله در روزنامه جمهوری اسلامی درباره چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا داشتم که در آنها اشاره کردم تصور میکنم جامعه دیگر ظرفیتش بیش از این است که جریانی ادعا کند که میخواهد جامعه را هدایت کند. جامعه نیازمند جریان آرمانگرایی است که واقعیتنگر باشد. تصور میکنم ظهور عینی این جریان در انتخابات سال 92 بود.
در شرایطی که معتقد هستید مواضع اصولگرایان و اصلاحطلبان مدنظر مردم نبود...
اینطور نبود که مدنظر مردم نبودند و رایشان مشخص است. الان رای آقای ولایتی و جلیلی را جمع بزنید، رای اصولگرایان است و من مشاهدات میدانی را میگویم. یکسری از اصلاحطلبان که رای دادند و (میدانم یکسری از این طیف رای ندادند چون در سال 88 بیش از 40 میلیون رای به صندوق ریخته شد اما در سال 92 حدود 36 میلیون رای اخذ شد که 4 میلیون اختلاف است) این 70 و خوردهای درصدی که رای دادند از آن میان برخی اصلاحطلبان به آقای قالیباف رای دادند که آرای قابلتوجهی است، بخشی از آنها را هم من اطلاع دارم که بهصورت شخصی و بدون جریانی به آقای رضایی رای دادند و شاید بخش کمی هم که از نزدیک با آقای غرضی آشنا بودند، به وی رای دادند و بخشی هم به آقای روحانی رای دادند. در اصلاحطلبان افرادی بودند که به آقای روحانی رای دادند ولی اینها خودشان از این محدودههای کلاسیک اصلاحطلبی و اصولگرایی خروج کرده بودند. تصور میکنم که رایی که امسال داده شد، آشکارا نشان داد بیش از 70 درصدی که کشور و نظام را میخواهند و درصدد هستند آینده را خودشان رقم بزنند، وارد صحنه شدند. من به اینها میگویم مردم و این مردم امسال حضور جدی داشتند و بیشترین رای را به آقای روحانی دادند.
جوابم را نگرفتم. شما معتقدید رای اصولگرایان و اصلاحطلبان به آقای روحانی موثر نبود و این مردم بر اساس نظرات و شناخت شخصی به او رای دادند؟
بله، بله و بله. معتقدم روحانی در بین کاندیداها از ابتدا مواضعش را درمورد اصلاحطلبی و اصولگرایی شفاف کرد و شاید شفافترین مواضع مربوط به وی بود. شخصیتش اینگونه است که یا راجع به مسائل صحبت نمیکند و یا اگر صحبت کند، خیلی شفاف توضیح میدهد. در بین کاندیداها در زمان مناظرهها گفتم که مواضعش را شفاف میگوید البته جدا از اینکه ما مواضعش را میپسندیم یا نمیپسندیم. مردم پیام آقای روحانی را گرفتند. مردم خواستند به یک فرد مستقل رای دهند. در نشستی که چندی قبل در صداوسیما بود هم تقریبا همین موضوعات را مفصل اشاره کرد.
چندی قبل آقای مرعشی عنوان داشتند دوست دارد مناظرهای که با شما در سال 84 داشتند بازپخش شود تا مردم بفهمند اظهارات او در آن سال چقدر درست بوده است. شما هم تمایلی به پخش مجدد آن مناظره دارید؟
چه اشکالی دارد؟ از خدا میخواهم مجددا مناظره من با آقای مرعشی پخش شود. اگر آقای مرعشی اکنون میگویند در آن زمان درست گفتند، نمیدانم کدام بخش را درست گفتهاند. آدم معتدلی هستم که این ویژگی اگر بار دیگر مناظره پخش شود، مشخص خواهد بود. خودم قبل از دولت احمدینژاد و اصلا از قبل انقلاب سعی داشتم خط اعتدال را پیش بگیرم چون به آن اعتقاد دارم. در سال 84 هم شاید تنها فردی بودم که برای آقای هاشمی و برای کارهایی که کردند، احترام قائل شدم. برای رئیس دولت اصلاحات هم احترام قائل شدم، در همان مناظره (سال 84با مرعشی) من از تنشزدایی که سیاست خارجی دولت اصلاحات بود، دفاع کردم. اگر آن مناظره بازپخش شود، خوشحال میشوم اما اینکه الان اتفاق افتاده را نباید اینگونه تفسیر کرد که دولتهای قبلی، دولتهای معتدلی نبودند. جامعه به سمت استقلال و اعتدال درحال حرکت است لذا طبیعی است که جامعه در سال 92 اعتدال بیشتری را طلب کند. فکر میکنم مردم در این انتخابات بین نمایندگان موجود، معتدلترین کاندیدا که سابقه فعالیتهای سیاسی و مدیریتی دارد را انتخاب کردند.
دوست داشتید امسال هم در مناظرههای انتخاباتی حضور داشتید؟
نه، برای چه باید بودم؟ خود مناظره که موضوعیتی ندارد. باید حرف برای زدن باشد. امسال خود نامزدها حرفهایشان را میزدند بهویژه در مناظره دوم هیچ حجاب و منعی نبود شاید مناظره اول خوب نبود اما بقیه خوب بود.
برخی اینگونه مطرح میکنند که دلیل انتخاب آقای روحانی، انتقاداتش از دولت دهم بوده است. تائید میکنید؟
نه. خود آقای روحانی هم گفت که معجزهای قرار نیست رخ دهد. جامعه برای ساختن خودش و زیرساختهایش باید زحمات بکشد و هزینه بدهد. دوران 8 سال آقای احمدینژاد همانطور که آقای روحانی گفتند دوران موفقی بود. آقای روحانی گفت که من به این زحمات در دو دولت تعظیم میکنم که تعبیر متواضعانهای بود. خیلی کارها برای کشور صورت گرفته و امروز زیرساختهایی مهمی در کشور آماده است که در سال 84 نبود که یکی از آنها سیمان، یکی از آنها آهن، یکی از آنها نانوتکنولوژی و... است. خیلی از چیزهایی که اکنون شما میبینید در سال 84 نبود و خیلی با الان فاصله داشتیم مثلا در هوا و فضا با الان خیلی فاصله داشتیم. دوران احمدینژاد یک دوره طلایی است که در تاریخ ثبت خواهد شد البته اشکالاتی هم داشت.
چه اشکالاتی درمورد دولت آقای احمدینژاد میتوانید بگویید؟
یکی از اشکالات آن، برخی تصمیمات شتابزده است.
برخی معتقدند استفاده از مدیران کمتجربه ضعف عمده دولت احمدینژاد بوده البته به شتابزدگی در تصمیمگیری هم اشاره میشود.
نه؛ احمدینژاد در برخی جاها اینطور بود و در برخی جاها نبود. عینک دوربین آقای احمدینژاد خوب کار میکرد اما عینک نزدیکبینش بهدلیل مشغلههایی که داشت برخی اوقات اصلا نمیدید. تیمی که سال 84 با آنها شروع کرد، تیم خوبی بود و حداقلش این بود که تیمی که شروع کرد و تعدادشان هم زیاد نبودند، تیم صادقی بودند که کارنامه خوبی از نظر تجربی و مدیریتی داشتند اما در دولت دهم، آرامآرام تیم جدیدی وارد شد که به تعبیر شما شاید کمتجربه بودند و آن کمتجربگی تاثیر گذاشت و تصمیماتی گرفته شد که قابل دفاع نبود. مثل خروج 40 درصد کارمندان دولت از تهران در یکماه؛ تصمیمات اینچنینی مشخص بود که پختگی لازم را نداشت و طبیعی بود که نتیجه مطلوبی ندارد.
الان زمان چینش کابینه است و افرادی که سهمی در پیروزی آقای روحانی ندارند، به میدان آمده و خواستار سهم هستند. نظرتان درمورد این گروهها و افراد چیست؟
این نشان میدهد خط وسط درست شده که حسن است و نشان میدهد این گزینه (روحانی) به نوعی است که هر دو طرف احساس میکنند متعلق به خودشان است. البته همیشه همینطور بود و جریانات سیاسی زیادهخواه هستند. وقتی توقعات را در حد جریانات سیاسی میبینید، این موضوع یعنی زیادهخواهی بروز پیدا میکند اما مردم اینطور نیستند و رئیسجمهور را از خودشان میدانند و فضای خوبی الان در جامعه حاکم است. همه باید کمک کنند تا آقای روحانی موفق باشد و بنده برایشان خیلی آرزوی موفقیت دارم و فکر میکنم او بتواند بسیاری از مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی را پشتسر بگذارد.
اینکه دوران آقای احمدینژاد دوران طلایی است، نظر همه مردم است؟
نه. این را تاریخ نشان میدهد البته سازندگی دوره آقای احمدینژاد آسیبهایی هم داشته است که تلخی آن هنوز در کام همه ما هست. ولی معمولا در تاریخ این تلخکامیها از بین میرود و آنچه میماند، آن جادهها، سدها، راهها و پیشرفتهای علمی و... است. تاریخ سیاسی و تاریخ علم بشر نشان داده که اگر مدتی از یک مقطع عبور کنید، آنچه اشاره کردم، محقق خواهد شد. در همه ادوار اینطور است. اینها میماند چون همه سدها و راهها را نمیتوانند تخریب کنند. همه ریلها را نمیتوان از جا درآورد. قبول دارم الان کاستیهایی وجود دارد اما کمکم به فراموشی سپرده خواهد شد و آن آثار ماندگار میماند و این دوره به نام دوره شاخص سازندگی کشور ثبت خواهد شد البته امیدوارم که این سازندگی با همین سرعت ادامه داشته باشد اما سرفصل این سازندگی در دوره احمدینژاد بود.
از منظر دیگری موضوع را مطرح میکنم. الان شاهد هستید که حامیان دولت اصلاحات و سازندگی به جد هنوز حامی روسای این دولتها هستند اما این روزها حامیان دولت آقای احمدینژاد مثل آقایان کوچکزاده و باهنر میگویند مجبور شدند از آقای احمدینژاد حمایت کنند. این تفاوت در کجاست؟
من اینطور نیستم. بنویسید من هنوز معتقدم هر دو دولت نهم و دهم درمجموع، خدمات ارزندهای در طول تاریخ کشور ایران داشتهاند. سازندگی از این دولتها شروع شد و بهویژه توزیع سازندگی منحصربهفرد بود. ما همیشه تهرانسالاری داشتیم اما در دولت احمدینژاد، دورترین نقطه این کشور به سمت آبادانی رفت که این خدمات، دیده میشود. اکنون و پس از سالها در دورترین نقطه کشور احساس میکنید آن روستایی نسبت به اینکه تبعه ایران است، افتخار میکند چون احساس میکند دیده شده و این، موضوع مهمی است. من از افرادی هستم که همیشه دفاع کردم و وقتی از این دولت هم جدا شدم، باز دفاع کردم. اخیرا در گفتوگویی که داشتم هم دفاع کردم. شما هم از جانب من بنویسید که من مجبور نبودم...
مخاطب من در این سوالات شخص شما نیست، اصلا به نقل از شما تیتر میزنیم که دوران احمدینژاد دوران طلایی بود که مطمئن شوید مخاطب سوالات شما نیستید!
باشه. اشکالی ندارد. پس بزنید دوران طلایی سازندگی
منظورم برخی اطرافیان آقای احمدینژاد بود که به نوعی برای منفعتشان به سمت حمایت از آقای احمدینژاد رفتند و با پایان این دولت، به قولی نمکدان شکستند و در نقش منتقد جدی ظاهر میشوند.
ببینید یاران آقای احمدینژاد در سال 84 تعدادشان به 10 نفر نمیرسد. آنهایی که بعدا آمدند (در دور دوم انتخابات آمدند) طبیعی است که اکنون جدا شوند. من 2 یا 3 ماه پیش به خود آقای احمدینژاد هم گفتم که او هم تایید کرد. نظرشان انگشتان یک دست بود. آنهایی که در سال 84 برای سازندگی کشور آمدند، تعداد کمی بودند که من یکی از آنها هستم و اگر اجازه داشتم اسامی بقیه را هم میگفتم. هنوز هم معتقدم دوره آقای احمدینژاد دوره طلایی سازندگی در طول شاید تاریخ مکتوب کشور است و این دوران را با دوره شاهعباس و حکام لایق در قبل و بعد از اسلام مقایسه میکنم. باید اجازه دهید که این تلخکامیها بگذرد که ما، منکر این موضوع نمیشویم. این تلخکامیها همیشه در تاریخ هست و با پایان آن، خیلیها با من همنظر میشوند.
سوال آخرم اینکه دوست دارید در دولت یازدهم حضور داشته باشید؟
بهدلیل شرایط جسمی و عمل قلبی که انجام دادهام و دو بار بعد از آن سکته کردم، نمیتوانم کار اجرایی کنم اما همکاری میکنم و تا جایی که جسمم اجازه بدهد، کمک دولت خواهم بود. من با همه دولتها کار کردم. در دولت آقای مهندس بازرگان، مشاور وزیر آموزش و پرورش بودم تا دو سال پیش که بازنشسته شدم، در دولتها بودم. الان هم بیکار و فارغ از جریانات کشور نیستم اما فکر میکنم جوانتر از امثال من باید برای کارهای اجرایی بیایند.