چه می شود اگر سیاست کنونی ما در قبال ایران به واقع کارآمد باشد و تهران با تمامی درخواست های ما موافقت کند؟ گمان می کنید این یک کمال موفقیت دیپلماتیک است، این طور نیست؟ دوباره فکر کنید. در واقع فتح و ظفر یکجانبه در مورد ایران می تواند بخش کوچکی از بحران را حل کند، چرا که آنچه از سوی واشینگتن دیکته شده نمی تواند مدت زیادی به درازا بیانجامد.
با توجه به جایی که سیاست آمریکا هم اکنون در آن قرار دارد، دو راه برای حل مساله هسته ای ایران وجود دارد که هر دو ذاتا اجباری هستند. یکی از این راه ها همان است که هم اکنون در آن قرار داریم: آمریکا و متحدانش تحریم ها را تا جایی ادامه می دهند که اقتصاد ایران سقوط کند. به این ترتیب این احتمال وجود دارد که ایران با توقف عملیات غنی سازی و انتقال ذخایر موجود و غیر فعال کردن سانتریفوژها موافقت کند.
در این سناریو فشار ناشی از تحریم های اقتصادی موجب می شود که ایران آنچه را انجام دهد که معمر قذافی در سال 2003 در لیبی انجام داد و از منافع هسته ای خود چشم پوشی کرد. اما تهران می داند که در نهایت چه بر سر قذافی آمد و به همین دلیل به شیوه وی از فعالیت های خود دست نخواهد کشید.
راه دوم گزینه نظامی است: شرایطی که در آن آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران حمله می کند. ما می توانیم تهران را مجاب کنیم که در صورت از سرگیری برنامه های هسته ای بار دیگر این اقدام را انجام خواهیم داد. در این حالت نیز احتمال متوقف شدن برنامه های هسته ای ایران وجود دارد.
بیاید برای یک لحظه فراموش کنیم که سرویس ها جاسوسی آمریکا هنوز بر این باور نیستند که ایران به طور فعالانه به دنبال سلاح هسته ای است. دیدگاهی که انگلیس به عنوان متحد آمریکا نیز در آن شریک است. همچنین بیاید این اینکه هر یک از این راه ها می تواند موفقیت آمیز باشد را به دست فراموشی بسپاریم. اکنون فرض بر این است که یکی از راه ها به نتیجه رسیده و ایران به درخواست های ما تن داده است، اما آیا این چیز خوبی است؟ من اطمینان ندارم.
در نتیجه شماری زیادی از ایرانیان وجود خواهند داشت که به دنبال پایان دادن به هر توافقی هستند. به بیان دیگر توافقی که تنها از روی اضطرار و اجبار حاصل شده باشد تا زمانی دوام خواهد داشت که فشار وجود داشته باشد. در بهترین حالت چنین توافقی تنها تا زمانی به طول می انجامد که توازن قدرت به نفع ما باشد. به عبارت دیگر هر چه توافق یکطرفه تر باشد ریسک انکار ایران بالاتر رفته و آمریکا و اسرائیل باید لغزش ایران را به نظاره بنشینند.
این در حالی است که یک مصالحه هسته ای که امتیاز هایی را به دو طرف بدهد و دو طرف را با چشم انداز روشن و امیدوار کننده ای مواجه کند، موجب می شود که آنها به شرایط مقرر پایبند بمانند. از سوی دیگر در این شرایط تندرو ها در ایران و آمریکا نیز آرام تر خواهند شد. همان هایی که به دنبال راهکار های خشن هستند. با این حال در حال حاضر مشکل عدم اطمینان دو جانبه وجود دارد که موجب می شود هیچ یک از طرف ها نتوانند دیگری را قانع کنند که امتیاز های مورد نظر در توافق را ارائه خواهد داد.
در زمانی که به دنبال یک معامله هستیم باید امتیاز هایی را پیشنهاد کنیم که شانس موافقت طرف مقابل با آن زیاد است. یک استراتژیست چینی به نام سون تی زو نیز می گوید باید پلی طلایی برای طرف مقابل احداث کرد که از طریق آن عقب نشینی کند.
همواره به ما در مورد دلجوبی و تجربه مونیخ هشدار داده شده است. اما اغلب تجربه مهم ورسایلز را فراموش می کنیم. زمانی که فاتحان ساختاری خشن و یکجانبه را بر کشوری اعمال کردند که نتیجه معکوس داشت.