شواهدی که در باره حیات امام موسی صدر ذکر میکنند از منابع موثق و قابل اعتماد نیست، منتهی چند سالی است که اخباری که جنبههای ایجابی قضیه را تأئید میکند، بیشتر میرسد.
دکتر صادق طباطبایی خواهر زاده امام موسی صدر در گفت وگو با سایت حزب موتلفه در باره سرنوشت امام موسی صدر سخن گفت.
بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
با توجه به انقلاب لیبی نگاه شما درباره امام موسی صدر چیست؟
من همان طور که بارها گفتهام، در مورد قضیه امام صدر آن چیزی که مسجّل است، ورود ایشان به لیبی و عدم خروج ایشان از لیبی است و آنچه که اتفاق افتاده، خارج از اراده ایشان و تحت امر معمر قذافی بوده. اینکه چه بر سر ایشان آمده، آیا در قید حیات هستند یا نیستند؟ در هر دو قسمت مجموعه اطلاعاتی که رسیده، در حد خبر است و نمیشود مستند گفت کدام صحیح است. شواهدی هم که ذکر میکنند از منابع موثق و قابل اعتماد نیست، منتهی چند سالی است که اخباری که جنبههای ایجابی قضیه را تأئید میکند، بیشتر میرسد.
به نظر میرسد و با تحولات اخیر لیبی چشمانداز مثبتی برای روشن شدن مجموعه آنچه بر سر امام موسی صدر آمده، فراهم شده است.
* شما از شخصیتهای فعال در دهه اول انقلاب و نیز دهه اخیر برای پیگیری سرنوشت امام موسی صدر بودهاید. در دهه اول این پیگیری به دلیل مسئولیتی بود که به عهده داشتید و در دهه اخیر از لحاظ فرهنگی پیگیر مسئله بودید. از مجموعه سخنان شما برمیآید که شما خیلی قائل به گمانه حیات ایشان نیستید. علت چیست؟ برآیند اطلاعاتی که به دست آوردهاید، چه نتیجهای را برای شما به همراه دارد؟
از مقامات اروپائی و آمریکایی بیشترین چیزی که میتوانم روی آن تاکید کنم حرفهای معاون وزیر امور خارجه آمریکاست. هنگامی که آقای کرستوفر، سرمسئله گروگانها در قم بحث میکرد و احساس کردم از راهی که ما گشودیم خیلی استقبال کرد، به او گفتم که من یک موضوع شخصی هم دارم و میخواهم از شما کمک بگیرم. با شور و شوق زیاد گفت هرچه بخواهید و به خودم گفتم لابد میگوید که ویزای امریکا میخواهم. گفتم میخواهم بدانم اطلاعات شما درباره دائی من امام صدر چیست؟ لحظهای فکر کرد و گفت: «میترسم اطلاعات ما بیش از اطلاعات شما نباشد.» گفتم: «تحقیق بیشتری بکنید و به من بگوئید.» فردا سر میز صبحانه، گفت: «تحقیق کردم و گفت اطلاع نداریم که ایشان کشته شده باشند، اما در کارمان موزائیک چینی میکنیم. سه تا قطعه پازل را بر اساس چیزهائی که به ما گفته شده، کنار هم بگذاریم، نتیجه خوشی به دست نمیآید. یکی اینکه هلیکوپتری در همان آستانه ورود ایشان به مدیترانه منفجر میشود. یکی دیگر اینکه امام صدر شب سالگرد انقلاب لیبی، بدون خداحافظی میخواهد آنجا را ترک کند و برود و شاهدان میگویند که ایشان خیلی برافروخته بود و سوم اینکه روز بعد از اعلام اختفای امام صدر، دوازده نفر بدون محاکمه در لیبی اعدام میشوند. حالا اگر تصور کنیم آن هلیکوپتر دستکاری شده بود که در آسمان لیبی منفجر شود، بنابراین از کسی که قذافی این فرمان را به او داده تا رانندهای که امام صدر را تا هلیکوپتر برده، همگی اعدام شدهاند. اگر اینها به هم مرتبط باشند، نتیجه خبر خوشی نیست. اما هیچ کدام اینها موثق و قطعی نیست.».
چیز دیگری که در من شک ایجاد میکرد، خبرهائی بود که از گروههای مختلف میرسید که اگر این قدر پول بدهید، فلان خبر را میدهیم. کسانی هم که مراجعه میکردند، مسئلهشان ۲۰ هزار دلار و این حرفها نبود. رقمهای یک میلیون دلار و نصفش را اول میگیریم و بقیهاش را بعد از تحویل ایشان و از این حرفها بود. مدتی اخبار را پیگیری میکردیم و دیدیم ته خط میرسد به رایزن لیبی در لبنان. اینها شک و شبهه ما را تقویت کرد. دوستان ایرانیای هم که وارد قضیه شدند، متاسفانه به ما کمکی نکردند.
به هرحال قسمت سلبی و ایجابی الان در ذهنم یک اندازه است، منتهی در شرایط فعلی به قول منطقیون، احتمال ضعیف است، اما متحمل قوی است. حتی دو درصد هم احتمال حیات ایشان باشد، با توجه به عواملی که مشوق این کار بودهاند، از رژیم صهیونیستی بگیرید تا کسانی که آن موقع از پیروزی انقلاب ایران احساس خطر میکردند، اگر آقای صدر در حیات باشند، این احتمال وجود دارد قبل از اینکه دست ما به ایشان برسد، آنها کار را تمام کنند، لذا حجم گستردهای اقداماتی که الان دارد صورت میگیرد، برای جلوگیری از این خطر احتمالی است.
* شما در اوایل انقلاب بسیار در این زمینه فعال بودید. یکی از چهرههائی که مخالف این فعالیتهای شما بود و به خاطر فعالیتها و رفتارهایش در این زمینه خیلی هم مطرح شده بود، مرحوم آقای منتظری بود. این نکتهای را که اشاره میکنم به صورت رسمی در جائی درج نشده و اخیراً یکی از دوستان صمیمی ایشان مطرح میکرد که وقتی مسئله امام موسی صدر با محمد منتظری مطرح شد، گفت محال است که قذافی، امام موسی صدر را گرفته و یا کشته باشد. علتش هم این است که قذافی سازمان اطلاعاتی مخوفی دارد و منطقی نیست که وقتی میخواهد کسی را از بین ببرد، او را به کشور خودش دعوت کند و او را در کشور خودش سربهنیست کند، بلکه میتواند به اشکال مختلفی که در دنیا متداول هست، او را از بین ببرد. نظر شما چیست؟
من همین حرف را از خود آقای منتظری هم شنیدم و گفتم شماها بیشتر از ما در یک بحث، وجوهات مختلفی را مطرح میکنید. اولین چیزی که میتوانم بگویم و فرض شما را باطل کنم این است که آقای قذافی از قبل چنین تصمیم نداشته، بلکه در لحظهای که امام صدر به لیبی رفته، با کسی گفتگوئی کرده یا در فاصلهای که قرار شده بود ایشان به لیبی برود، دو سه نفری آمده و به او گفته بودند چنین کاری بکن. چه دلیلی برای نفی این فرض دارید؟ بماند که من همین الان دست کم ۲۰ حادثه برای شما ذکر میکنم که نظیر این مسئله اتفاق افتاده است؛ که دست کم ۸، ۹ تای آنها از قول یاسر عرفات است. یک دیپلمات تونسی یا سودانی مفقود میشود و هرچه میگردند او را پیدا نمیکنند. همسرش میگوید یکی دو روز قبل از اینکه برود، من اتفاقاً از میان حرفهائی که با تلفن میزد، کلمه لیبی را شنیدم. مقامات آن دولت با لیبی تماس میگیرند و میگویند اینجا نبوده، ولی بعد از ۲۳ سال، هفت هشت سال پیش در میان آن ۱۱۰ نفری که آزاد شدند، آزاد شد. عرفات میگفت سفیر روسیه در مسکو را در لیبی احضار میکنند.
بعد قذافی دستور میدهد سر او را بتراشند و در شهر بگردانند و بعد او را نزد او ببرند! وقتی میرود، قذافی میگوید: «تو از کجا میدانستی من در چه موردی میخواستم با تو صحبت کنم که در مسکو گفتی میخواهم بروم با قذافی حول تطورات جاریه صحبت کنم. تو از کجا میدانستی من میخواهم حول تطورات جاریه با تو حرف بزنم؟» کسی که چنین رفتاری را با یک سفیر میکند، معلوم است چه حال و روزی دارد. خود عرفات میگفت مرا ۶ روز زندانی کرد. به آقای منتظری گفتم من میتوانم دست کم ۲۰ فقره از دیوانگیهای قذافی را برایتان بشمارم.
* شما حساب عرفات را از قذافی جدا و به حرفهایش استناد کردید، اما بدیهی است که عرفات از سرنوشت امام موسی صدر خبر داشته است. آیا این گمانه را قبول دارید؟ چقدر توانستید از او اطلاعات بگیرید، چون او آدم پیچیدهای بود.
به من که چیزی نگفت. هانیالحسن هم چیزی نگفت، درحالی که او را به خاطر رفاقت با من در تهران گذاشت. ما از قبل با هانیالحسن مرتبط بودیم و روز سوم یا چهارم ورود امام بود که هیئت فلسطینی آمد و عرفات گفت که هانی در تهران میماند. او که با من رفیق بود و در وزارت کشور اطراق کرد و شام و ناهار آنجا بود، جملهای را که به آقای طالقانی گفته بود، به من نگفت.
* یعنی معتقدید که هانیالحسن از سرنوشت امام موسی صدر خبر داشت؟
نمیتواند نداشته باشد. مطلبی که به آقای طالقانی میگوید این است که ایشان در قید حیات نیست. هانی حتما از رئیسش شنیده و نمیشود که عرفات ندانسته باشد. یک بار که به لبنان سفر داشتم و خواهر امام صدر هم حضور داشتند، عرفات به من گفت انشاءالله که ایشان زندهاند و تو یادآور ایشان هستی و از این حرفها. پیچیدگی این که میگوئید شخصیت عرفات داشت، از همین حرف و برخورد هم پیداست.
من حتی در ۳، ۴ سال اخیر به سازمان اطلاعات آلمان شرقی هم متوسل شدم. در آنجا مؤسسهای هست که پروندههائی از این قبیل در آنجا مفتوح است و میشود به آن مراجعه کرد. با توجه به اینکه آنها با روسیه مربوط بودند و رویسه هم با لیبی ارتباط داشت، امیدوار بودم که از این طریق اطلاعاتی را به دست بیاورم، ولی از آن طریق هم چیز مهمی دستگیر ما نشد. در نظر دارم این بار که به آنجا رفتم، پسر آقای صدر را به عنوان مدعی اصلی ببرم که اگر اطلاعاتی داشتند، به ما بدهند.