bato-adv
کد خبر: ۱۲۳۱۸۹
سرمقاله روزنامه های امروز شنبه

سرمقاله: آخرين هفته دولت

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «همه گزينه ها زير سؤال!»، «پرونده ناتمام عدم تعهد»، «عنان تا ابراهيمي، بالکان تا افغانستان»، «آخرين فرصت براي خدمت»، «وظيفه تاريخي جنبش غير متعهدها»، «جنبش عدم تعهد؛ آرمان‌هاي مطلوب»، «شكست معادلات غرب»، «فرصت طلايي اجلاس براي حداكثر بهره‌گيري»، «اهمیت اهداف اقتصادی»، «فرصتی دوباره» و ... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۰۴ شهريور ۱۳۹۱

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «همه گزينه ها زير سؤال!»، «پرونده ناتمام عدم تعهد»، «عنان تا ابراهيمي، بالکان تا افغانستان»، «آخرين فرصت براي خدمت»، «وظيفه تاريخي جنبش غير متعهدها»، «جنبش عدم تعهد؛ آرمان‌هاي مطلوب»، «شكست معادلات غرب»، «فرصت طلايي اجلاس براي حداكثر بهره‌گيري»، «اهمیت اهداف اقتصادی»، «فرصتی دوباره» و ... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: همه گزينه ها زير سؤال!


«همه گزينه ها زير سؤال!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- انزوا و بطور مشخص انزواي سياسي-political isolation- از به اصطلاح راهبردهايي است كه در تمامي سال هاي گذشته دشمن به سركردگي آمريكا عليه جمهوري اسلامي به صحنه آورده است. از همين روي؛ براي اينكه اين راهبرد- بخوانيد آرزوي- نظام سلطه بر ضد ايران تحقق و عينيت بيابد از اهرم هاي مختلفي استفاده كردند؛ «تحريم هاي اقتصادي»، «صدور قطعنامه هاي پياپي»، «ايران هراسي»، «خطرناك جلوه دادن برنامه هسته اي»، «پمپاژ شايعات و تهمت ها در قالب پرونده حقوق بشر» و حتي استفاده از «گزينه نظامي در جنگ تحميلي». طرفه آنكه مقارن با تحركات و دسيسه ها و به پيش كشيدن سناريوهاي شيطاني دشمن عليه كشورمان تا ايران اسلامي را منزوي نشان دهند در دوره اي جماعتي در داخل همنوا با دشمن، نظام را به عقب نشيني دعوت مي كردند تا به اصطلاح هشدار داده باشند كه ايران در چنبره انزوا قرار نگيرد!

البته همان ايام رهبر بصير انقلاب در سخناني راهگشا كه گويا نقشه راه ملت است خاطرنشان كردند؛ «حالا فلان آقاي نويسنده از فضاي بازي كه بحمدالله در كشور ما هست، سوء استفاده كند و ايستادگي ملت ايران را بگويد «انزوا»!، آيا اين انزوا است؟ آيا ملتي كه همه دنيا از عزت و عظمتش خبر مي دهند منزوي است؟ اگر معناي منزوي اين است كه يك ملت مستقل باشد و تسليم اين و آن نمي شود اين انزوا از هر چيز ديگري بهتر است؛ اين انزوا نيست، خيال كرده ايد كه اگر ملت ايران از اصول خود صرفنظر كند از راه پرافتخار دوران حيات امام(ره) برگردد، دست دوستي التماس آميز و حقارت آميز به سوي قدرت ها دراز كند همه مشكلات اقتصادي اين كشور يك شبه حل خواهد شد؟ ابداً.» (در حرم رضوي- اول فروردين 1377)

2- در آن دوره دشمن ناكام ماند و بذر انزواي ايران در پهنه سياسي محيط بين الملل به بار ننشست اما طبيعي بود كه دشمن به دشمني خود ادامه دهد، دسيسه چيني كند، سناريو طراحي نمايد و پتانسيل خود را به صحنه آورد آنهم تمام و كمال. بنابراين پس از دوره اصلاحات و در كمتر از يكسال از شروع يك دولت اصولگرا، برخي منابع رسمي در غرب، خبر راهبرد 6 ماده اي آمريكا براي انزواي سياسي و اقتصادي ايران در جامعه جهاني را به بيرون درز دادند.

در اين راهبرد كه در ارديبهشت سال 85 علني شد بطور خلاصه بر اين موارد تصريح شده بود؛ «منزوي كردن مالي و اقتصادي مقام هاي ايراني»، «بستن حساب هاي مالي دولت ايران»، «منع دولت ايران از انجام معاملات مالي رسمي»، «مسدود كردن سپرده هاي دولت ايران»، و مواردي از اين دست.

در همان ايام، برخي از رسانه ها و شخصيت هاي غربي در پوشش مراكز مطالعاتي و انديشكده هاي بين المللي به تفسير راهبرد 6 ماده اي آمريكا براي انزواي ايران پرداختند و از جمله «مارك فيتز پاتريك» از موسسه بين المللي تحقيقات استراتژيك لندن گفت: «مهم آن است كه غرب جداي از مجازاتي كه ممكن است سازمان ملل وضع كند، مجازات هاي ديگري هم در دسترس داشته باشد».

البته با همه كارشكني ها و سناريوهاي مختلفي كه غربي ها پس از اين راهبرد عليه ايران بكار گرفتند آنچه در عمل اتفاق افتاد مصداق تخم افكندن در شوره زار بود كه حتي رسانه هاي غربي به اين مسئله در فواصل مختلف اذعان كردند.

از ميان حجم انبوه مطالب پيرامون اين قضيه مي توان به گزارش صريح يونايتدپرس اشاره كرد كه نوشت؛ « سياست هاي آمريكا و همپيمانان اروپايي اش براي انزواي ايران و كاهش نفوذ آن در منطقه ناكام مانده است».

خبرگزاري فرانسه نيز به تلاش هاي دولت بوش پسر براي انزواي ايران اشاره كرده و گزارش مي دهد؛ «طرح انزواي ايران شكست خورده است» همچنانكه كريستين ساينس مانيتور نيز تاييد كرد كه راهبرد آمريكا براي انزواي ايران شكست خورده است.

3- با آمدن اوباما و برملا شدن شكست راهبرد انزواي ايران، اين بار واشنگتن تصميم گرفت كه با استراتژي «قدرت هوشمند» راهبرد انزواي جمهوري اسلامي را جامه عمل بپوشاند.

اما بكارگيري تركيبي مولفه هاي نرم و سخت براي به انزوا كشاندن ايران نيز - كارگر نشد و اين بار روزنامه لس آنجلس تايمز در گزارشي مبسوط به شكست طرح «انزواي ايران» اعتراف كرد.

4- دراين ميان و در دوره دولت اوباما بايد به فتنه سال 88 نيز اشاره كرد كه نظام سلطه و دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي با هدف تضعيف ساختار قدرت در ايران و كاهش نفوذ كشورمان، در نهايت انزواي ايران اسلامي را در معادلات منطقه اي و فرامنطقه اي برنامه ريزي كرده بودند ولي باز هم طرح آمريكايي انزواي ايران اسلامي نگرفت و بلكه نتيجه معكوس داد، چرا؟

5- چون در فاصله كمتر از 20 ماه پس از فتنه سال 88، قيام ها و انقلاب هاي منطقه در بستر بيداري اسلامي بدون آنكه در برآوردهاي اطلاعاتي غرب بگنجد رخ داد.

آنچه در اين تحولات به وضوح نمايان بود الهام پذيري و الگو بودن جمهوري اسلامي بود كه بارها و به كرات مقامات كودك كش رژيم صهيونيستي از سر ترس و واهمه بدان اعتراف كردند.

معناي ديگر اين تحولات اين بود كه نه تنها ايران منزوي نيست بلكه الهام بخش و پيشقراول و پيش برنده جريان بيداري اسلامي بوده و اينچنين است كه نهضت هاي مردمي و اسلامي عليه حكومت هاي دست نشانده و مرتجع عربي شتابان در حركتند.

سوالي كه پس از بيداري اسلامي ملت ها بوجود آمده، اين است كه اگر انزواي ايران موفق بوده پس چرا واشنگتن تايمز تا هاآرتص و جروزالم پست مي نويسند؛ انقلاب خميني در حال سركوب قدرت آمريكاست و موج بيداري اسلامي نفس هاي اسرائيل را به شماره انداخته است؟

6- اوج راهبرد و استراتژي آمريكايي ها براي انزواي ايران اسلامي را بايد در سال گذشته ديد كه همه اهرم ها و ابزارهاي خود را به صحنه آوردند تا به اصطلاح ايران منزوي در بزنگاه انتخابات حساس مجلس شوراي اسلامي در دوره نهم به چالش كشيده شود؛ اما مشاركت 65درصدي ملت ايران، سرمايه داران صهيونيست، كمپاني دارها، تراست دارها، كارتل هاي گردن كلفت و استراتژيست هاي غربي و سناريوهاي آمريكايي را ناكام گذاشت.

پس از اينكه عيان گشت آمريكا و غرب بار ديگر در حضيض شكست سياسي قرار گرفته اند؛ دشمن از ابتداي امسال آخرين تير در تركش خود را نيز به صحنه آورد؛ «تحريم بانك مركزي و تحريم نفتي ايران» موعد اول ژوئيه 2012- 11تير 91- شليك امپراتور رسانه اي نظام سلطه بود تا اين توهم بزرگ را پمپاژ كند كه كار جمهوري اسلامي ايران تمام است!!!

بطور خلاصه مدعاي آمريكا و غرب تاكيد بر انزواي سياسي و اقتصادي ايران در اثر تحريم نفتي و تحريم بانك مركزي بود اما آيا شرايط كنوني واقعيت ديگري را نشان نمي دهد؟

7- و بالاخره بايد گفت اجلاس بزرگ بين المللي جنبش غيرمتعهدها كه ظرف چند روز آينده در تهران برگزار مي شود نشانه روشن ديگري بر ابطال دكترين انزواي سياسي ايران اسلامي است.

حضور بيش از 100كشور در اين اجلاس كه بيش از 50كشور در عالي ترين سطح شركت خواهند كرد و 7هزار ميهمان خارجي ايران در اين اجلاس از تمامي دنيا يك واقعيت را اثبات كرده است؛ و آن منزوي شدن دشمنان ايران از عملياتي كردن ايده انزواي ايران است كه از سوي ديگر نشان مي دهد سياست؛ «نه شرقي، نه غربي» ايران اسلامي جواب داده است. به قول «ها آرتص» مهم ترين دليلي كه نبايد بان كي مون دبيركل سازمان ملل در اجلاس تهران شركت كند اين است كه حضور وي در ايران، اين ادعا را كه ايران بر اثر تحريم ها منزوي شده زير سؤال مي برد.

براي همين است وقتي كه مارتين نسيركي سخنگوي بان كي مون روز چهارشنبه اعلام كرد كه دبيركل سازمان ملل در اجلاس تهران شركت مي كند و از سوي ديگر لابي صهيونيست از منصرف كردن اعضاي جنبش غيرمتعهدها براي شركت در اين اجلاس مأيوس شدند؛ پالمور سخنگوي وزارت خارجه رژيم صهيونيستي در اظهاراتي عجزآلود به شركت كنندگان مي گويد؛ «لطفاً تحت تأثير تبليغات ايران قرار نگيريد»!

خراسان: عنان تا ابراهيمي، بالکان تا افغانستان
«عنان تا ابراهيمي، بالکان تا افغانستان» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:

دمشق، حلب، حمص، لاذقيه، ديرالزور، طرطوس و... شهرهاي بزرگ و کوچک سوريه کي آرام مي گيرند؟ سازمان ملل به تازگي اعلام کرده که تاکنون 2 و نيم ميليون شهروند سوري همه چيز خود را از دست داده اند. بان کي مون، دبيرکل سازمان ملل چندي پيش، پس از اينکه کوفي عنان حاضر نشد ماموريتش در سوريه تمديد شود، اخضر الابراهيمي، ديپلمات کهنه کار الجزايري را به عنوان مامور سازمان ملل در اين کشور منصوب کرد. اما آيا آسمان سوريه با حضور الابراهيمي رنگي ديگر به خود مي گيرد؟

2 ويژگي ماموريت هاي اخضر ابراهيمي

اخضر الابراهيمي براي ساکنان خاورميانه، شخصيت شناخته شده اي است. آخرين ماموريت هاي او در 2 کشور همسايه ايران: عراق و افغانستان بوده و حالا مامور در کشور سومي شده است که نقشي معنادار در سياست خارجي ايران دارد. در مهم ترين تجربه هاي اخضر ابراهيمي: نمايندگي سازمان ملل در لبنان (۱۹۸۹)، نمايندگي اتحاديه عرب براي حل بحران جنگ داخلي لبنان (از ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۱)، نمايندگي سازمان ملل در افغانستان در 2 نوبت از ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ و از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ و نمايندگي سازمان ملل در عراق در سال ۲۰۰۴ ، مي توان حضور 2 مولفه را به روشني احساس کرد:

1. منازعاتي تحت تاثير مستقيم اختلاف منافع کشورهاي ديگر در کشوري خاص

2. منازعاتي نظامي که فرسايشي و تروريستي هستند و از اقتضائات جنگ هاي کلاسيک پيروي نمي کنند.

ويژگي هايي که شايد بان کي مون به دليل مشابهت هايشان با شرايط کنوني سوريه، اخضر ابراهيمي را مامور و نماينده خود در اين کشور منصوب کرد.

عنان تا ابراهيمي، بالکان تا افغانستان

در نقطه مقابل ابراهيمي، کوفي عنان پيش از دبيرکلي سازمان ملل در سال 1995 تجربه ماموريت در بحران بالکان را داشته است. ترسيم تفاوت شرايط از بالکان تا افغانستان و عراق، به ترسيم تغيير در شرايط سوريه از روزهاي آغاز ماموريت عنان تا روزهاي آغاز ماموريت ابراهيمي کمک مي کند. در بحران بالکان، گروه هاي مختلف در شرايطي دست به سلاح بردند که هيچ يک توان به پايان رساندن درگيري ها را نداشتند و نمي توانستند ادعا کنند که حرف آخر را در منطقه مي زنند. آن سال ها گره بالکان، با مداخله نظامي ناتو بدون کسب اجازه از سازمان ملل، باز شد.

در 6 ماه گذشته ترک ها علاقه خاصي به ترويج نگاه بالکاني به سوريه داشتند. شايد با اين سودا که رهبري عمليات ناتو را به عهده بگيرند و خود را يک گام به اتحاديه اروپا نزديک تر کنند. اما پيچيدگي بحران سوريه شرايط را به گونه اي پيش برد که ويژگي ناآرامي هاي اين کشور ديگر بر شرايط بالکان منطبق نبود. تفاوت شرايط کنوني سوريه با شرايط آن سال هاي حوزه بالکان را دبيرکل سازمان ملل به صراحت بيان کرده است. بان کي مون چندي پيش در حاشيه آخرين جلسه نافرجام شوراي امنيت درباره سوريه اعلام کرد که اين کشور درگير يک "جنگ نيابتي" شده است.

طرح آتش بس عنان: فرصت به مخالفان براي مسلح شدن

با اين همه بزرگترين تفاوت ميان روزهاي آغاز ماموريت عنان در اسفند 90 تا اين روزها که ماموريت اخضر ابراهيمي آغاز شده، "نظامي" شدن بحران سوريه است. واقعيت اين است که پيش از آغاز ماموريت عنان خبري از درگيري هاي گسترده نظامي بين ارتش سوريه و گروه هاي مخالف مسلح نبود. طرح آتش بس عنان اگر هيچ چيز براي مخالفان نداشت، به آن ها زمان داد که در امان از حملات ارتش، با آرامش منتظر محموله هاي سلاحي باشند که قطر و عربستان براي شان ارسال کرده بودند.

با اين حال نمي توانيم مدعي شويم که مقصود عنان از اعلام آتش بسي که اميدي به مفيد بودنش نبود، نيز دادن همين فرصت به مخالفان مسلح بوده باشد. به هر روي حالا نوبت به اخضر ابراهيمي رسيده است. او بهتر از عنان زبان گروه هاي اسلام گراي افراطي و نيروهاي القاعده که از افغانستان، عراق، يمن، تونس، ليبي و ... به قصد "جهاد"(!) عازم سوريه شده اند را مي داند.

روزهاي دشوار ريش سفيدها

اخضر ابراهيمي به اتفاق کوفي عنان، اعضاي يک NGO بين المللي به اسم گروه "ريش سفيدان" (The Elders) هستند. گروهي متشکل از برخي چهره هاي بين المللي که سال 2007 به پيشنهاد نلسون ماندلا تشکيل شده است و جيمي کارتر نيز يک عضو ديگر آن است. بنابراين با وجود تفاوت تجربه هاي ابراهيمي با عنان، هر 2 آن ها فقط مرداني براي ديپلماسي هستند که کليد اصلي بحران نيابتي سوريه را در دست ندارند. "گره کور" نظام بين الملل در سوريه به گونه اي است که نمي توان راه هاي پيش روي ابراهيمي را با قاطعيت پيش بيني کرد.

اما به نظر مي رسد که اخضر ابراهيمي با بهره بردن از تجربه افغانستان و عراق و لبنان به خوبي مي داند که ناآرامي هاي امروز سوريه نه از جنس آزادي خواهي مردم يک کشور، بلکه از جنس بر باد رفتن آسايش مردم در آتش تنازع منافع قدرت هاي بين المللي و منطقه اي است. از همين رو است که تا زمان ادامه جنگ پنهان خارج از مرزهاي سوريه، جنگ در اين کشور نيز به پايان نمي رسد. همچنان که خود اخضر الابراهيمي تصريح مي کند: «مشکل اينجا نيست که آيا من مي توانم کارم را به گونه اي متفاوت انجام دهم يا خير، بلکه مسئله اين است که ديگران قرار است تا چه حد متفاوت رفتار کنند.»

جمهوري اسلامي: پرونده ناتمام عدم تعهد

«پرونده ناتمام عدم تعهد» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:

به مناسبت ميزباني جمهوري اسلامي ايران در شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد و رياست كشورمان بر اين جنبش در سه سال آينده كه از آخر اين هفته شروع خواهد شد، جا دارد پرونده اين جنبش را به صورت اجمالي مرور كنيم و برخلاف تبليغات اين روزها كه نگاهي كاملاً يكجانبه و مثبت به اين پرونده دارد با يك نگاه واقعي به قوت‌ها و ضعف‌ها، به شرايط كنوني جنبش براي رسيدن به جايگاه واقعي خود نيز اشاره‌اي داشته باشيم.

با قوت گرفتن بلوك كمونيسم بعد از جنگ جهاني دوم و شروع جنگ سرد ميان دو قطب قدرتمدار شرق و غرب در دهه‌هاي اول قرن حاضر، كشورهاي جهان سوم براي ادامه موجوديت خود دچار تنگناي شديدي شدند كه وابستگي قهري به يكي از دو قطب امپرياليسم و كمونيسم، يعني دو سر استكبار جهاني، سرنوشت ظاهراً محتوم آنها را تشكيل مي‌داد. به عبارت روشن تر، هر جريان سياسي كه مي‌خواست در يك كشور جهان سومي به قدرت برسد، ناچار بود يا به شرق وابسته باشد يا به غرب. طبعاً براندازي حكومت‌هاي وابسته به هر يك از اين دو بلوك نيز مستلزم وابسته شدن به بلوك ديگر بود.

اين وضعيت براي ملت‌هاي جهان سوم و سران تعدادي از كشورهاي آسيائي و آفريقائي قابل تحمل نبود. به همين دليل و براي رها شدن از اين وضعيت نامطلوب، سران 4 كشور آسيائي و آفريقائي يعني جمال عبدالناصر (مصر)، جواهر لعل نهرو (هند)، احمد سوكارنو (اندونزي) و قوام نكرومه (غنا) جنبش عدم تعهد را تأسيس كردند و اين جنبش طي اجلاسي در شهر باندونگ اندونزي در سال 1334 اعلام موجوديت كرد. اهداف اصلي و مهم اين جنبش، عدم وابستگي به هر دو ابرقدرت شرق و غرب، استعمارزدائي و ايجاد وحدت ميان كشورهاي جهان سوم با تأكيد بر استقلال آنها بود. سران كشورهاي تونس (حبيب بورقيبه) و يوگسلاوي (مارشال تيتو) نيز با پيوستن به بنيانگذاران جنبش عدم تعهد، در فهرست هيئت مؤسس اين جنبش قرار گرفتند و بدين ترتيب، جنبش عدم تعهد علاوه بر آسيا و آفريقا، تا اروپاي شرقي گسترش يافت و اولين اجلاس خود را در سال 1340 در شهر بلگراد مركز يوگسلاوي تشكيل داد. جنبش عدم تعهد كه هنگام تأسيس فقط 22 عضو داشت اكنون با گذشت 57 سال داراي 120 عضو مي‌باشد.

عليرغم گسترش كمي كه نصيب جنبش عدم تعهد شد، اين جنبش در طول بيش از نيم قرن عمر خود متأسفانه براي رسيدن به اهداف كيفي توفيق چنداني نداشت. آنچه اكنون مي‌تواند موجب خرسندي باشد فقط اينست كه اين سازمان بين‌المللي موجوديت خود را حفظ كرده و مي‌تواند زمينه مناسبي براي دست يابي ملت‌هاي آزاد به اهداف اوليه اين جنبش باشد كه هنوز تحقق نيافته‌اند.

از عوامل اصلي عدم تحقق اهداف جنبش عدم تعهد، يكي اين بود كه تعدادي از سران و بنيان گذاران اين جنبش به ديكتاتورهاي نامدار عصر خود تبديل شدند و به جاي آنكه با قدرت‌هاي استكباري مبارزه كنند به سركوب ملت‌هاي خود پرداختند و در نقش مهره‌هاي قدرت‌هاي شرق و غرب بازي كردند. مارشال تيتو، حبيب بورقيبه و احمد سوكارنو در اوج ديكتاتوري سقوط كردند و ناصر درحالي كه در نيمه راه ديكتاتور شدن بود سكته كرد و مصر تحت سلطه انورالسادات مهره وابسته به آمريكا در آمد و بعد از آنكه در سال 1360 وي به دست سروان خالد اسلامبولي اعدام انقلابي شد، حسني مبارك جاي او را گرفت كه در طول سه دهه حكمراني مستبدانه بر مصر اين كشور را به شديدترين وجه به آمريكا و رژيم صهيونيستي وابسته كرد. بسياري از ديگر اعضاي جنبش عدم تعهد نيز برخلاف منشور اين جنبش، به يكي از دو قطب قدرت شرق يا غرب وابسته بودند. جواهر لعل نهرو و قوام نكرومه، تنها كساني از سران اوليه جنبش عدم تعهد بودند كه سالم ماندند و ديكتاتور نشدند.

انقلاب اسلامي ايران، كه راهبرد مهم رهبر بزرگ آن حضرت امام خميني، شعار "نه شرقي - نه غربي" بود، جان تازه‌اي به كالبد نيمه جان ملت‌هاي جهان سوم دميد و ذهن‌ها را بار ديگر متوجه اهداف جنبش عدم تعهد و مراحلي بالاتر از آن كرد كه عبارت بودند از قدرت ذاتي ملت‌ها براي اداره كشور خود و ظرفيت بالاي اسلام براي مديريت كشورها. حوادث مهمي از قبيل فروپاشي شوروي، نيمه جان شدن بلوك كمونيسم در ساير نقاط جهان، پيدايش تغييرات عمده در اروپاي شرقي، سقوط بسياري از ديكتاتورها در جهان عرب و شمال آفريقا در اثر بيداري اسلامي، گسترش نهضت آزادي خواهي در مناطق مختلف جهان به ويژه در قلمرو جغرافيائي جنبش عدم تعهد و سرانجام ضعف شديد بنيه اقتصادي و سياسي اروپا و آمريكا كه اكنون درحال گسترش است، تحولات بزرگ و عميقي در جهان پديد آورده‌اند كه زمينه را براي تحقق اهداف اوليه جنبش عدم تعهد فراهم ساخته است.

شرط اصلي و بسيار مهم موفقيت جنبش عدم تعهد در آينده و كمال يافتن كارنامه نيمه تمام اين جنبش اينست كه سران آن از سرنوشت بنيان گذاران عبرت بگيرند و در كام ديكتاتوري فرو نروند.

ديكتاتور شدن، ملازم وابسته شدن است و اين با فلسفه تأسيس جنبش عدم تعهد در تضاد است. هر چند امروز، جهان از حالت دو قطبي خارج شده و فقط قطب غربي باقي مانده، ولي تك قطبي بودن يعني يكه تازي آمريكا و اروپا كه خطر بزرگتري براي جهان است. البته قدرت‌هاي جديدي درحال ظهور هستند كه به زودي بار ديگر شاهد دو قطبي شدن جهان خواهيم بود.

همين واقعيت نشان مي‌دهد جنبش عدم تعهد از اين پس نيز براي كشورهاي درحال توسعه يك ضرورت است و نه تنها بايد باقي بماند بلكه بايد تقويت هم بشود و البته براي باقي ماندن و تقويتي كه موجب كامل شدن پرونده ناتمام شود، اين جنبش به مواظبت‌هاي زيادي نياز دارد تا مانع تبديل شدن سران كنوني آن به ديكتاتورهائي همچون گذشتگان و مهره‌هاي وابسته‌اي همچون آنان گردد.

رياست جمهوري اسلامي ايران بر جنبش عدم تعهد در دور جديد يك فرصت مناسب براي تقويت اين جنبش است. اكنون مصر و تونس و تعدادي ديگر از كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد با انقلاب‌هائي كه در آنها رخ داده زمينه‌هاي خوبي براي كمك به تحقق اهداف جنبش عدم تعهد دارند. جمهوري اسلامي ايران با بهره گيري از اين زمينه‌ها و فرصت خوبي كه تحولات جهاني در اختيار قرار داده بايد حداكثر تلاش خود را براي كامل ساختن پرونده نيمه تمام جنبش عدم تعهد به عمل آورد. اين رياست نبايد تشريفاتي باشد. ما بايد نشان دهيم كه اهل تشريفات نيستيم و درخشان‌ترين دوران را براي جنبش عدم تعهد خلق مي‌كنيم و گام‌هاي عملي مهمي براي تحقق اهداف اوليه آن بر مي‌داريم.

رسالت: آخرين فرصت براي خدمت

«آخرين فرصت براي خدمت» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:

خدارحمت كند مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر ابوترابي ‌را وي با تلفيق همه آموزه‌هاي ديني دو كليد واژه ساخته بود كه اين دوكليد واژه گفتمان اصلي انديشه هاي وي را تشكيل مي داد؛ " پاك باش و خدمت گذار "!

امسال سال آخر مجموعه‌اي از خدمتگزاران كشور است كه در دو دوره رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد در هيئت وزيران مشغول خدمت بوده اند.

اقبال مردم به دولت نهم و دهم به اين دو واژه بر مي گردد. اين دو واژه در حقيقت مطالبات اصلي مردم از دولتمردان است.

مردم مي خواهند دولتمردان پاك دستي داشته باشند و آنها به چيزي جز خدمت بخوانيد اجراي قانون فكر نكنند.

بازخواني بيانات مقام معظم رهبري در ديدار رئيس جمهور و هيئت وزيران به عنوان يك ارزيابي درست از عملكرد دولت، خالي از لطف نيست. مقام معظم رهبري سال آخر خدمتگزاري دولت را آخرين فرصت براي خدمت به مردم دانستند وفرمودند"بايد اين سال جدي تر از سالهاي گذشته بدون هيچ كوتاهي و سستي ادامه يابد" جمع بندي مقام معظم رهبري به شواهد آمار و قرائن موجود از خدمات دولت به شرح زير است.

1- انجام كارهاي عمراني در كشور بويژه مناطق دور دست
2- پيشرفت هاي چشمگير در زمينه علم و فناوري
3- ارتقاي جايگاه كشور در عرصه سياست خارجي و مسائل بين المللي و تاثير گذاري درمنطقه و جهان
4- برجسته شدن ارزشهاي انقلاب و امام (ره)
5- مسئله ساده زيستي مسئولان ، استكبار ستيزي و افتخار به
انقلابي گري
6- دعوت به عدالت و دور بودن مسئولان از تجمل
7- تلاش گسترده دولت در جهت ارتباط با مردم

طبيعي است سال آخر دولت، بايد مسئولان با همين آهنگ سالهاي گذشته پيش روند تايك ركورد جديدي از خدمت و پاكدستي ارائه دهند. كوچكترين غفلت از اين مهم به ارزيابي عملكرد آنها آسيب مي زند.

خصومت دشمنان نظام در دولت‌هاي نهم و دهم به دليل ايستادگي بر مواضع امام و رهبري بر كسي پوشيده نيست. دشمن به چند دليل به تعبير مقام معظم رهبري به شدت و خشونت عليه ملت افزود.

1- پيشرفتهاي كشور مورد حقد و حسد آنها قرار گرفت.
2- زنده شدن شعارهاي انقلاب توسط مردم و مسئولان چهره آنهارا عبوس تر و خصمانه تر كرد.
3- بيداري اسلامي در منطقه آنها را عصباني كرد.
4- الگو شدن جمهوري اسلامي براي كشورهاي منطقه مطلوب آنها نبود.

دشمن ديد علي رغم همه دسيسه ها و نيرنگ‌ها جمهوري اسلامي و ملت ايران روي پاي خود ايستاده ومشكلات را پشت سر گذاشته است.

نكته مهم بعدي بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با هيئت وزيران، طرح مشكلات، آسيب ها و ضعفهاي دولت بود

مشكلات و ضعف ها را در زير مي شود فهرست كرد:
1-مشكلات مربوط به معيشت قشرهاي متوسط و ضعيف جامعه
2- مسئله تورم ، گراني و كاهش قدرت خريد مردم
3- افزايش نقدينگي در جامعه و عدم كنترل به موقع آن
4- كمك به بخش خصوصي و ميدان دادن به مردم در امر " اقتصاد مقاومتي"
5- مبارزه با مفاسد اقتصادي و سالم سازي فضاي اقتصادي كشور و محيط كسب و كار
6- اهتمام به توليد ملي در بخش صنعت، كشاورزي و بازرگاني
7- اهتمام به مشكلات واحدهاي متوسط و كوچك اقتصادي
8- مسئله مديريت منابع ارزي كشور و حفظ ارزش پول ملي
9- مديريت مصرف و پرهيز از اسراف و زياده روي بويژه در بخش دولتي
10- اهتمام به مصرف توليدات داخلي و جلوگيري از واردات كالاهايي كه درداخل توليد قابل قبولي دارد‌.
11- حمايت از شركت هاي دانش بنيان به عنوان يك سرفصل اقتصاد مقاومتي
12- اهتمام به مسئله وحدت  و انسجام ملي به عنوان كليدي ترين مسئله در حل مشكلات
13- اهتمام به امر فرهنگ ، پرهيز از كارهاي سطحي و مراقبت و مقابله با فرهنگ مهاجم
14 - اهميت دادن به " فضاي مجازي " و مديريت درست آن
15- اهتمام به بيداري اسلامي درمنطقه و جلوگيري از مديريت انقلابهاي منطقه توسط سرويسهاي موساد ، سيا و ام .آي6

هفته دولت فرصتي است براي مسئولان كه به ارزيابي عملكرد خود بپردازند . خط كش اين ارزيابي سياست هاي كلي اعلام شده از سوي رهبري و نيز رهنمودهاي معظم له در ديدار ساليانه با هيئت وزيران در ايام شهريور به مناسبت بزرگداشت شهداي دولت بويژه شهيدان رجايي و باهنر است.

امسال سال آخر دولت دهم است. به تعبير مقام معظم رهبري "كتاب طولاني و پر حجم خدمات دولت" شيرازه بندي مي شود تا تحويل دولت بعدي گردد.

رئيس جمهور و مسئولان دولتي بر اساس آنچه كه در اين ديدار مطرح شده مي توانند كاستي هاي خود را در يك سال باقيمانده خدمت جبران كنند.

مي شود قصورها و تقصيرها و نيز اشتباهات را جبران كرد و ركوردي ازكار آمدي و خدمت باقي گذاشت كه مبناي تحرك و تلاش دولتمردان آينده باشد.

رئيس دولت و دلتمردان كنوني در طول خدمت خود در دوره نهم و دهم نشان داده اند كه اين توانايي را دارند . اگر سستي و غفلت را كنار بگذارند قطعا آنها موفق به ، به جاي گذاشتن يك ركورد قابل قبول از خدمت و پاكدستي خواهند شد.

سياست روز: وظيفه تاريخي جنبش غير متعهدها

«وظيفه تاريخي جنبش غير متعهدها» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:

سازمان ملل آن ساختاري نيست كه بتوان از آن توقع حمايت از حق و حقوق واقعي مردمي را داشت كه در پي استقلال و پيشرفت بر اساس منطق و قانون هستند.اين سازمان به خاطر وابستگي شديدي كه به كشورهاي به اصطلاح قدرتمند دنيا دارد، نمي‌تواند تصميمي منطقي،قانوني و عاقلانه نسبت اتفاقات دنيا اتخاذ كند و به همين خاطر نيازمند تغييرات اساسي در ساختار اداره و تصميم گيري در اين سازمان است.

رفتارهاي دوگانه و چندگانه اين سازمان نسبت به بسياري از مسائل دنيا اين ادعا را ثابت مي‌كند.نوع برخورد اين سازمان كه توسط شوراي امنيت آن اداره مي‌شود،با موضوعاتي همچون حقوق هسته‌اي ايران،انقلاب مردم بحرين،كشتاري كه توسط تروريست‌ها در سوريه مي‌شود،حمايت كشورهاي فتنه گر از عوامل تروريست در سوريه كه به طور علني و آشكارا از سوي مقامات اروپا و آمريكا هم اعلام شده است،كشتار مردم مسلمان ميانمار و خواب سنگين اين سازمان نسبت به اين نسل كشي،جنايات رژيم جعلي صهيونيستي در سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين و... بسياري موارد ديگر اين نياز را دوچندان مي‌كند.

اجلاس كشورهاي عضو جنبش غير متعهدها كه داراي پتانسيل بسياري براي تاثير گذاري در روند تصميم گيري وتصميم سازي در سياست‌هاي بين‌المللي است قرار است در تهران برگزار شود.اين اجلاس از آن جهت اهميت مي‌يابد كه ايران به عنوان يكي از مستقل‌ترين كشورهاي دنيا رياست اين جنبش را در حالي بر عهده مي‌گيرد كه كشورهاي سلطه گر و قدرتمند در پي آن بودند كه سران كشورهاي عضو جنبش در اين اجلاس حضور نيابند تا سياست انزواي ايران كه از سوي آمريكا و همپيمانانش دنبال مي‌شود،به اين هدف نزديك شود.اما حضور سران بيش از ۵۰ كشور دنيا در تهران باعث شده است علاوه بر اين كه خشم آمريكا و رژيم صهيونيستي برانگيخته شود نقش و جايگاه ايران را نيز در معادلات بين‌المللي و منطقه‌اي آشكارتر سازد.

سازمان‌هاي غير وابسته از آن جهت اهميت مي‌يابند كه سازمان ملل به وظايف قانوني و مصرح در ساختار خود پايبند نيست.رئيس جمهور كشورمان در آيين روز جهاني قدس كه در سراسر دنيا برگزار شد، در سخناني به تحليل روند شكل گيري اين رژيم پرداخت و اقدامات ضد انساني صهيونيست‌ها را بيان كرد و در سخنان خود هيچ تهديد و حمله عليه اين رژيم مطرح نشد اما همين سخنان توسط موسسين اين رژيم جعلي و دبير كل سازمان ملل مورد انتقاد قرار گرفت.

كاخ سفيد نخستين جايي بود كه نسبت به سخنان محمود احمدي نژاد واكنش نشان داد و آن را محكوم كرد.دبير كل سازمان ملل نيز در پي آن اقدام به محكوم نمودن سخنان روشنگرانه رئيس جمهور ايران كرد.

اين اقدامات در حالي از سوي سازمان ملل كه سازماني براي برقراري صلح و دوري از جنگ و خونريزي است، مطرح مي‌شود كه بيشترين تهديدات نظامي از سوي مقامات سياسي و نظامي رژيم صهيونيستي عليه ايران مطرح شده است و ايران در پاسخ به اين تهديدات اعلام كرده است كه در صورت حمله به ايران توسط اين رژيم، پاسخ جمهوري اسلامي ويران كننده و نابودگر خواهد بود.

حتي خبرنگاران خارجي هنگامي كه از سخنگوي دبيركل سازمان ملل درباره تهديدات اسرائيل عليه ايران پرسيدند،به اين پرسش پاسخ نداد.

در نشست خبري مارتين نسيركي سخنگوي بان كي مون يك خبرنگار خارجي از وي پرسيد دبيركل سازمان ملل در بيانيه خود از اظهارات مقامات ايراني درباره رژيم صهيونيستي ابراز ناراحتي كرد، ولي بسياري مي‌خواهند بدانند آيا بيانيه‌اي از سوي دبيركل درباره تهديدات مكرر اسرائيل درباره حمله به ايران وجود دارد،كه سخنگوي دبيركل از پاسخ به اين پرسش منطقي طفره رفت.

سازمان ملل با اين گونه رفتار دوگانه گام‌هاي معلقي را بر صحنه بين‌المللي بر مي‌دارد كه ادامه اين روند باعث هر چه بيشتر شدن ناامني و درگيري و جنگ افروزي خواهد شد.

مديريت وابسته اين سازمان به كشورهايي كه خود را همه كاره دنيا مي‌دانند مشروعيت واقعي آن را زير سوال برده است.مردم جهان اكنون با توجه به عملكرد سازمان ملل از خود مي‌پرسند،اين سازمان براي اجراي اهداف آمريكا تاسيس شده است يا براي اجراي منويات مردمي كه در اقصي نقاط جهان به نوعي تحت سلطه و استثمار سياست‌هاي آمريكا و صهيونيست‌ها قرار دارند؟

همه كشورهاي دنيا عضو اين سازمان هستند و هر كدام از آنها در تصميم‌گيري اين سازمان مي‌توانند ايفاي نقش كنند.

آمريكا در سازمان ملل يك ديكتاتوري بين‌المللي ايجاد كرده است و اگر نبودند كشورهاي مستقلي همچون ايران كه مقامات آن را به چالش بكشند اكنون شاهد اقدامات گسترده‌تري از سوي آمريكا و همپيمانانش عليه حقوق مردم دنيا و بشريت مي‌بوديم.

تهران امروز: جنبش عدم تعهد؛ آرمان‌هاي مطلوب
«جنبش عدم تعهد؛ آرمان‌هاي مطلوب» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر محمد مهدي مظاهري است كه در آن مي‌خوانيد:

پس از پايان جنگ جهاني دوم و شكل گيري نظام دو قطبي در عرصه بين الملل ، تلاش هايي از سوي برخي از كشورهاي مستقل براي ارائه الگوي نويني در سياست بين الملل صورت گرفت، اين كشورها اصطلاحا به عدم تعهد يا عدم وابستگي «نم» شهرت يافته‌اند. در واقع گروهي از ملل نو خاسته آفريقايي و آسيايي كه به منظور كناره‌گيري از دسته بندي‌هاي سياسي – نظامي و اقتصادي درصدد برآمدند ضمن احياي هويت مستقل از شعله ور شدن آتش جنگ جديد در جهان نيز جلوگيري كنند.

قصد بانيان اين جنبش اين بود كه ضمن تضمين استقلال كشورهاي خود بلوك بندي هاي ناشي از تصميمات دو ابر قدرت را نيز از بين ببرند ، گرچه اين جنبش از زمان بنيان‌گذاري توفيقاتي را در عرصه هاي مختلف به همراه داشته، ولي ابرقدرتها از زمان شكل‌گيري آن تلاش نمودند كه از وحدت رويه ميان اعضا جلوگيري كنند ، چرا كه اين سياست مستقل از سوي جنبش عدم تعهد با سياست جنگ طلبانه دو ابر قدرت به ويژه آمريكا مغايرت داشت ، به‌طوري‌كه وزير خارجه وقت آمريكا، دالس اظهار مي‌داشت «آنها كه با ما نيستند عليه ما هستند».

به طوركلي در طول چند دهه گذشته آمريكا و شوروي سابق تلاش داشتند با تقويت جناح هايي در چارچوب جنبش عدم تعهد سياست ها و تصميماتي كه غيرمتعهدها اتخاذ مي‌كنند با استراتژي ها و اهداف سياست خارجي خود تطبيق بدهند ، به‌طوري‌كه برخي بر اين باورند كه در عرصه عمل به تعداد انگشت شمار هم كشور غيرمتعهد نداريم.

پس نفوذ قدرت‌هاي بزرگ در جنبش از عامل اصلي ناكامي اين گروه سياسي در اتخاذ مواضع مستقل در چند دهه گذشته بوده است. ضمنا عدم ضمانت اجرايي قطعنامه‌هاي صادر شده از جنبش نيز توانايي اثرگذاري آن را در معادلات بين‌المللي كم اثر كرده همچنين تركيب ناهمگون اعضا با ساختار سياسي و اقتصادي متفاوت مانع تلاش هاي گروه «نم» گرديده است ولي با تمام ضعف ها و ناكامي‌هايي كه اين جنبش داشته و دارد، با توجه به تحولاتي كه در عرصه بين المللي به وقوع پيوسته است.

اعضاي «نم» راهي جز همبستگي و اتحاد دروني ندارند. از آنجا فلسفه شكل گيري اين جنبش محصول جهان دوقطبي و فضاي جنگ سرد بوده است با توجه به تحولات اخير جهاني و منطقه‌اي و سياست هاي يكجانبه گرايانه آمريكا ، جنبش عدم تعهد بايد معيارهاي جديد و دقيق را بر اساس نيازها و مقتضيات روز براي اثربخشي تصميمات در عرصه جهاني تدوين نمايد. از آنجا كه در سطح منطقه خاورميانه و شمال آفريقا پس از خيزش هاي اسلامي و مردمي شاهد بر هم خوردن معادلات قدرت هستيم و شكل گيري نظام هاي مردم سالار در اين حوزه آسيب هايي را متوجه منافع غرب و اسرائيل نموده است. لذا آمريكايي ها با استراتژي چندگانه در راستاي مديريت بحران و بهره برداري عملي از فضاي موجود هستند، به نظر مي رسد ترس غرب از سرايت دامنه تغييرات به حوزه كشورهاي خليج فارس باعث شده كه آنها تلاش خود را براي ايجاد فشار و اجماع بين المللي عليه سوريه متمركز نمايند.

با توجه به رويكرد دوگانه غرب نسبت به تحولات منطقه يعني تلاش براي دخالت آشكار در سوريه و سكوت مطلق در برابر قيام هاي مردمي در بحرين و عربستان، بايد جنبش عدم تعهد در راستاي اصول و معيارهاي بنيان‌گذاران آن در نشست تهران نسبت به اين مواضع تصميم‌گيري كنند، جنبش عدم تعهد در آزمون سختي قرار گرفته كه نبايد نسبت به رسالت تاريخي خويش بي‌تفاوت عمل كنند. با توجه به اهميت اين نشست و ميزباني آن توسط ايران بايد گفت:

1 - با توجه به قدرت نرم ايران در عرصه ديپلماسي و تاثير آن در تحولات بهار عربي (خاورميانه و شمال آفريقا) مديريت موضوعات منطقه‌اي بايد در راس موضوعات اجلاس مذكور قرار گيرد. در اين عرصه بايد نسبت به هر گونه مداخله خارجي و نقض آشكار حاكميت ملي كشورها از سوي قدرت‌هاي خارجي موضع‌گيري علني شود.

2 - از آنجا كه در سايه مداخلات خارجي در منطقه تنش‌ها ميان كشورهاي منطقه به ويژه در ميان كشورهاي مسلمان فزوني يافته است ايران بايستي ضمن اعلان مواضع شفاف در دفاع از منافع ملي و اصولي خود در منطقه ، ضرورت منطق گفت‌وگو و تنش زدايي به جاي منطق زور در مسايل منطقه‌اي را مطرح سازد. بي‌ترديد افزايش سطح مناسبات كشورهاي اسلامي و جهان سوم و رايزني هاي ديپلماتيك مي‌تواند در خنثي سازي توطئه دشمنان كه براي انزواي ايران در منطقه و بين‌الملل صورت مي گيرد، موثر باشد.

3 - فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران طبق اصول بند4 و 6 پيمان منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي معروف به (NPT) با رويكردهاي بسياري از كشورهاي غيرمتعهد نظير هند، مصر، اندونزي، آفريقاي جنوبي و كوبا منافاتي ندارد. لذا ايران مي‌تواند از نقش اين نهاد بين‌المللي براي اثبات حقانيت خويش و بي‌اثرگذاشتن تحريم‌هاي همه‌جانبه غرب و اسرائيل استفاده كند.

4 - ايران به اهميت حضور كشورهاي اثرگذار اين جنبش در راس آن مصر واقف است. از آنجا كه محمد مرسي پس از مديريت بحران داخلي گام‌هايي را براي اتخاذ سياست مستقل و بازگشت مصر به هويت اسلامي برداشته است، غرب و اسرائيل در تلاش اند كه از نزديكي اين دو كشور مهم در خاورميانه جلوگيري كنند. بي ترديد حضور محمد مرسي در اين جلاس و رايزني آن با مقامات كشورمان گامي بزرگ در زدودن غبارهاي گذشته و آغاز فصل نوين در روابط في‌مابين قلمداد مي‌شود.

5 - ايران به همراه مصر در سال 1974 طرح خاورميانه عاري از تسليحات هسته‌اي را ارائه نمود و اين طرح در سازمان ملل متحد نيز به رسميت شناخته شد از آنجا كه مناقشه هسته‌اي در خاورميانه به‌دليل امتناع رژيم‌صهيونيستي از پذيرش پادمانهاي بين المللي و پيمان NPT به اوج خود رسيده است، اجلاس تهران مي تواند با طرح مجدد اين موضوع فضا را براي كاهش مناقشات و اقدامات عملي براي جلوگيري از سياست تبعيض آميز غرب در اين ارتباط هموارتر سازد.

6 - پوشش رسانه‌اي اين نشست بسيار حايز اهميت است، بنابراين فارغ از هر گونه اختلافات ميان گروه‌هاي مختلف سياسي ، بايد فضاي همدلي و اتحاد براي دفاع اصولي از منافع ملي در ميان مسئولين و آحاد مردم و حوزه رسانه مدنظر قرار گيرد.

وطن امروز: بیلش را بسیج می‌زند جیغش را این جماعت!
«بیلش را بسیج می‌زند جیغش را این جماعت!» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم حسين قدياني است كه در آن مي‌خوانيد:

1- دهه‌ای پیش رفته بودم پیش سیدمهدی شجاعی تا با خالق «کشتی پهلو گرفته» گفت‌وگو کنم برای یکی از 2 روزنامه عصر آن عصر. جناب نویسنده در نقد مدیریت آقای زم بر حوزه هنری مثال جالبی زد و گفت: «تحت تاثیر این مدیریت، هنر اسلامی کاملا مغفول ماند و به جای آن کارهای اقتصادی محور فعالیت‌ها قرار گرفت. هنرمندان به حاشیه رفتند و بدتر، وسیله‌ای شدند برای سیاست‌های اقتصادی. به قول یکی از دوستان، حکایت مدیریت حوزه و ما مثل حکایت آن گدایی شده بود که بچه‌هایش را مقابلش می‌خواباند تا جلب ترحم کند! شاید باورتان نشود ولی فی‌الواقع همین‌طور بود». (کیهان/ شنبه 21 تیر 1382/ صفحه 12).

2- اصلا مهم نیست هنرمند، سیاسی باشد یا نه. آنچه بیش از این اداها و ادعاها اهمیت دارد این است که هنرمند، سیاستمدار، روشنفکر و... کمی صداقت، اگر نه، اندکی انصاف داشته باشند. لحظه‌ای تصور کنید زلزله آذربایجان‌شرقی با شب اسکار همزمان می‌شد. کافی بود صدا و سیما تصاویری از مردم زلزله‌زده پخش کند تا بر سرش سیل این آوار خراب شود که چرا غم‌محوری؟! چرا شادی بلد نیستیم؟! چرا فرهنگ غم داریم اما ادب مسرت نداریم؟! و... البته چرا به بهانه زلزله، افتخار اسکار را انکار می‌کنیم؟!

3- برای اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی از سیاستمدار و روزنامه‌نگار گرفته تا روشنفکر و هنرمند، هر چیزی وسیله‌ای است برای ضربه زدن به نظام، خواه زلزله باشد و خواه سیل. بستگی به روز وقوعش دارد که چه باشد لحن ضربه‌زنی؟! اگر زلزله مصادف شد با لیله..‌القدر و روز قدس و اجلاس سران غیر‌متعهد، لحن ضربه آب و رنگی می‌گیرد جدای از همزمانی فرضی همین زلزله با شبی مثل شب اسکار. آنچه هدف است ضربه زدن به نظام است و برای رسیدن به این هدف مقدس(!) آنچه قابل توجیه است، وسیله! اصولا برای اپوزیسیون ما خنده و گریه موضوعیت ندارد؛ هیچ‌چیز موضوعیت ندارد الا کوبیدن نظام.

4- ظاهر ماجرا این است که زلزله به مدد اصلاح‌طلبان آمد تا برای تخطئه مثلث «شب قدر، روز قدس، اجلاس غیر‌متعهدها» بهترین اتفاق ممکن افتاده باشد. از سویی با تیترهای چندریشتری، ژست مردمی ‌بودن می‌گیرند و از دیگر سو، حکومت و دولت را در مهار بحران (زلزله آری اما کدام بحران؟!) ناتوان جلوه می‌دهند. همه حرفشان این است: «ما اصلاح‌طلبان، هنرمندان را به صف می‌کنیم تا از مردم پول بگیریم و بدهیم به زلزله‌زده‌ها. حکومت و دولت نبودند، نبودند!» انصافا ادعای شیکی است! شیک‌تر هم می‌شود وقتی از یاد نبریم شیرین عبادی در زلزله بم، حساب شخصی داده بود به خلق‌الله! یا سعید شریعتی در همین زلزله! حتی می‌توان از عالیجناب چهچه پرسید؛ برای احداث باغ هنر بم، چه شد آن همه پول و آن همه زمین که حتي از ملت، حتی‌تر از دولت گرفتی؟!

5- واقعیت این است که اپوزیسیون بیش از آنکه غم زلزله داشته باشد، سودای کوبیدن نظام در سر می‌پروراند. من واقعا بنا ندارم هر اصلاح‌طلبی را اپوزیسیون بخوانم یا هر هنرمندی را مغرض. اما این همه که دگراندیشان محترم دم اقشار آسیب‌پذیر را می‌بینند (خیلی!) پس چرا مردم اهر، هریس، ورزقان و... در آخرین انتخابات ریاست‌جمهوری کمترین رای را به آقایان کروبی و موسوی داده بودند؟! راز این تناقض عجیب در چیست که محمود احمدی‌نژاد با یک اختلاف رای بسیار بسیار فاحش، بر دیگر رقبای مثلا هنرمند و قطعا اصلاح‌طلب خود پیروز می‌شود؟!

1-5- صداقت و نفاق، هر 2 مزه دارند و مردم بویژه مردم تهی‌دست مخلص، شامه‌ای تیز. اهری و هریسی و ورزقانی به خوبی می‌فهمد چه کسی صادق است و چه کسی منافق.ادامه از صفحه اول

کی واقعا به فکرشان است و کی به فکر آلاف سیاست و الوف فرهنگ. برای دولتی در ردیف دولت احمدی‌نژاد خیلی ژست‌ها می‌توان گرفت اما ژست روستاپروری و زلزله‌زده‌محوری نمی‌توان. این نان در این تنور نمی‌چسبد! خیلی‌ها می‌گویند چرا رئیس‌جمهور به مناسبت این زلزله پیامی نداد اما من می‌گویم اصولا وجب به وجب سفرهای استانی پیامی از پیش داده شده به همه مردم محروم این مرز و بوم است. اینچنین است که «ادعای شیک» جواب نمی‌دهد.

2-5- اصولا دوم‌خردادی‌های اهل سیاست، نیز جماعت هنرمند همسو، در قیل و قال و آثارشان ـ نه ادعای امروزشان!- چه کرده‌اند برای این روستاییان؟! «دولت سیب‌زمینی نمی‌خواهیم»، فحش به حکومت و تهمت به دولت نبود، بلکه اصلش را بخواهی، لجن‌پراکنی بود علیه همین مردم هریس. مردمی که لابد با یک کیلو سیب‌زمینی رای‌شان عوض می‌شود! توهین آشکار به اسلام پابرهنه‌های خمینی(ره). پیرزن زیلونشین اهری، در سینما و رمان و تئاتر و نقاشی هنرمند طبقه روشنفکر، در میانه این همه خانه لوکس و دروغ و خیانت و چندهمسری و بدحجابی و چه و چه، چه محلی از اعراب دارد که باید سپاه و بسیج و ارتش و هلال‌احمر و کمک‌های مردمی کمیته امداد و بچه‌های علوم پزشکی تبریز و وزارت بهداشت و راه و مسکن و خیرین و... همه و همه را ول کند و فقط و فقط دل‌خوش کند به سر در سینما آزادی؟!

3-5- دگراندیش دل هم که می‌سوزاند، انگار تافته جدابافته است! هنوز دلش نسوخته، منتش را می‌گذارد! نه حکومت و نه دولت، نه بسیج و نه سپاه، این فقط ما هستیم که به فکر زلزله‌زدگان هستیم و شاکی از خنده بازار! حتی اگر حساب شخصی می‌دهیم، این ماییم که داریم پول جمع می‌کنیم! پول جمع کردن ما چیز دیگری است، چون دم اسبی مویمان را می‌بندیم! و در مراسم عزا، به جای گریه کردن مثل همه آدم‌ها، سوت ممتد می‌کشیم و آن دست قشنگه را می‌زنیم!

4-5- بیلش را بچه بسیجی می‌زند، آوارش را بلدوزر ارتش برمی‌دارد، چادرش را هلال‌احمر برپا می‌کند، پتو و خیلی چیزهای دیگرش با سپاه است، اقدامات پزشکی‌اش با علوم پزشکی است، سرزدنش با رهبر و رئیس‌جمهور و رئیس مجلس و وکیل و وزیر است، کارش با دولت است و نظارتش با حکومت؛ آن وقت جیغش را این جماعت می‌کشند! خدمتش با اجزای نظام است؛ آن وقت پزش را در عالم رسانه، این جماعت می‌دهند!

6- ان مع‌العسر یسرا. زلزله آمد، سخت هم آمد. بدموقعی هم آمد. تا توانستند بساط کاسبی پهن کردند بعضی‌ها. خدا اما جای حقی نشسته. آنقدر حق که به هم می‌زند بساط کاسبی را. نه! اصلا لازم نیست شب اسکار زلزله بیاید. بگذار نشانه‌های آیه «ان مع‌العسر یسرا» ما باشیم. جنگ نرم خدا با کسانی که خدا جایی در محاسباتشان ندارد، وه که چه دیدنی است. از این پس رسانه ملی هر سال باید پخش کند راهپیمایی روز قدس اهر و هریس و ورزقان را. خدا به خوبی بلد است چگونه در خانه فرعون، موسای خود را بزرگ کند. از خود فرعون بگیر تا فرعون فتنه تا فرعون زلزله. همین را می‌خواستند این جماعت! دیدن راهپیمایی روز قدس زلزله‌زدگان را!

به شیک بودن ادعا نیست. همه‌چیز دست خداست. مخلص اگر باشی، زلزله‌زده ورزقانی را می‌بینی که برای شب قدر علی لباس مشکی به تن دارد. نماز عید فطر می‌خواند. راهپیمایی روز قدس می‌آید تا به وراج‌ترین اپوزیسیونی که یک نظام می‌تواند داشته باشد بگوید زلزله اصلا سفره مناسبی برای کاسبی نیست! آهای جماعت! آیا ما همان‌ها نبودیم که سال 88 رای‌مان را دروغ و تقلب خواندید، فقط به جرم روستایی بودن؟! قبل از این خرابی زلزله، باز هم حکومت و دولت و ملت و رهبر و بسیج و سپاه بودند که آوار پس‌لرزه‌های شورش اشرافیت بر جمهوریت محروم را از سر ما برداشتند. الحق که آوار دیروز علیه رای ما، راه ما و آرمان ما، از آوار این زلزله علیه جسم ما مخرب‌تر بود. اف بر شما که آن آوار، کار شما بود و آن آواربرداری از سر صندوق مظلوم ما، باز هم مثل امروز کار حکومت.

حمايت: شكست معادلات غرب
«شكست معادلات غرب» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:

كشورهاي غربي در ماه‌هاي اخير با به كارگيري برخي از كشورهاي منطقه‌اي برآن بوده‌اند تا سوريه را تحت سلطه خود قرار دهند.هر چند كه آنها تحركات گسترده‌اي در اين عرصه داشته اند اما روند تحولات نشانگر شكست معادلات آنها است بگونه‌اي كه طرح‌هاي آنها براي بهره‌گيري از گروه‌هاي تروريستي براي سلطه بر سوريه نيز با ناكامي همراه شد. با توجه به شرايط سوريه اين سوال مطرح است كه ريشه شكست معادلات غرب چيست و چه عواملي موجب موفقيت‌هاي سوريه در برابر توطئه‌هاي شده است.

در پاسخ به اين پرسش چند نكته قابل توجه است.نخست آنكه مردم سوريه به رغم تمام تحركات تبليغاتي غرب همچنان به حمايت از نظام و ارتش ادامه‌ داده‌اند. در تحولات سوريه مي‌توان به خوبي همگرايي مردمي با دولت در حوزه‌هاي مختلف را مشاهده كرد.

در حوزه سياسي مردم با حضور در انتخابات‌هاي برگزار شده ضمن مشاركت در روند سياسي كشورشان طراحي سياسي دشمنان سوريه را ناكام ساختند. در حوزه اقتصادي نيز مردم به رغم اعمال تحريم‌هاي غرب با پايداري و مقاومت در برابر تحريم‌ها عملا شكست تحريم‌هاي غرب را رقم زدند.

در حوزه امنيتي نيز مردم دريافته‌اند كه شبه نظاميان و ارتش آزاد نه براي كمك به مردم بلكه براي نابودسازي سوريه وارد عرصه شده‌اند و در صورت عدم پايداري مردمي، اين كشور به جولانگاه تروريست‌ها و در نهايت غرب مبدل خواهد شد. مردم سوريه ضمن حمايت از ارتش با تشكيل نيروهاي مردمي به مقابله با شبه نظاميان تحت حمايت غرب پرداختند كه از عوامل برقراري امنيت در سوريه بوده است.دوم آنكه ارتش سوريه نيز با الگو گيري از مقاومت به مقابله با گروه‌هاي تروريستي و دست پروردگان غرب پرداخته‌اند.

به رغم تحركات غرب براي ايجاد شكاف ميان نظاميان، ارتش سوريه با وحدت در حمايت از تماميت ارضي كشور به مقابله با طراحي‌هاي غرب پرداختند. سوم آنكه افكار عمومي جهان پس از گذشت مدتي دريافتند كه مسئله سوريه جنگ داخلي و يا خواسته‌هاي مردمي از دولت نمي‌باشد بلكه برگرفته از تحركات غرب براي سلطه بر اين كشور و كل منطقه است. غرب تلاش دارد تا با سلطه بر سوريه، ساختار نظام بين الملل را دگرگون سازد. غرب به دنبال نظم نوين جهاني است كه يك جانبه گرايي آن را به همراه دارد.

افشاي اين حقيقت موجب شد تا در كنار افكار عمومي دولتهاي بسياري در كنار سوريه در مقابله با غرب قرار گيرند. با توجه به‌ آنچه ذكر شد مي‌توان گفت كه معادلات غرب در سوريه با شكست همراه شده و آنها نتوانسته‌اند طرح‌هاي خود را در اين كشور اجرايي سازند. هر چند كه آنها همچنان به فتنه انگيزي در سوريه ادامه داده و برآنند تا با ابزارهاي مختلف اين كشور را به ورطه نابودي سوق دهند.

آفرينش: فرصت طلايي اجلاس براي حداكثر بهره‌گيري
«فرصت طلايي اجلاس براي حداكثر بهره‌گيري» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:

در آخرين فرصت باقي مانده به آغاز شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد درتهران، لازم دانستيم تا به نكاتي چند پيرامون حضورسران بيش از 120 كشور جهان در كشورمان اشاره اي داشته باشيم تا از فرصت هايي كه در زمينه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي براي ما به وجود آمده نهايت استفاده را ببريم.

بعد" سياسي": در شرايط فعلي سازمان هاي بين المللي و كشورهاي غربي و برخي كشورهاي منطقه تلاش مي كنند كه سياست هاي ايران را بايكوت كنند و برنامه و خواسته هاي خود را بر ايران تحميل كنند و سعي دارند تا نشان دهند كه جمهوري اسلامي منزوي شده است. درحقيقت اين گردهمايي به منزله شكستن سياست هاي تحميلي و تحريمي است. لذا حاشيه هاي اين اجلاس فرصت مناسبي است هم براي هيات هايي كه به ايران مي آيند و هم براي دستگاه ديپلماسي كشورمان، تا در گفتگوهاي دو يا چند جانبه به تبادل اطلاعات و تحليل ها بپردازند.با توجه به كثرت اعضاي حاضر در جنبش عدم تعهد و حضور پررنگ اين نهاد در روندهاي تصميم سازي و سياستگذاري جهاني، مي توان از آن به عنوان تريبوني رسا استفاده كرد و تا حدودي از يكجانبه گرايي و فشارهاي سياسي كشورهاي غربي برعليه كشورمان بكاهيم و از قدرت نفوذ اين جنبش دربرابر اقدامات تحريك آميز آمريكا و اسرائيل استفاده كنيم.

بعد "اقتصادي": در گروه هاي شركت كننده در اين اجلاس بسياري از مقامات و مسولان اقتصادي كشورها نيز حضور دارند. لذا ضروريست تا مقامات سياست خارجي كشورمان ترتيبي را لحاظ كنند تا تجارو نهادهاي اقتصادي كشورمان بتوانند رايزني هايي را با اين كشورها داشته باشند. بر اساس آمار گمرک ايران حجم تجارت ايران با کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد به بيش از 43ميليارد دلار در سال مي‌رسد و اين فرصت مناسبي است تا با حضور تمام اين اعضا در تهران مناسبات اقتصادي ما با آنها گسترش يابد.به طور كلي شاخص هايي نظير جمعيت فراوان، جغرافياي گسترده، موقعيت هاي ترانزيتي، نيرو هاي علمي و منابع طبيعي فراوان از ظرفيت هاي مهمي است كه در اختيار كشورهاي جنبش عدم تعهد است و مي توان از اين ظرفيت ها درجهت بهبود وضعيت اقتصادي كشورمان استفاده كنيم.

يكي ديگر از ظرفيت هاي اقتصادي جنبش عدم تعهد، در حوزه انرژي مي‌باشد. از 40 کشور توليدکننده و صادرکننده فراورده هاي نفتي 27 کشور عضو جنبش عدم تعهد هستند، لذا با توجه به تحريم هاي نفتي كشورمان مي توان از پتانسيل هاي اين كشورها درجهت گسترش بازار فروش، استفاده از دانش فني و تجهيزات مدرن، دور زدن تحريم و ارتقاي جايگاه اقتصاد نفتي خود استفاده كرد.بعد"فرهنگي" : جنبش عدم تعهد به واسطه عضويت تعداد زيادي از كشورهاي جهان در آن (120 كشور) و حضور 20 كشور و 17 سازمان بين المللي به عنوان عضو ناظر بيش از هر نهاد ديگري از ظرفيت نمايندگي افكار عمومي جهاني و جامعه بين الملل برخوردار است. لذا بهترين فرصت است تا ما پتانسيل ها و واقعيات فرهنگي خود را براي جهانيان بازتعريف كنيم و از سياه نمايي هايي كه غرب در قالب ايران هراسي ايجاد كرده است چهره بشوييم.

اين جنبش بيشترين تنوع را در قالب اديان مذهبي، فرهنگ هاي بومي، سنت هاي رفتاري و اخلاقي جوامع مختلف در سراسر جهان را باخود يدك مي‌كشد. آشنايي متقابل و بازتعريف الگوهاي رفتاري و شخصيتي ميان ما و ديگر كشورها، بهترين فرصت براي معرفي فرهنگ غني ايران و ايرانيان مي‌باشد. فرصت مناسبي است تا جايگاه رفيع علمي و دستاوردهاي پيشرفته دانشمندان كشورمان را درعرصه هاي مختلف علمي، فضايي، پزشكي، نانو و... به نمايش بگذاريم تا جهانيان با شنيدن نام ايران فقط چالش هاي هسته اي برايشان تداعي نشود و متوجه شوند كه ايران كشوري پيشرفته با مردمي صلح جو مي باشد.آنچه گفته شد ضرورياتي بود كه مي بايست مسولان امر آن را در دستور كار خود قراردهند كه قطعا داده اند، تا انشاالله نقش ما تنها به عنوان يك ميزبان تشريفاتي در اين اجلاس نبوده باشد و از "ميزباني راهبردي " خود نهايت استفاده را ببريم.

مردم سالاري: جنبش عدم تعهد فرصتي تاريخي
«جنبش عدم تعهد فرصتي تاريخي» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري‌نژاد است كه در آن مي‌خوانيد:

شانزدهمين نشست جنبش عدم تعهد در تهران و انتقال رياست دوره‌اي اين جنبش براي سه سال به جمهوري اسلامي ايرن فرصتي است تاريخي تا اهداف صلح جويانه و استقلال طلبانه جمهوري اسلامي ايران در ابعاد بين‌المللي عمق استراتژيک لازم را پيدا کند.

همانگونه که همگان مي‌دانند، اين جنبش بر پايه اصول احترام به تماميت ارضي و حاکميت ملي کشورهاي عضو، عدم تجاوز و عدم دخالت در امور داخلي يکديگر، برابري و امتيازات متقابل و همزيستي مسالمت‌آميز در آوريل 1954 با اجتماعي گروهي از کشورهاي آسيايي در سريلانکا شکل گرفت و اکنون 120 کشور با پذيرفتن منشور اين جنبش عضويت آن را پذيرفته‌اند.

ايران بعد از انقلاب در سال 1358در ششمين نشست به عضويت اين جنبش در آمد و اينک شانزدهمين نشست جنبش را ميزباني مي‌کند.اين تشکل يک مجموعه تاثيرگذار بر روند تحولات جهاني و نشانه‌اي از پايان دوران استعمار و مخالف سلطه قدرتهاي بزرگ است و تريبوني است آزاد براي اعلام نظرات و مواضع کشورهاي جهان سوم و در حال توسعه که عضويت در اين جنبش مسير دشوار و دستيابي به استقلال سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را تسهيل مي‌نمايد.

اولين نشست اين جنبش در 1955 ميلادي در باندوگ اندونزي تشکيل و اصول اساسي آن تصويب شد. ساختار اداري اين جنبش داراي سلسله مراتب برتري جويانه نيست و همه کشورهاي عضو فارغ از اندازه و اهميت خود از فرصت يکساني براي ايفاي نقش در تصميم سازي و سياست گذاري برخوردارند.

اجلاس سران، مناسبتي است که در بالاترين سطح تشکيل جلسه مي‌دهد. کشور ميزبان، رياست جنبش و مسووليت‌هاي مربوطه را از کشور ميزبان قبلي براي مدت سه سال تا اجلاس بعدي برعهده مي‌گيرد. ساختار اداري جنبش در مدت رياست کشور ميزبان به اين کشور سپرده مي‌شود. اجلاس سران، اجلاس وزراي امور خارجه، اجلاس تخصصي و کميته متدلوژي در نقش آفريني جنبش تعريف شده و در مسائل مهم جهاني در سازمان ملل يا مناسبت‌هاي مشابه مواضع يکساني را اتخاذ مي‌کنند.

جمهوري اسلامي ايران بعد از عضويت در اين جنبش حضور فعالي در نشست هاي جنبش داشته و جنبش نيز در موارد زيادي به نفع ايران موضع‌گيري کرده است. از جمله در جنگ تحميلي، حمله آمريکا به هواپيماي مسافربري سال 1367، حمايت از اجراي قطعنامه 598، دفاع از حقوق هسته‌اي ايران و...

از نکات قابل توجه جنبش عدم تعهد، تعريف و معيارهاي کشور غيرمتعهد است که در سال 1961 ميلادي، با پيشنهاد بنيانگذاران جنبش در بلگراد تصويب شد.

اين معيارها همسو يا سياست‌هاي ايران براساس قانون اساسي است. اين معيارها عبارتند از:

1- داشتن سياست مستقل بر مبناي همزيستي مسالمت‌آميز

2- پشتيباني از نهضت‌هاي آزادي بخش

3- عدم وابستگي به اتحاديه‌هاي نظامي

4- نداشتن هيچگونه اتحاد نظامي دو جانبه با يکي از قدرتهاي بزرگ

5- خودداري از پذيرفتن و نداشتن پايگاه نظامي خارجي درخاک خود که بعداً در نشست باندوگ اندونزي با نام اصول دهگانه ارتقا يافت.

اجلاس پانزدهم جنبش سه سال پيش در مصر بود و به همين علت رياست جنبش در حال حاضر به مصر است و در اجلاس شانزدهم که ايران ميزبان است، رياست به ايران واگذار خواهد شد. اين هم از الطاف الهي است که ايران رياست را نه از حسني مبارک که از رئيس‌جمهور مسلمان منتخب مردم مصر تحويل خواهد گرفت و اين خود فرصتي است براي نزديک‌تر شدن دو کشور مسلمان انقلابي ايران و مصر و ايفاي نقش موثر‌تر مشترک در مسائل جهان اسلام و مسائل بين‌المللي.

آنچه که در اين مختصر نگارنده بر آن تاکيد مي‌نمايد تا از اين فرصت تاريخي بالاترين دستاورد در حساس‌ترين شرايط ايران و منطقه و جهان حاصل آيد، اين است که مردم و مسوولان کشور به سه نکته مهم توجه کنند:

1- تصويري که از ايران، انقلاب و جمهوري اسلامي دارند با قانون اساسي محک بزنند و به تصويري واحد از خود دست يابند و در اين اجلاس با اين تصوير ظاهر شوند. اين نکته بر اقتدار ميزباني کشورمان خواهد افزود و بر تسهيل رابطه فعال مهمانان با ما موثر خواهد شد.

2-در شناخت درست و آگاهي از شرايط، مواضع، ظرفيت‌ها و توانمندي‌هاي کشورهاي عضو جنبش واقع بينانه و به دور از هر نوع ذهنگرايي اهتمام کنيم و اين شناخت را با مردم و نهادهاي مردمي در ميان بگذاريم تا بدون دغدغه و واقع‌بينانه در مذاکرات رسمي و غيررسمي از اين آگاهي‌ها بهره‌برداري کنيم

و اين فرصت تاريخي و طلائي را براي مقابله با دسيسه‌هاي دشمنان اتحاد و استقلال از دست ندهيم.

3- تصويري که کشورهاي عضو و کشورهاي مهمان از ايران و جمهوري اسلامي ايران دارند را بشناسيم و با تمام توان و برنامه‌ريزي جذاب و با توجه به علايق آنان سعي در واقعي کردن اين تصوير داشته باشيم. در همين چند ماه گذشته و در سال ياد ارتحال امام راحل(ره) از راديو شنيدم که با مهمانان اين مراسم گفت‌وگو مي‌شد و برخي از اين مهمانان از تصويري متفاوت از آنچه ديده‌اند در مورد ايران سخن مي‌گفتند و اظهار مي‌داشتند که تصوير قبلي آنها از کشورمان کاملا ناصحيح و غير از آني است که ديده‌اند. در اين اجلاس چون هيات‌هاي شرکت کننده کارشناسان و مديران سياسي، اقتصادي و فرهنگي هستند، موضوع از حساسيت بيشتري برخوردار است و نبايد از اين مهم غفلت کرد.

اميد که با توجه به 3 نکته ارتباطي برگرفته شده از نظريه معروف صاحب‌نظر صاحب‌ نامي چون «برانلوند» که اشاره کردم از اين فرصت تاريخي بهترين استفاده را براي حل مشکلات جهاني کشور خودمان و ساير کشورهاي مستقل جهان داشته باشيم، که خطاها را نه تنها ملت‌ ما که تاريخ هم بر ما نخواهد بخشيد.

ابتكار: آخرين هفته دولت

«آخرين هفته دولت» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي خوانيد:

انگار همين ديروز بود که مناسبتها را با وصف «اولين» براي دولت نهم به کار مي‌برديم. اولين هفته دولت نهم، اولين سالگرد دولت نهم، اولين سفر استاني دولت، اولين سفر خارجي دولت ودهها «اولين» ديگر که هفت سال پيش فضاي رسانه اي را پر کرده بود. امّا مدتي است که مناسبتها با وصف(آخرين) براي دولت دهم به کار مي‌رود. آخرين سفر نيويورک، آخرين سفرهاي استاني، آخرين سال دولت، و حالا هم آخرين شهريور دولت فرا رسيده است.

يکي از ويژگي‌هاي دولت‌ها در ايران، تفاوت درشروع وپايانشان است. اين تمايزدر دولت آقاي احمدي نژاد بيش ازديگردولتها خودنمايي مي‌کند. اولين در دولتش آنچنان طوفاني وکهکشاني بود که خود نام انقلابي ديگر بر آن گذاشتند. بسياري ازسنت‌ها، روش ها، و قواعد جاري در دولت‌هاي پيش از خود را به سخره گرفتند و به ديوار کوبيدند، ساختارهاي بسياري را به هم ريختند، و خود به ساختارسازي اقدام کردند. اتوبان دولت در ابتدا يکطرفه بود و ماشين دولت بدون هراس نسبت به موانع احتمالي با تخته گاز مي‌رفت. مخالفين توان از دست دادند و گرد وغبار سرعت منتقدين را نيز ساکت مي‌کرد ياران و همراهان شيداگونه به تمجيد دکتر مي‌پرداختند و همزمان ناسزا نثار گذشتگان مي‌کردند.

گويي که آنان توانسته بودند در سنت‌هاي طبيعت هم دست ببرند و بي اعتماد به قواعد حاکم، رفتار جريان ماندگار را داشتند. بي توجه به سرنوشت گذشتگان و بي اعتنا به اينکه هر آغازي را پاياني است و فرصت‌ها همچون ابر بهاري مي‌گذرند، چنان در ساحت سياست عنان رها کردند که به نيمه نرسيده برخي از ياران تاب سرعت نياوردند و مجبور به ترک صحنه شدند؛ اما ماشين همچنان با آخرين سرعت در حرکت بود، تا اينکه پس از نيمه راه متوجه موانع مهلک و خطرات پيش رو شد و با برخوردهاي صورت گرفته معايب ماشين يکي پس از ديگري رخ نمود.

ياران ديروز يکي يکي به صف منتقدين پيوستند و اکنون هم نقل است که تعدادي از آنان در حرکتي عجيب والبته غير متعارف تقاضاي تشکيل ستاد فراقوا براي اداره اجراي کشور را ارايه داده اند.

اما اين دولت با همه تفاوت‌هايي که داشت امتيازهايي هم داشت؛ يکي از امتيازاتش سرعت بالايي بود که داشت. آقاي احمدي نژاد تصور مي‌کرد که مي‌توان با صرف تمام انرژي خود و يارانش ظرف هشت سال هم ساختارها را بهم بريزد و هم ساختارهاي جديدي بسازد و هم شعارهايش را محقق سازد.

او تصميم گرفت به صورت انفجاري طرح هدفمندي يارانه‌ها را که جزء آرزوهاي همه دولت‌ها بود به اجرا بگذارد. ولي مرور زمان نشان داده که شروع انفجاري بدون ملاحظه حساب احتمالات چقدر خسارت بار بوده و سرعت حرکت دولت باعث انحراف از ريل گرديده است. مطابق سند چشم انداز بيست ساله بنا بود ايران تا سال 1404 به قدرت اول سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي در منطقه خاورميانه تبديل شود. ولي واقعيت عملکردها انحراف زيادي را با اين سند نشان مي‌دهد. رهبر معظم انقلاب در ديدار روز پنج شنبه هيات دولت به نکته بسيار اساسي اشاره فرمودند و آن هم اينکه گراني و کاهش قدرت خريد مردم بايد علاج شود. عدالت و بهبود وضع معيشت توده مردم جزو مهمترين شعارهاي دولت‌هاي آقاي احمدي نژاد بود. اما اکنون وضع گراني به نقطه نگران کننده اي رسيده است؛ البته از انصاف نبايد گذشت که دولت در توجه به مناطق محروم و روستاها کارنامه قابل قبولي دارد.

بسيج امکانات براي بازسازي مناطق زلزله زده آذربايجان شرقي خود نمونه اين حساسيت است، ولي سياست‌هاي پولي و ارزي دولت ظرف دو سال گذشته مورد نقد جدي کارشناسان و خود عامل مهمي در گراني‌هاي کنوني است به هر حال عمر اين دولت هم همچون اسلاف خويش رو به پايان است اين چند ماهه باقي مانده سرنوشت ساز خواهد بود بايد ديد که دولت بنا دارد اين مدت را چگونه مديريت نمايد و آيا مي‌تواند آنچه را که تاکنون بدست نياورده در اين مدت باقي مانده بدست آورد و آيا ازفوتهاي کوزه گري چيزي باقي مانده تا با آن بتواند شعارها رامحقق سازد ياخير و در آخر هم اينکه حتما بسياري از دولتمردان اين روزها با خود زمزمه دارند که باز هم چقدر زود دير شد؟!

دنياي اقتصاد: اهمیت اهداف اقتصادی

«اهمیت اهداف اقتصادی» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد:

به نظر می‌رسد اجماع کلانی در مورد اثر نقدینگی بر تورم به وجود آمده و از سوی دیگر، خطر تورم نیز کاملا احساس شده است.

آنچه به درستی روي آن تاكيد مي‌شود اثرمستقیم تورم بر زندگی مردم، يا همان کاهش قدرت خرید است. در عين حال، تورم پایدار افسارگسیخته اثرات غیرمستقیم نامطلوب‌تری هم دارد. تورم پایدار، موجب ایجاد فضای نااطمینانی است. در چنین فضایی سرمایه‌گذاری به عنوان موتور متحرک تولید و رشد اقتصادی از نفس می‌افتد.

از سوی دیگر، تقاضای کل می‌تواند با کاهش قدرت خرید از کانال مصرف هم افت کند. کاهش مصرف و سرمایه‌گذاری، هر دو موجب کاهش تولید می‌شوند. این نیست که تصور شود، تورم به خودی خود تنها موجب می‌شود که قدرت خرید مردم از کالاهایی که «هست» کم شود، کمتر خریدن مردم در نهایت موجب می‌شود تا حجم فعلی کالا‌ها نیز کم شود.

این به معنای وجود دور باطلی است که در صورت تداوم وضعیت نااطمینانی می‌تواند یک اقتصاد را به دام اندازد. به این معنا که تورم همراه با عوامل دیگر، زمینه را برای کاهش تولید فراهم می‌آورند و باز خود کاهش تولید و کمبود کالا، بر تورم می‌افزاید. بر حذر بودن از این دور باطل بسیار ضروری است؛ زیرا در صورت افتادن اقتصاد در این دام، راهکارهای کوتاه مدت ناچیزی در دست است و قدرت تخریب اقتصاد توسط این دور باطل شدید است.

البته کشورهای نفت‌خيزي چون ما، با وجود ثروتی خدادادی و در صورت استفاده از آن می‌توانند این دور باطل را بشکنند؛ اما برای کشورهایی که دارای چنین مزیتی نیستند، این دام می‌تواند بسیار مهلک باشد.

بنابراین، اگر اصل را بر دوری از چنین وضعیتی بگذاریم، نیاز مفرطی است که نه تنها تورم را کاهش دهیم، بلکه باید جلوی تمامی عواملی که اقتصاد را با نااطمینانی همراه می‌کنند نیز بایستیم. نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه بازیگران اقتصاد ایران، بیش از گذشته به نا اطمینانی‌ها واکنش نشان می‌دهند؛ به عنوان مثال، ریاست بانک مرکزی در همین هفته گذشته از تمایل مردم به ذخیره سازی ارز سخن به میان آورد. در این بستر، دیگر نه تنها مقامات اقتصادی، بلكه تمامی دست‌اندرکاران امر باید براي کاهش نااطمینانی‌ها بکوشند.

این نيز میسر نیست، مگر آنکه وزن اهداف اقتصاد ملی به اندازه واقعي خود ديده شود. کشورهایی چون هند و چین که امروز به سرعت به سوی توسعه یافتگی حرکت می‌کنند، در قدم اول، اهداف اقتصاد ملی را پراهمیت‌ دانستند و سیاست‌گذاری‌های کلان خود را بر این مبنا تعدیل کردند. به‌نظر مي‌رسد روي تنگناهاي موجود در پيشبرد اهداف اقتصادي كشور اجماع لازم وجود دارد اما ضرورت دارد روي ابزارهاي لازم براي تحقق اين اهداف نيز اجماع ملي صورت پذيرد.

گسترش صنعت: فرصتی دوباره
«فرصتی دوباره» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم حمید صافدل است كه در آن مي‌خوانيد:

در شرایطی که هر روز شاهد افزایش گستره تحریم‌ها هستیم، پاسخ منطقی و عملی به اقدام‌های بدخواهان که خواهان تحمیل انزوا به کشور هستند،

این است که راهبرد توسعه حضور را دنبال کنیم و از هر فرصت بین‌المللی در راستای همین راهبرد نیز استفاده ببریم؛ چراکه نه‌فقط سیاستمداران ما فعالان اقتصادی، نخبگان فرهنگی، نویسندگان و هنرمندان ما باید در مجامع بین‌المللی حضور داشته باشند تا با این حضور هم توانایی‌های ملت ایران را نشان دهند و هم از حق این ملت که یکی از مهم‌ترین آنها حق پیشرفت است، دفاع کنند. بدیهی است که در چنین شرایطی، برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران فرصت مناسبی برای افزایش تماس‌های بین‌المللی است که ما نیز باید کمال استفاده را از آن ببریم. به‌طور خاص در مورد جنبش عدم تعهد باید توجه داشت که حرکت این جنبش در آینده بیش از گذشته باید جنبه اقتصادی داشته باشد تا با وجود فلسفه تشکیل این جنبش که امتناع از سرسپردگی به دو اردوگاه سرمایه‌داری و کمونیستی بود، این حرکت بتواند در ادامه حیات خود، بیش از پیش رویکردهای اقتصادی را در دستور کار خود قرار دهد.

کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در چند دهه‌ای که از حیات این جنبش می‌گذرد، بیشتر هم و غم خود را مصروف مسائل سیاسی کرده‌اند، این در حالی است که در نیم قرن اخیر به روشنی شاهد آن هستیم که کشورهای پیشرو و موفق در جهان آنهایی بوده‌اند که بیشترین موفقیت‌ها و دستاوردها را در حوزه اقتصاد داشته‌اند.

حال با توجه به اراده سیاسی حاکم بین کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، اگر محصولات تولیدی در کشورمان از کیفیت مناسبی برخوردار باشد، می‌تواند جایگزین محصولات غربی و آمریکایی در این کشورها شود اما باید توجه کرد که با دستور نمی‌توان مصرف‌کننده را وادار به خرید کالای غیرکیفی به‌دلیل روابط سیاسی کرد، بر همین اساس رویکرد تولید صادرات محور باید بیش از هر زمان دیگری مورد توجه تولید‌کنندگان کشور قرار گیرد. نکته مهم این‌است که جنبش عدم تعهد باید همپای توجه به مسائل سیاسی، حوزه تعاملات اقتصادی را نیز مورد توجه قرار دهد، چرا‌که با وجود ظرفیت بسیار بالای اقتصادی در بین کشورهای عضو این جنبش تاکنون شاهد بهره‌برداری متناسب از این ظرفیت نبوده‌ایم.

آمار گمرک ایران حاکی از آن است که ایران در سال ۱۳۹۰ حجم تجارت غیرنفتی (صادرات و واردات) بالغ بر ۴۳ میلیارد دلاری با اعضای جنبش غیرمتعهد داشته است. سال گذشته ایران بیش از ۱۹/۷ میلیارد دلار کالا به کشورهای عضو جنبش صادر کرد، در حالی که معادل ۲۴/۱ میلیارد دلار نیز از این کشورها واردات داشت. همچنین آمار نشان می‌دهد که ایران در سال قبل با حدود ۱۰۰ کشور عضو جنبش غیرمتعهد تبادل تجاری داشته است. عراق،‌ امارات، هند، افغانستان، اندونزی، پاکستان، ترکمنستان، آذربایجان، سوریه و فیلیپین بزرگ‌ترین بازارهای صادراتی ایران در بین اعضای جنبش محسوب می‌شوند. در عین حال امارات، هند، مالزی، عمان، تایلند، پاکستان، اندونزی، عربستان، ازبکستان و ترکمنستان نیز اصلی‌ترین مبادی ورود کالا به ایران در بین اعضای جنبش غیرمتعهد هستند. حال با توجه به کل حجم تجارت ۱۰۵ میلیارد دلاری غیرنفتی ایران در سال گذشته، می‌توان سهم تجارت ایران با کشورهای عضو جنبش غیرمتعهد را در حدود ۴۰ درصد از کل تجارت برآورد کرد.

جالب اینجاست که در بین اعضای ناظر جنبش غیرمتعهد نام کشورهای مطرحی مانند چین، روسیه، برزیل، قزاقستان، آرژانتین، مکزیک، هلند، صربستان و اوکراین نیز به چشم می‌خورد که در صورت احتساب آمار مربوط به آنها، حجم تجارت ایران با کشورهای غیرمتعهد بسیار بیشتر هم می‌شود. همان‌طورکه اشاره شد، بازارهای بسیار بزرگی در کشورهای عضو جنبش وجود دارد اما متاسفانه اگر نگاهی به جدول داده و ستانده مستقیم میان این کشورها داشته باشیم، می‌بینیم که کشورهایی که خارج از این جنبش، واسطه داد‌وستد کشورهای جنبش عدم تعهد هستند. به نظر می‌رسد با توجه به ظرفیت بالای جنبش غیرمتعهد، ایران می‌تواند از فرصت برگزاری نشست این جنبش در تهران استفاده کرده و ضمن افزایش حجم مبادلات تجاری خود با کشورهای عضو، همکاری‌های اقتصادی و صنعتی خود را نیز با این کشورها افزایش دهد.

منبع: جام جم
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv