December 01 2024 - يکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
زرافه ناامیدانه لگد میزد و سعی میکرد دور شود، اما شیرها با آویزان شدن به شکم و پاهایش، او را خسته کردند و یکی از شیرها سعی کرد گردن زرافه را بگیرد.
فرارو- پس از تعقیب و گریز طولانی یک زرافه توسط شیرها، شکارچیان تصمیم گرفتند به زیر و پشت زرافه بروند و در نهایت موفق شدند او را در یک جاده خاکی به زمین بزنند.
به گزارش فرارو، کندیس و جوئل در آخرین سفر خود به پارک ملی کروگر آفریقای جنوبی، تصمیم گرفتند ببینند در یکی از جادههای آرامتر آن روز چه اتفاقی میافتد، اما چیزی که میخواستند ببینند دور از هر چیزی بود که میتوانستند تصور کنند!
آنها به جاده شنی H۲-۲ پیچیدند و در حال حرکت به سمت کمپ بودند که ناگهان دو زرافه که با سرعت تمام از میان بوتهها عبور میکردند توجه آنها را جلب کرد. جوئل میگوید: از گوشه چشمم، زرافهای را در حدود ۱۰۰ متری بوتهزار دیدم که با سرعت تمام میدوید. سپس دیدم چیزی تعقیبش میکند!
در آن زمان تشخیص آن سخت بود، اما چهار شیر به اندازه کافی شجاع بودند که شانس خود را با زرافهها امتحان کنند و آنها را به سمت جاده تعقیب میکردند. زرافه دوم با زاویه ۴۵ درجه به سمت ماشین میدوید، بنابراین من به جلو حرکت کردم تا آن را رهگیری کنم.
این زرافه بزرگ بود، اما با سه شیر که دور پاهایش پیچیده بود، به سرعت به جایی نمیرسید. شیرها میدانستند که اگر زرافه را رها کنند و سعی کنند از آن بالا بروند، به سرعت حرکت میکند، بنابراین در بیشتر موارد این کار را نکردند. در عوض، آنها یک تاکتیک کاملا متفاوت را برای سرنگونی زرافه امتحان کردند.
مبارزه برای مدتی ادامه داشت، زرافه ناامیدانه لگد میزد و سعی میکرد دور شود، اما شیرها با آویزان شدن به شکم و پاهایش، او را خسته کردند و یکی از شیرها سعی کرد گردن زرافه را بگیرد.
فکر میکردم زرافه روی ما میافتد، بنابراین حدود ۱۵۰ متر به عقب رفتم. همانطور که به عقب میرفتم، زرافه همچنان به سمت ما میآمد و در نهایت شیرها موفق شدند او را درست در مقابل ما به زمین بزنند. زرافه بیچاره به نحوی سقوط کرد که سرش به زمین سخت کوبید.
یکی از شیرها مستقیم به سمت گردن زرافه رفت و کار را تمام کرد! در این لحظه تعداد زیادی از تولهها از راه رسیدند. مادهها آنقدر خسته بودند که به استراحت در سایه بوتهها پرداختند، در حالی که بچههای کوچک شروع به خوردن کردند.