در تطور مفهومی مدنظر هگل، ایران به مثابه یک «روح» پدیدار میشود و باید هم بر اساس متدهای فنومنولوژیک، مورد بررسی قرار بگیرد. در پدیدارشناسی روح، روح یک مفهوم بزرگ است که هم خودآغازی دارد و هم خودآگاهی! و علم نیز یک روح محسوب میشود؛ به این معنا که روح باید در دو حرکت طولی و دایرهای، هم به جلو حرکت کند و هم به عقب بازگردد و نسبت به خود و آنچه که بوده، خودآگاهی یابد. این خودآگاهی نسبتی با آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، ندارد. به این ترتیب، ایرانیان به عنوان ساکنان یک کشور تاریخی و کهن، نسبت به گذشته خود، همواره خودآگاه بودند؛ نشانه اصلی این خودآگاهی، تکوین آن در درون زبان ملی ایرانیان است! به قول ویتگنشتاین، زبان محول تحول آگاهی و خرد است و جایگاه خرد در هر سرزمینی، در زبان آن نهفته است!