فرارو- یک استاد روابط بین الملل دانشگاه، رویکرد دوگانه ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران که از یک سو دست مذاکره و گفتگو به سوی ایران دراز میشود و از سوی دیگر تحریمها و فشارها علیه جمهوری اسلامی را افزایش مییابد و حتی سناتورهای این کشور خواستار ایجاد یک ائتلاف نظامی علیه ایران هستند را ادامه اعمال سیاست «هویج و چماق» در قبال جمهوری اسلامی ایران میداند.
دکتر محسن جلیلوند، کارشناس سیاست خارجی در گفتگو با فرارو با بیان این مطلب گفت: در حوزه روابط بین الملل نظریهای وجود دارد تحت عنوان سیاست «چماق و هویج»، این نظریه از زمانهای خیلی دور وجود داشته است اما از قرن بیستم به صورت علمی و عملی توسط نظریه پردازان واقع گرا همچون هنری کسینجر تئوریزه شد.
وی افزود: بر اساس این نظریه، سیاست «چماق و چماق» در عرصه بین الملل زمانی در دستور کار قرار خواهد گرفت که کشوری قصد مواجهه با یک عنصر چالش زا بدون تعامل برابر داشته باشد.
این استاد روابط بین الملل دانشگاه تصریح کرد: نحوه اعمال این سیاست هم به این شکل است که ابتدا دوز فشار علیه عنصر چالش زا بالا برده میشود و سپس امتیازاتی به آن اعطا میشود تا اهداف و منافع لازم کسب شود، در نوع پیچیدهتر این سیاست هم فشارها در سطح بسیار بالایی اعمال میشود در زمان تغییر فاز از چماق به هویج هم هیچ امتیازی به طرف مقابل داده نخواهد شد و تنها از سطح فشارها کاسته میشود.
جلیلوند ادامه داد: در حقیقت این سیاست زمانی در دستور کار قرار میگیرد و در گام نخست با ابزار چماق کلید میخورد که دو کشور در یک موقعیت صفر و صفر باشند در ادامه که به موقعیت صفر و ۱۰ رسیدند در گام دوم و کاربرد ابزار هویج به هیچ عنوان کشور اعمال کننده این سیاست به یکباره به موقعیت صفر و صفر باز نمیگردد بلکه کم کم به سمت موقعیت نزدیک به برابر حرکت میکند.
وی تاکید کرد: این شرایط در نوع مواجهه آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران قابل مشاهده است به طوری که آمریکایی که سال ۲۰۰۴ سیاست هویچ و چماق را علیه ایران به کار بردند دو کشور تقریبا در موقعیت صفر و صفر بودند اما به تدریج فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران با اعمال تحریمهای همه جانبه و یکجانبه افزایش یافت به طوری که اکنون تا حدود زیادی ابتکار عمل در اختیار آمریکاییها قرار گرفته است و در فاز اعمال سیاست هویج آنها قصد آن ندارند که امتیازی به جمهوری اسلامی ایران دهند بلکه این آمادگی را دارند که تنها اعمال فشارها را کاهش دهند.
این کارشناس سیاست خارجی در ادامه با اشاره به درخواست آمریکا برای مذاکره با ایران گفت: درخواست مذاکره آمریکا با جمهوری اسلامی ایران که از تریبونهای رسمی این کشور به اشکال مختلف بیان شده است و یا از طریق نهادها و شخصیتهای سیاسی و نظامی این کشور مورد حمایت قرار گرفته است به معنای گام بر داشتن واشنگتن برای حل و فصل تمامی اختلافات با جمهوری اسلامی ایران و دستیابی به یک توافق استراتژیک نیست.
وی افزود: آمریکاییها معتقدند که دستیابی جمهوری اسلامی ایران به هر نوع توانایی به خصوص توانایی هستهای میتواند منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه را با خطر جدی مواجه کند از این رو بر اساس استراتژی بلند مدت این کشور، جمهوری اسلامی نه اکنون و به بهانه دستیابی به تکنولوژی هستهای و نه تسلیحات هستهای بلکه حداقل تا ۵۰ سال آینده در راستای دور شدن تهدیدها از منافع آمریکا در منطقه باید تحت فشار و تهدید باقی بماند.
جلیلوند با تاکید بر اینکه نباید به درخواستهای آمریکا برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران خوش بین بود و آن را تا حد تلاش این کشور برای دستیابی به یک توافق استراتژیک بالا برد گفت: آمریکا با شوروی حدود ۵۰ سال مذاکره کرد اما در نهایت این مذاکرات منتج به فروپاشی شوروی شد، بنابراین نفس مذاکره چندان اهمیت ندارد، مهم اهداف پشت پرده مذاکرات است.
این استاد روابط بین الملل دانشگاه افزود: هدف آمریکا در این دور از مذاکرات احتمالی با جمهوری اسلامی ایران دستیابی به یک توافق استراتژیک و به صفر رساندن اختلافات نیست دو کشور در نهایت این مذاکرات احتمالی تنها به توافقات تاکتیکی دست پیدا خواهد کرد و آمریکایها در فاز کاربرد ابزار هویج امتیازی به جمهوری اسلامی ایران نخواهند داد.
وی ادامه داد: آمریکا ممکن است تنها در ازای دریافت امتیاز از جمهوری اسلامی، فشارها و تحریمها را تا حدودی کاهش دهد؛ تحریمهای که اکنون به بودجه دفاعی آمریکا گره خورده است و این به معنای آن است که موضوع جمهوری اسلامی ایران تا حد تهدید علیه امنیت ملی آمریکا افزایش سطح پیدا کرده است.
جلیلوند درباره احتمال روی میز قرار گرفتن گزینه نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران در صورت عدم از سرگیری مذاکرات و یا بینتیجه ماندن مذاکرات احتمالی در سال ۲۰۱۳ میلادی گفت: پیش بینی کاربرد گزینههای در قبال جمهوری اسلامی ایران سخت است چرا که تاکنون دولتمردان آمریکایی بارها تاکید کردهاند که همه گزینهها را برای استفاده احتمالی پیش رو دارند.
وی افزود: با این حال با توجه به اینکه از یک سوی هنوز بحران سوریه در جریان است و ناآرامیها در این کشور به پایان نرسیده و در نتیجه این بحران تا حدود زیادی تمرکز آمریکاییها را به خود جلب کرده است و از سوی دیگر سال ۲۰۱۴ سال پایان حضور نظامی آمریکا در افغانستان است و نظامیان این کشور باید در این سال افغانستان را ترک کنند بعید است آمریکاییها که در این دو جبهه درگیر هستند قصد آن را داشته باشند که جبهه تازهای پیش روی خود باز کنند.