خندهدارترین دزدیهای سال ۹۱ در ایران عنوان ویژه نامه عید همشهری سرنخ است.
دستگیری در كانال كولر
بامزدهترین اجرای دستگیری به دزدی مربوط میشود كه تصمیم گرفت از كانال كولر وارد مغازه شود و نقشه سرقتهایش را اجرا كند. اما دزد جوان داخل كانال كولر گیر افتاد و با كمك ماموران آتشنشانی از داخل كانال بیرون كشیده شد.
مدتی قبل ماموران كلانتری ۱۳ عباسیه شیراز از طریق مركز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ با خبر شدند كه از كانال كولر یكی از بانكهای این شهر سروصدای عجیبی به گوش میرسد. برای همین برای بررسی موضوع راهی محل شدند. ماموران پس از بررسی محل متوجه شدند كه مردی در حالی كه قصد ورود به بانك از طریق كانال كولر را داشته در دهانه تنگ این كانال گرفتار شده و بر اثر شدت فشاری كه به او آمده اقدام به داد و فریاد و درخواست كمك كرده است.
با مشخص شدن این موضوع ماجرا به آتشنشانی گزارش شد و با حضور امدادگران در محل، سارق از داخل كانال كولر بیرون آورده شده و توسط ماموران دستگیر شد. متهم در تحقیقات انجام شده اقرار كرد كه با همدستی دو نفر دیگر قصد سرقت از این بانك را داشتهاند اما زمانی كه وی در كانال كولر گیر كرده، همدستانش موفق به نجات او نشدهاند و برای اینكه به دام نیفتند از محل فرار كردهاند. با اعترافات این مرد دو همدست او هم دستگیر شدند و به سرقت ناكام اعتراف كردند.
درهای ضد سرقت
بسیاری از دزدان مهمترین مرحله اجرای نقشههایشان را پیدا كردن راه ورود به خانه مورد نظرشان میدانند حال آنكه هیچ فكری برای خروج از انجا در سر ندارند و با خودشان میگویند درنهایت می شود از همان راهی كه وارد شد، برگشت. اما همیشه هم اینگونه نیست و نمیتوان از راهی كه وارد شد برگشت. آنجاست كه همه معادلات به هم می خورد و حتی ممكن است یك دزد در خانه صاحبخانه محبوس شود. ماجرای سارقی كه ۴ روز تمام در خانه ای با درهای ضدسرقت گرفتار شده و مجبور شد برای فرار از گرسنگی تخممرغ و سیب زمینی خام بخورد هم از این دست پروندههاست.
این سارق جوان از طریق كانال كولر وارد آپارتمانی در طبقه هفتم یك برج در تهران شد و دیگر نتوانست از آن خارج شود.
۱۳ فروردین ماه امسال، مرد میانسال شال و كلاه كرد تا برای حفاظت از خانه دخترش راهی آنجا شود. دختر و داماد او چند روزی بود كه در مسافرت بودند و در این مدت خانهشان را به مرد میانسال سپرده بودند. این مرد وقتی وارد ساختمان مسكونی شد و خودش را به طبقه هفتم رساند، متوجه سر و صدایی شد كه از داخل آپارتمان به گوش میرسید، مردی فریاد میزد كمك، كمك، مرد میانسال كه حسابی شوكه شده بود، سراسیمه ماجرا را به پلیس اطلاع داد. وقتی ماموران كلانتری ۱۰۳ گاندی در محل حاضر شدند با كلیدی كه مرد میانسال در اختیار داشت به طرف در آپارتمان رفتند اما قفل در از داخل خراب شده و باز نمیشد، از آنجا كه در آپارتمان ضد سرقت بود آتشنشانان در محل حاضر شدند و با تجهیزاتی كه در اختیار داشتند در را باز كردند. ماموران كلانتری پس از ورود به آپارتمان با مردی ۴۷ ساله رو به رو شده و وی را دستگیر كردند. بررسیهای اولیه نشان میداد مرد دستگیر شده یك مجرم سابقهدار است كه كلكسیونی از سوابق كیفری در پروندهاش دارد.
او در بازجوییها گفت: من به تازگی از زندان آزاد شده بودم و تصمیم گرفتم بار دیگر دست به سرقت بزنم. برای همین ۹ فروردین ماه زمانی كه هوا كاملا تاریك شده بود به یكی از خیابانهای شمال پایتخت رفتم. پس از اینكه مطمئن شدم چراغ چند واحد یك مجتمع مسكونی خاموش است و كسی در این آپارتمان حضور ندارد از بالای دیوار واردحیاط مجتمع شدم. سپس از طریق راهپلهها به پشت بام رفتم و خودم را به كانال كولر رساندم پس از چندین متر سر خوردن در داخل كانال، داخل یكی از واحدهایی كه كسی در آنجا نبود افتادم. همه جا كاملا تاریك بود و مطمئن شدم كسی در خانه نیست.
وی ادامه داد: بلافاصله به جستوجوی داخل اتاقها پرداختم و مقداری پول و طلا از این خانه سرقت كردم. در داخل یكی از اتاقها یك گاوصندوق پیدا كردم اما هرچه تلاش كردم نتوانستم قفل آن را باز كنم. بنابراین تصمیم گرفتم تا صاحبخانه برنگشته است از خانه خارج شوم. به همین دلیل به سمت در رفتم اما متوجه شدم كه در آپارتمان از نوع درهای ضد سرقت است. هرچه تلاش كردم نتوانستم آن را باز كنم. حتی سعی كردم قفل را بشكنم اما نشد و فقط توانستم آن را تخریب كنم. سپس تصمیم گرفتم از طریق پنجره فرار كنم اما واحد موردنظر در طبقه هفتم بود و طنابی كه همراه من بود كوتاهتر از آن بود كه بتوانم با آن فرار كنم. من داخل آپارتمان گرفتار شده بودم، تصمیم گرفتم غذایی درست كنم تا از گرسنگی نمیرم اما وقتی یخچال را باز كردم متوجه شدم خالی است. فقط تعدادی سیبزمینی و تخم مرغ در خانه بود و چیز دیگری در آنجا نبود. میخواستم آنها را بپزم اما شیر اصلی گاز از بیرون آپارتمان بسته شده بود، برای همین ناچار شدم سیبزمینی و تخممرغ خام بخورم تا از گرسنگی نمیرم.
وی ادامه داد: در زمانی كه داخل آپارتمان زندانی بودم، تصمیم گرفتم از همان راهی كه وارد شده بودم فرار كنم، اما شیب كانال كولر اجازه این كار را نمیداد و هیچ وسیلهای در اختیارم نبود كه با آن خوردم را به داخل كانال برسانم. در طول این چند روز چندین بار با دوستان و برادرانم تماس گرفتم تا به كمك من بیایند اما هر كدام از آنها بهانهای می اوردند و میگفتند كه قادر به خارج كردن من از آنجا نیستند تا اینكه تصمیم گرفتم با داد و فریاد از همسایهها كمك بخواهم اما وقتی در آپارتمان باز شد به جای همسایهها پلیس را مقابل خودم دیدم.
بعد از اعترافات متهم، برای وی قرار قانونی صادر شد و پرونده در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت.
برقی كه بیموقع آمد
سارقان نهایت سوءاستفادهشان را از تاریكی میكنند، اما گاهی همین تاریكی ممكن است برعكس عمل كند و باعث گیر افتاده سارق شود. تصور كنید كه برق منطقهای قطع شده و لامپ همه خانهها خاموش است. دزدی كه قصد سرقت دارد، چطور باید بفهمد در كدام یك از خانهها كسی زندگی نمیكند و لامپها به خاطر عدم حضور صاحبخانه خاموش هستند نه قطعی برق؟
مدتی قبل ماموران كلانتری ۱۳۷ تهران در جریان دستگیری سارقی در هنگام سرقت قرار گرفتند. ماموران بلافاصله راهی محل كه خانهای در یكی از خیابانهای منطقه نصر بود شدند. آنها بعد از رسیدن به محل با اهالی خانه مواجه شدند كه پسر جوانی را كه لباسهای مشكی رنگ به تن داشت طنابپیچ كرده بودند. ساكنان خانه مدعی بودند كه برق خانه برای لحظاتی رفته بود و زمانی كه برق وصل شده با مرد ناشناسی در داخل خانه مواجه میشوند و او را دستگیر میكنند.
مرد جوان پس از اینكه به كلانتری انتقال داده شد به ماموران گفت: زمانی كه برق منطقه قطع شد به فكر سرقت افتادم. تاریكی محل بهترین فرصت بود تا نقشه خودم را به اجرا بگذارم و پولی به جیب بزنم. فكر میكردم كه تا یك ساعت برق نخواهد آمد. چون قبلا هم این اتفاق افتاده بود. برای همین به سراغ خانهای رفتم كه گمان میكردم خالی است. از دیوار آن بالا رفتم و وارد خانه شدم و داشتم وسایل را جمع میكردم كه یك دفعه برق وصل شد. خودم را وسط هال جلوی چشم صاحبخانه دیدم و هیچ راه فراری نبود جز تسلیم شدن.
با اعتراف متهم به سرقت و شكایت اهالی خانه، متهم جوان با قرار بازداشت موقت روانه بازداشتگاه شد.
فرار با خودروی پلیس
تصور كنید دزدی در شهر بزرگی مثل مشهد برود دزدی و با یك كولهبار اموال سرقتی از خانه موردنظرش خارج شود و كنار خیابان بایستد تا خودرویی كرایه كند و اموال مسروقه را به خانهاش ببرد. آن وقت ماشینی كه مقابل پایش توقف میكند، خودروی پلیس باشد آن هم از نوع شخصیاش و دزد متوجه این موضوع نشود. به نظرتان نباید به این دزد لقب بدشانسترین دزد سال را داد؟
فرمانده یكی از پاسگاههای انتظامی مشهد سوار خودرویش شد و به سمت خانهاش حركت كرد اما هنوز مسافتی را طی نكرده بود كه به جوانی در حاشیه خیابان مظنون شد. این جوان در حالی كه یك تلویزیون و چند تكه لوازم خانه را داخل پارچه بزرگی پیچیده بود در كنار خیابان منتظر خودرو بود.
فرمانده وظیفهشناس كه به رفتارهای مرد جوان مشكوك شده بود، در نقش راننده مسافركش ظاهر شد و مقابل مرد جوان پایش را روی ترمز گذاشت و ماشین را متوقف كرد. جوان ۳۵ ساله كه خبر نداشت راننده خودرو، فرمانده پلیس است، مقصدش را گفت و با اشاره سر راننده سوار ماشین شد و اموالی را كه همراهش بود نیز داخل آن گذاشت. بعد رو به راننده كرد و از او خواست به طرف منطقهای در وكیلآباد برود. شك فرمانده پلیس از پرسیدن چند سوال به یقین تبدیل شد كه مسافر جوان یك سارق است، برای همین یك راست به طرف كلانتری تغییر مسیر داد و مرد جوان را بازداشت كرد. سارق حرفهای كه باورش نمیشد چنین اشتباه بزرگی كرده باشد، در بازجوییها به سرقت اعتراف كرد و گفت كه بعد از اینكه وارد یك خانه ویلایی در منطقه شاندیز شده دست به سرقت اموال زده و سپس از خانه خارج شده است. او همچنین مدعی شد كه هیچ وقت تصور نمیكرد برای انتقال اموال مسروقه به خانهاش سوار ماشین افسر پلیس شود و به همین راحتی گیر بیفتد.
دزدی در لباس صاحبخانه
تصور كنید برای مسافرت چند روزه از خانه خارج شدهاید و بعد از پایان تعطیلات، راه خانهتان را در پیش میگیرید اما درست زمانی كه میخواهید وارد خانه شوید صدای تلویزیون به گوشتان میرسد. در را كه باز میكنید مردی را با لباسهای خودتان روی كاناپه جلوی تلویزیون میبینید. مردی میانسال كه در حال تماشای تلویزیون است و با خیال راحت تخمه میشكند و برنامه مورد علاقهاش را تماشا میكند.
اشتباه نكنید این اتفاق در یك فیلم كمدی رخ نداده است بلكه چند ماه قبل وقتی زوج جوانی از مسافرت به خانهشان برگشتند با چنین منظرهای مواحه شدند و بعد از دستگیری دزد جوان او را تحویل پلیس دادند. دزد دستگیر شده در بازجوییها گفت: با خانوادهام دعوایم شد و آنها مرا از خانه بیرون كردند. جایی برای رفتن نداشتم برای همین تصمیم گرفتم در خیابان قدم بزنم. در حال قدم زدن بودم كه متوجه شدم مرد جوانی چند چمدان داخل ماینش گذاشت و بعد از قبل كردن در خانه به همراه همسرش انجا را ترك كرد. قفل و بست روی در خانه و چمدان حكایت از مسافرتی طولانی داشت و من هم تصمیم گرفتم چند روزی در آن خانه بمانم، چون جایی برای ماندن نداشتم.
وارد خانه شدم و در مدتی كه صاحبخانه نبود از مواد غذاییای كه داخل یخچال بود استفاده كردم و به حمام رفتم و لباسهای صاحبخانه را پوشیدم، تصمیم داشتم امروز خانه را ترك كنم كه از شانس بدم زمانی كه داشتم فیلم میدیدم صاحبخانه سر رسید و مرا دستگیر كرد.
با اعترافات جوان از آنجایی كه سرقتی رخ نداده بود، قاضی امام وردی از شعبه ۸۰۴ مجتمع شهید قدوسی مشهد برای متهم جوان به اتهام ورود به عنف قرار بازداشت صادر كرد.
خواب بیموقع
شاید باورتان نشود اما دزدی تنها به این دلیل به دام پلیس افتاد كه بیموقع خوابید. ماجرا از این قرار بود كه مادر و دختری برای خرید از خانه خ ارج میشوند و بعد از آنكه به خانه برمیگردند با صدای خر و پف در اتاق خواب مواجه میشوند. دختر جوان و مادرش تمام اتاق را میگردند و در نهایت منشأ صدا را زیر تخت خواب پیدا میكنند. وقتی نگاهی به زیر تخت میاندازند در كمال تعجب با مرد غریبهای مواجه میشوند كه در خانه آنها خوابیده است. مردی كه بیشك برای دزدی به آنجا آمده بود.
آنها بلافاصله با پلیس تماس گرفتند و دزد بدشانس در حالی كه كیسهای پر از طلا و پول كنارش بود دستگیر شد. او زمانی كه چشم باز كرد با دیدن صاحبخانه و ماموران پلیس كه دورش حلقه زده بودند شوكه شد و پس از انتقال به كلانتری در تحقیقات به ماموران گفت: من كارگر ساختمان كناری هستم. چند روزی بود كه این خانه را زیر نظر گرفته بودم. فهمیده بودم كه فقط یك مادر و دختر در آن زندگی میكنند در این چند روز متوجه شدم انها از نظر مالی، وضع خوبی دارند و تصمیم به سرقت گرفتم. برای همین امروز وقتی دیدم آنها برای خرید از خانه خارج شدند از فرصت استفاده كردم و از طریق داربست وارد خانه شدم. بعد از برداشتن پولها و طلاها خواستم از طریق همان داربست برگردم اما نشد و چون در آپارتمان بسته بود در خانه حبس شدم. مدتی داخل اتاقها را گشتم و جون از صبح سر كار بودم احساس خستگی كردم. تصمیم گرفتم بروم زیر تخت و مخفی شوم و در زمانی كه آنها وارد خانه شدند خودم را به طریقی به در خروجی برسانم و فرار كنم. اما زیر تخت خوابم برد و با صدای ماموران پلیس از خواب بیدار شدم. با اعتراف مرد جوان به سرقت او روانه بازداشتگاه شد.