فرارو- مرحوم شیخ الطائفه، محمد حسن طوسی، ملقب به شیخ طوسی، که افزون بر هزار سال از وفاتش سپری شده، در کتاب مصباح المتهجد نوشته است که حضرت امام سجاد علیه السلام، چهارمین امام معصوم شیعیان، در طول ماه مبارک رمضان بیشتر وقت خویش را در شب ها با نماز سپری می فرمود و چون به نزدیکی های سحر می رسید به مناجاتی ویژه و اعجاب انگیز می پرداخت.
این مناجات زیبا که به دعای ابو حمزه ثمالی معروف است، سراسر معرفت و معرفت آموزی نسبت به جنبه هایی از ذات باری تعالی است و به ما می آموزد که خدای مهربان کیست، ما کیستیم، چه نیازهایی داریم، چگونه باید از خدا بخواهیم و چگونه باشیم تا شهد شیرین رستگاری را در دو سرا بنوشیم.
فرارو در شب های بی نظیر قدر، که هر شب قدر معادل هزار ماه است، این دعای فاخر و کم نظیر را در چند قسمت منتشر می نماید تا در مناجات عاشقان راز و نیاز میزبان بزرگ رمضان، سهیم باشد.
اینک متن ترجمه شده این دعای سرنوشت ساز را با هم، در محضرش، می خوانیم؛ دعا را در کتاب شریف مفاتیح الجنان می توانید بیابید.
پروردگارا، مرا با کیفر خود ادب مکن و به بند مکر و تدبیرت گرفتار مدار.
خدایا، از کجا برای خویش خیری به دست آورم؟ حال آن که جز در نزد تو خیری یافت نشود.
و از کجا راه نجاتی بیابم؟ در حالی که نجات و رهایی جز با کمک تو میسر نگردد.
نه آن کس که خوب باشد و نیکی کند از یاری و رحمت ات بی نیاز است و نه آن کس که بدی نماید و به تو جسارت ورزد و خشنودی تو را نخواهد از میدان قدرت و سلطه ی تو خارج می شود.
ای خدای من! ای خدای من! .... تو را به تو شناختم و تو مرا به سوی خویش راه نمایی کردی، به سوی خود فرا خواندی و اگر تو نبودی، من تو را نمی شناختم.
ستایش خدایی را که چون می خوانمش، اجابتم می کند، گرچه آن هنگام که مرا می خواند، سستی پیشه می کنم. و ستایش خدایی را که چون از او درخواستی می کنم، آن را عطایم فرماید، اگر چه زمانی که چیزی را از من طلب کند، بخل می ورزم. و ستایش خدایی را که هرگاه بخواهم، او را می خوانم و هر جا که بخواهم با او راز و نیاز می کنم، بدون هیچ گونه واسطه ای با او خلوت می کنم و او حاجتم را بر می آورد.
حمد و ستایش سزاوار خدایی است که جز او کسی را نمی خواهم که اگر از غیر او حاجت بخواهم، در خواستم را بر نمی آورد. ستایش خدایی راست که به جز او امید ندارم که اگر جز به او امید بربندم، نومیدم می دارد. سپاس از آن خداوندی است که مرا به خودش واگذار نمود و گرامی ام داشت و مرا به مردم واگذار نکرد تا خوارم کنند.
و سپاس خدای را که به من مهر می ورزد، حال آن که از من بی نیاز است. سپاس پروردگاری را که آن چنان با من بردباری می نماید که گویی تا کنون هیچ گناهی مرتکب نشده ام! پس خدای من ستوده ترین کس نزد من و سزاوارترین به ستایش من است.
پروردگارا، من راه های در خواست از تو را باز و سرچشمه ی امید به تو را سرشار و یاری خواستن از فضلت را – برای آن کس که تو را آرزو می کند – بی مانع و درهای دعا به آستانت را برای فریادکنان گشوده می بینم.
آگاه ام که تو برای امیدوار، در جایگاه اجابت و برای گرفتاران، در موضع فریاد رسی قرار داری و به درستی می دانم پناهندگی به احسان تو و خشنودی به حکم تو، جایگزین دریغ تنگ نظران و بی نیازی از ثروت و دارایی دنیا طلبان است و نیز به راستی آن کس که به تو روی کند، راهی بسیار نزدیک دارد و این که تو از آفریدگانت پوشیده نیستی؛ جز آن که کردارهای بدشان میان تو و آنان حجاب ایجاد کرده است.
من درخواست خویش را به نزد تو آورده ام و با حاجت خود به تو روی کرده و از درگاهت یاری خواسته و خواندن تو را وسیله قرار داده ام؛ بی آن که شایسته ی آن باشم که تو سخن مرابشنوی و یا آن که سزاوار بخشایش تو باشم. بلکه به کرم ات اطمینان دارم و به درستی وعده ات اعتماد دارم و پناهم به ایمان به یکتایی توست و یقین ام به شناخت تو از من است که پروردگاری جز تو ندارم و معبودی غیر از تو نیست ؛ تو یگانه ای و شریک و انبازی ندارد.
خداوندا، تو خود فرموده ای – و سخنت به حق و وعده ات راست است – که: (احسان خدا را از او درخواست کنید که همانا خداوند نسبت به شما مهربان است.) و این از صفات تو نیست – ای سرور و مولای من – که به درخواست فرمان دهی و از عطا و بخشش دریغ ورزی؛ ( نه) تو با لطفت به ساکنان قلمرو ات عطا ها می فرمایی و با دلسوزی و مهربانی به آنان عنایت می نمایی.
خدایا، مرا در خردسالی به دامان نعمت و احسانت پرورانیدی و در بزرگ سالی، نام دارم کردی. پس ای آن که مرا با احسان و فضل و نعمتش دردنیا پرورش داد و در سرای دیگر، به عفو و کرم خویش اشارت فرمود، ای مولای من، شناخت من (از) تو راهنمای من به سوی توست و دوستی ام نسبت به تو میانجی من در پیشگاهت. من با این راهنما، به راهنمایی ات مطمئن و هم بدین واسطه، به میانجیگری ات آسوده خاطرم.
مولایم! تو را با زبانم که بر اثر گناه لال شده است می خوانم. پروردگارا! با آن دل با تو راز و نیاز می کنم که خطا آن را به تباهی کشانده است. خدایا ! تو را با ترس و شوق و امید و هراس می خوانم.
مولایم! آن گاه که بر گناهان خویش می نگرم، زاری می کنم و آن زمان که بخشش تو را می بینم طمع می ورزم. پس اگر (مرا) ببخشایی، تو بهترین رحم آورانی و اگر عذاب کنی، ستم نکرده ای.
خدایا ! دلیل من بر آن که جرأت یافته ام تا از تو در خواست نمایم – در حالی که کردارم خوشایند نیست – بخشش و کرم توست و ذخیره ی من در سختی – با کم شرمی ای که دارم – همان رأفت و مهربانی توست و امید بسته ام که میان این (مهربانی) و آن (بخشندگی)، آرزویم بر باد نشود. پس امیدم را تحقق بخش و دعایم را بشنو؛ ای بهترین و برترین کسی که دعا کننده ای او را (تواند) خواند و امیدواری بدو امید ( تواند) داشت.
آقای من! آرزویم بزرگ و کردارم ناپسند است. پس تو به اندازه ی آرزویم، از بخشایندگی ات عطایم فرما و مرا به زشتی عمل ام، عقوبت مفرما که آستان بزرگواری تو، به راستی از مجازات گنه کاران برتر است و بلندای بردباری ات از کیفر مقصران، برتر و من اکنون ای سرورم به فضل ات پناه آورده و از خشم تو هم به دامان رحمت تو گرخته ام و وعده ی چشم پوشی ات را در حق کسی که به تو خوش گمان است، قطعی می شمارم.
خدایا، من چه ام و ارزشم چیست ؟ مرا به فضلت ببخشای و عفوت را شامل حالم گردان.
خدایا! مرا به پرده پوشی ات زینت ده و به کرم ات از سرزنش من در گذر. اگر کسی جز تو از گناهم آگاه می شد، آن را انجام نمی دادم و اگر از مجازات سریع می ترسید ، از گناه دوری می جستم؛ نه از آن جهت که تو بی ارزش ترین ناظران به من و بی مقدارترین آگاهان بر من باشی ! نه، خدایا این از آن رو است که تو بهترین پوشانندگان و استوارترین داوران و بزرگواترین بزرگوارانی. تو پوشاننده ی عیب ها و آمرزنده ی گناهان و دانا ی نهان هایی؛ گناه بندگان را به کرمت می پوشانی و کیفر آنان را به بردباری ات به تأخیر می افکنی.
پس سپاس تو را بر بردباری ات به دنبال آگاهی و بر بخشایش ات در پی توانمندی. خدایا بردباری ات مرا بر گناه و عصیان جرأت می دهد و پرده افکنی ات مرا به بی پروایی فرا می خواند و آگاهی ام از گستردگی رحمت و عظمت بخشایش ات مرا به شتافتن به سوی آن چه حرام کرده ای وامی دارد.
ای شکیبا، ای بزرگوار، ای زنده، ای پابرجا، ای آمرزنده ی گناه، ای توبه پذیر، ای دارای نیکی های بزرگ، ای از دیر باز احسان کننده! کجاست آن پرده پوشی زیبایت؟ کجاست آن بخشایش باشکوهت؟ کجاست آن گشایش نزدیک ات؟ کجاست آن فریادرسی سریع ات؟ کجاست آن رحمت گسترده ات؟ کجاست آن عطایای فراوان ات ؟ کجاست آن بخشش های گوارایت؟ کجاست آن نیکی های درخشان ات؟ کجاست آن فضل سترگ ات ؟ کجاست آن نیکی بزرگ ات؟ کجاست آن احسان دیرینه ات ؟ کجاست بزرگوای ات، ای بزرگوار؟ به آن کرم، نجاتم ده و با رحمت ات مرا رهایی بخش.
ای نیکو کار، ای نعمت بخش، ای فزونی بخش! من برای رهایی از کیفرت، نه بر اعمال خود و دیگران که بر فزون بخشی ات بر خویش (و دیگران) تکیه نمی کنم؛ چرا که تو شایسته ی آن ای که پروای تو پیشه کنند و هم شایسته ی بخشایش ای. نعمت هایت را با نیکوکاری آغاز می کنی و گناهان ما را با کرمت می بخشایی. ما نمی دانیم که برای کدام یک شکر گزاریم: برای نیکی هایی که می گسترانی؟ یا زشتی هایی که از ما می پوشانی؟ یا آزمون ها و نعمت بخشی های بزرگت؟ یا بلاهای بسیاری که ما را از آن نجات دادی و عافیت بخشیدی؟
ای دوست آن کس که به تو محبت ورزد و ای روشنی چشم آن که به تو پناه آورد و از غیر تو بگسلد، تو نیکو کاری و ما زشت کاران ایم. پس - ای خداوند من – از زشتی ما به خوبی خودت در گذر. خدای من، کدام فرد نادانی وجود دارد که بخشش ات او را فرانگرفته باشد؟ یا کدام زمان طولانی تر از بردباری توست؟ اعمال ما در برابر نعمت های تو چه ارزشی دارد و چگونه می توانیم اعمالی را که بدان ها با کرم تو مقابله می کنیم فزون بدانیم؟ باری، چگونه با آن گشادگی رحمت تو، عرصه بر گنه کاران تنگ می شود ؟
ای دارای آمرزش و مغفرت گسترده و ای گشاده دست در رحمت و مهربانی، به عزت ات سوگند – ای آقایم – که اگر مرا از درگاهت رانی ، من از در خانه ات روی نمی گردانم و از کرنش و خوش آمدگویی به پیشگاه تو دست بر نمی دارم؛ زیرا که تو را، ای سرورم، به کرم و بخشندگی شناخته ام و تو قادری هرچه را بخواهی انجام دهی؛ هر کس را به هر چه و به هرگونه که خواهی عذاب می کنی و بر هر که بخواهی به آن چه می خواهی و به هر گونه رحمت می آوری.
کسی را یارای پرسش از چرایی کارهای تو و هیچ مدعی را نزاعی در فرمانروایی ات نیست. شریکی در کار خویش نمی پذیری و ضدیتی در حکمرانی ات با تو وجود ندارد و هیچ کس بر تدبیرت اعتراض نمی کند؛ آفرینش و فرمان مخصوص توست.
خجسته باد خداوند؛ پروردگار جهانیان.
پروردگارا، اینک این جایگاه آن کسی است که به تو روی آورده و به کرم ات پناه جسته و به احسان و نعمت های تو خو گرفته است و تو آن بخشنده ای هستی که گذشت تو کاستی نمی پذیرد و فزون دهی ات کم نمی شود و رحمت ات اندک نمی گردد و ما به چشم پوشی دیرینه و بخشش بزرگ و رحمت گسترده ات امید و تکیه داریم.
خدایا، آیا بپنداریم که برخلاف گمانمان با ما رفتار می کنی؟ یا ما را از آرزوهایمان ناامید می سازی؟ ای بخشنده، هرگز به تو چنین گمان نمی بریم و این گونه از تو انتظار نداریم!
پروردگارا، ما به درگاه تو آرزوی زیادی داریم و امید بزرگی بسته ایم. تو را نافرمانی کرده ایم و امید آن داریم که آن ها را بر ما بپوشانی و تو را خواندیم و امید پذیرش از جانب تو را داریم. پس ای مولای ما آرزوهایمان را برآور؛ که خود می دانی به ازای رفتارمان سزاوار چه ایم؛ اما آگاهی تو در باره ی ما و آگاهی ما این است که از ما روی نمی گردانی و از این رو، به سوی تو کشیده شده ایم. ما سزاوار مهربانی تو نیستیم؛ تو به لازمه ی رحمت گسترده ات شایسته آن ای که به فزون بخشی فراگیرت بر ما و گنه کاران ببخشایی. پس بر ما آن سان که خود شایستگی داری، منت گذار و بر ما بخشندگی کن که ما به عطای تو نیازمندیم.
ای آمرزنده، ما به نور تو هدایت یافته و با فزون بخشی تو از دیگران بی نیاز شده و به نعمت ات صبح و شام مان سپری کرده ایم. لغزش ها و گناهانمان در پیشگاه توست. پروردگارا، آمرزش آن ها را از تو می خواهیم و به نزدت به توبه باز می آییم.
خدایا تو با نعمت هایت به ما محبت می ورزی و ما با گناهان مان با تو مقابله می کنیم!
خیر تو بر ما فرو می ریزد و شر ما به سوی تو بالا می آید! همواره و بی وقفه فرشته ای بزرگوار گزارش عمل زشت مارا نزد تو می آورد؛ اما این سبب نمی شود تا تو ما را غرق نعمت هایت نکنی و آن نعمت ها را بر ما فزونی ندهی؛ پس تو منزه ای! چه بردبار و بزرگوار و بخشنده ای؛ آن گاه که به نعمت می آغازی و آن زمان که تکرار نعمت می کنی ! نام هایت پاک و ستایش تو بسی والاست و ساخته ها و کارهایت گرامی.
خدای من، بخشش و بردباری تو گسترده تر و برتر از آن است که مرا به کردار و خطاهایم بسنجی. پس مرا ببخشای ! ببخشای ! ببخشای! ای سرورم، آقایم، مولایم.
خداوندا، ما را به ذکرت مشغول فرما و از غضبت مصون دار و از کیفرت امان ده و از بخشش هایت روزی مان فرما، و به فضلت به ما نعمت عطا فرما و زیارت خانه ی خود و زیارت مرقد پیامبرت را – که درود و رحمت و آمرزش و رضوانت بر او و بر خاندانش باد – روزیمان گردان، که تو به مردمان نزدیک و پاسخ گویی. عمل به بندگی ات را نصیبمان ساز و ما را به آیین خود و بر روش پیامبرت – که درود خدا بر او و آلش باد – بمیران.
پروردگار ا، من و پدر و مادرم را بیامرز و بر آن ها رحم کن؛ به پاس آن که مرا در کودکی تربیت کردند و ایشان را به ازای نیکی ها، با نیکی و در برابر گناهان، به بخشودگی پاداش فرما.
بارالاها، مردان و زنان مؤمن را، چه زنده و چه از این جهان رخت بر بسته، بیامرز و با رشته ی نیکوکاری، میان ما و ایشان پیوند بر قرار ساز.
بار خداوندا، زنده و مرده، حاضر و غائب، مرد و زن، کوچک و بزرگ، آزاد و بنده ی ما را بیامرز. کسانی که از خداوند روی گردانیدند، دروغ گفتند و به گم راهی عمیقی کشانده شدند و به زیان آشکاری رسیدند.
خداوندا، بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا عاقبت به خیر گردان و آن چه را برای من از امور دنیا و آخرت مهم است، خود به عهده گیر و آن کس را که به من رحم ننماید بر من چیره مساز و از جانب خودت بر من نگهبانی ماندگار قرار ده و آن نعمت های نیکویی را که عطایم فرمودی، از من باز مگیر و از ره گذر فضل خویش، روزی گسترده و حلال و پاکیزه قسمت ام فرما.
پروردگارا، مرا در پناه مراقبت خود نگاه دار و در سایه ی محافظتت و در (ظل) حمایتت از هر بلا محفوظ دار و زیارت خانه ی محترم خود را ، در این سال و همه ساله، و زیارت قبر رسول (گرامی) ات و ائمه ی
( پاکیزه ات ) را – که درود خدا بر آن ها باد – نصیبم گردان و مرا ای خدا از (دیدار) آن بارگاه های بلند مرتبه و جایگاه های گرامی دور افتاده مدار.
خدایا، توبه ی مرا به گونه ای بپذیر که دیگر تو را نافرمانی نکنم و تا زنده ام – ای خدای جهانیان – کار خیر و عمل به آن و پروای از خودت را در شب و روز در دلم بیفکن.
بار خدایا، هر زمان آماده می شوم تا در پیشگاهت به نماز بایستم و با تو به راز نیاز پردازم، خواب را بر من چیره می سازی و هنگام عرض نیاز، فرصت گفت گو را از من باز می ستانی! مرا چه شده هر زمان که با خود می گویم: درونم سامان یافته است و به مجالس توبه کنندگان نزدیک شده ام، حالتی برایم پیش می آید که گام هایم را می لرزاند و میان من و خدمت تو حائل می گردد؟!
آقای من ! شاید مرا از درگاهت رانده ای و از خدمتت دور داشته ای ؟! و یا شاید چون دیدی که من حق (بایسته ی) تو را سبک می شمارم، پس مرا از خود دور کرده ای ؟! یا شاید چون روی گردانی ام را نگریستی، بر من خشم گرفته ای؟! و یا شاید مرا در جایگاه دروغ گویان یافتی، پس مرا رها کرده ای؟! یا چون مرا سپاس گزار نعمت های خود نیافتی، از خویش محروم ام ساخته ای؟! یا شاید مرا همنشین عالمان نیافتی، پس خوارم داشته ای؟! یا شاید چون مرا در میان جمع بی خبران یافته ای، از رحمت ات نا امیدم ساخته ای ؟! یا شاید چون مرا مونس بیهوده گذرانان دیدی، مرا با ایشان واگذاشته ای؟! یا شاید چون دوست نداری دعایم را بشنوی، پس مرا از خود دور گردانیده ای؟! یا مرا به خاطر جرم و گناهم کیفر کرده ای ؟! یا شاید به خاطر بی حیائی ام نسبت به تو سزا و مجازات ام داده ای؟!
خدایا، آگر مرا عفو فرمایی، چه بسیارند گنه کارانی که پیش از من از آنان در گذشته ای! چرا که کرم تو – ای خدای من – برتر از آن است که تقصیر کاران را مجازات کنی و من به (دامن) فضلت پناه آورده ام؛ از (خشم) تو به (دامان رحمتت) می گریزم و وعده ی چشم پوشی ات را در حق کسی که به تو حسن ظن دارد محقق می شمارم.
خدای من، بخشندگی ات گسترده تر و بردباری ات برتر از آن است که مرا با کرده هایم بسنجی یا مرا به خاطر خطاهایم دچار لغزش سازی. ای سرورم، من چه ام و چه ارزشی دارم؟! ای سرور من، مرا به فضلت ببخش و به عفوت بر من منت گذار؛ با پوشش خود مرا بیارای و به کرم خویش از توبیخ من چشم بپوشان.
سرورم، من آن طفل کوچک ام که پرورشم دادی؛ من آن نادانم که وی را آموختی؛ من آن گم راه ام که راهش نشان دادی؛ من آن بنده ی بی مقدارم که سربلندی اش بخشیدی؛ من آن هراسان ام که ایمنی اش دادی و آن گرسنه ام که سیرش ساختی و آن تشنه ام که سیرابش کردی و آن برهنه ام که او را پوشاندی و آن نیازمندی هستم که بی نیازش کردی و آن ناتوانی هستم که نیرومندش ساختی و آن خواری هستم که سرفرازش ساختی و آن بیماری هستم که درمانش کردی و آن گدایی هستم که عطایش فرمودی و آن گنه کاری هستم که گناهانش را پوشاندی و آن خطا کاری هستم که از او در گذشتی؛ من آن ناچیزام که او را فزونی بخشیدی و آن ناتوانی هستم که یاری اش کردی؛ آن رانده شده که پناهش دادی.
پروردگار من، من ام آن که نه در خلوت از تو شرم کردم و نه در جمع، تو را پاس داشتم. من ام آن که به بلاهای بزرگ دچار آمده! من ام آن که بر مولایش گستاخی کرده است! من ام آن که فرمان روای آسمان ها را نافرمانی کرده است! من ام آن که بر نافرمانی های خدای بزرگ رشوه داده ام! من ام آن که با شنیدن مژده ی فردی گناه کار، شتابان به سوی آن رفتم!
من ام آن که مهلت ام دادی ولی این فرصت را رعایت نکردم و تو اما گناهانم را بر من پوشاندی؛ ولی شرم نکرده و باز هم معصیت کرده از حد فرا رفتم و مرا از نظرت دور افکندی؛ باز هم باکی نداشتم! با این همه بدی، تو با بردباری ات، فرصتم دادی و با پوشش ات مرا پوشاندی؛ تا آن جا که گویی از حال من آگاه نیستی و مرا از کیفر گناهانم دور نگه داشته ای؛ چنان که گویا تو از من شرم کردی!!!