نماینده پزشکان متخصص طرحی از خودکشیِ یکی از رزیدنتها طی چند هفتهی گذشته خبر میدهد و میگوید: «از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱، یعنی فقط طی یک سال، سیزده رزیدنت خودکشی کردهاند…»
ایلنا نوشت: احتمالا تجربهی حضورِ چندساعته در مطبِ شلوغِ پزشکِ متخصصی که به سختی توانستهایم از آن وقت بگیریم و یا هزینهی سنگینِ عملِ جراحیِ یکی از آشنایان، چنین باوری را در ذهن خیلیهایمان ثبت کرده که پزشکان، جزو ثروتمندترین اقشار جامعه هستند. برای بسیاری از ما پزشکی یکی از آن شغلهای حسرت برانگیز است؛ شغلی که به باورِ خیلیها هم پرستیژ دارد و هم درآمد زیاد. شاید فکر کنیم، در زمانهای که تحصیلکردگانِ مقطعِ دکتریِ رشتههای مهندسی و علوم انسانی هشتشانِ گروی نهشان است و بعد از سالها تحصیل، بزرگترین رویایشان پیدا کردنِ کار، فارغالتحصیلانِ رشتههای پزشکی نانشان در روغن است. در باور خیلیهایمان، پزشکان جزو معدود تحصیلکردگانی هستند که سالهای طولانیِ تحصیلشان برایشان خیری داشته و تضمینی برای آسایشِ زندگیِ آیندهشان شده است. در دورهای که از نظرِ خیلی از جوانانِ تحصیلکرده، خیر و برکتی در درس خواندن نیست، پزشکان احتمالا در نظرمان مصداقِ تحقق همانِ وعدههای دورانِ کودکیمان هستند که «اگر درس بخوانی، خوشبخت میشوی…».
این باورِ عمومی، اما آنطور که برخی پزشکانِ جوان میگویند صحت ندارد. روایتِ آنها از کار و زندگیشان، با آنچه در جامعه جا افتاده فرق زیادی دارد. از حقوق پایین و مشکلاتِ معیشتی گرفته تا ناامیدی و میزانِ بالای خودکشی بین رزیدنتها، از مهاجرت به کشور دیگر تا ترکِ کار و رفتنِ به سمتِ کارهایی که برایشان آب و نان بشود؛ اینها مسائلی است که علی سلحشور (نماینده پزشکان متخصص طرحی کشور در نظام پزشکی) با ما در میان میگذارد. او که از سویِ همکاران پزشکش به ما معرفی شد تا از وضعیتِ پزشکان جوان بگوید، اولین جملهاش را اینگونه آغاز میکند: «مسئلهی اصلیِ ما مشکلاتِ معیشتی است. یک کلام بگویم که حقوقِ یک پزشکِ متخصصِ شاغل در بیمارستان دولتی، کفافِ نیازهای اولیهی زندگیاش را هم نمیدهد...»
با وجودِ گزارشهایی که هر چند وقت یکبار از فیشهای نجومی، درآمدهای هنگفت و کارانههای بالای پزشکان منتشر میشود، شاید باورِ اینکه برخی پزشکان متخصص هم از مشکلاتِ معیشتی رنج میبرند سخت باشد. شاید فکر کنیم احتمالا برداشتِ آنها از مشکلاتِ معیشتی با برداشتِ یک کارگرِ ساده و متخصص فرق دارد و سطحِ توقع آنها قابلِ مقایسه با دیگر گروههای شغلی جامعه نیست. اما آنطور که نماینده پزشکان متخصص طرحی کشور میگوید؛ اوضاعِ تعدادی از پزشکانِ متخصص دستِ کمی از دیگر اقشارِ ضعیفِ جامعه ندارد. به گفتهی سلحشور، اکثر پزشکان در سیستم دولتی کار میکنند و درآمدِ چندانی ندارند. او میگوید: «تنها مبلغی که میتوانیم روی آن حساب کنیم، حقوق ثابتی است که این حقوق برای پزشکان مجردِ متخصص حدود ۱۰ تا ۱۱ میلیون تومان و برای پزشکانِ متأهل متخصص حدود ۱۳ تا ۱۴ میلیون تومان است».
او در موردِ کارانههایی که گفته میشود رقم آن به ۶۰ - ۷۰ میلیون تومان و بلکه بالاتر میرسد نیز توضیح میدهد: «این کارانههای بالا معمولا مربوط به اعضای هیئت علمی است که رزیدنتهای بسیاری زیر دستشان هستند و ویزیتها و عملهای جراحی را انجام میدهند؛ کارانهی رزیدنتها به نام اعضای هیئت علمی نوشته میشود؛ برای همین میزانِ کارانهی آنها بالا میرود. اینها حتی ۱۰ درصد از پزشکان هم نیستند و اکثر پزشکان متخصص، اگر تمام وقت در بیمارستانهای عمومی کار کنند، باز هم کارانهشان به ده میلیون تومان نمیرسد».
نماینده پزشکان متخصص طرحی میگوید: «تصور مردم نسبت به پزشکان، مربوط به نهایتا ۵ تا ۱۰ درصدِ آنها است؛ پزشکانی که مطب خصوصی دارند و مطبشان همیشه پُر است. متخصصانی که یا در سیستم دولتی نیستند و یا اگر هم باشند به صورتِ پاره وقت کار میکنند. مردم بیشتر این دسته از پزشکان را میبینند، اما وضعیتِ بالای ۹۰ درصد از پزشکان اینگونه نیست».
به گفتهی این پزشک متخصص، کارانهی پزشکان حدود ۸ تا ۱۳ ماه بعد پرداخت میشود و متخصصانی که تازه فارغالتحصیل شدهاند تا یک سال بین ۱۰ تا ۱۴ میلیون تومان درآمد دارند، و بعد از این مدت مجموع حقوق و کارانهی یک پزشکِ متاهلِ متخصص نهایتا به حدود ۲۰ میلیون تومان میرسد.
او سپس سالهایِ تحصیلیِ یک پزشکِ متخصص را میشمارد و میگوید: «۷ سال ونیم برای پزشکی عمومی، ۲ سال برای طرح، ۴ سال برای تخصص و باز ۲ سال دیگر برای طرح. یعنی یک پزشک متخصص در یک بازهی زمانی ۱۵ – ۱۶ساله در دانشگاه و بیمارستانهای مناطق محروم مشغول تحصیل است و اگر این مسیر را بدونِ وقفه طی کند، در سن ۳۴ – ۳۵ سالگی از دانشگاه خارج میشود. کمترین انتظاری که از این همه تلاش و استرس داشتیم این بود که حقوقمان کفافِ هزینههای یک زندگیِ ساده را بدهد که نمیدهد…».
سال گذشته وزارت کار در دومین گزارش از گزارشهای موسوم به پایش فقر، خط فقر در تهران را حدود ۱۵ میلیون تومان دانست. این گزارش البته با آمار و ارقامِ پیش از بهمنماه سال ۱۴۰۱ تنظیم شده بود و برای ماههای بعد اوضاع با صعودِ قیمت سکه و ارز به مراتب بدتر شد، تا جایی که یکی از نمایندگانِ مجلس در خرداد ماه خط فقر در تهران را ۳۰ میلیون تومان عنوان کرد. همچنین نرخِ سبد معیشتی که از سویِ برخی از کارشناسان به صورتِ مستقل محاسبه شده، رقمی بین ۱۸ تا ۲۰ میلیون تومان را نشان میدهد که البته با استناد به گفتهی فعالان کارگری، همین اعدادِ مستقل نیز خیلی از هزینههای معیشتیِ یک خانوار ۳.۳ نفری را پوشش نمیدهد و این ارقام با حذفِ برخی از هزینهها از سبد معیشت محاسبه شده است. با این اوصاف، سقوطِ افرادِ با درآمدهای ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومانی به زیر خط فقر اصلا دور از ذهن نیست و اگر پزشکی با درآمدِ ۲۰ میلیون تومانی از سقوطِ سطح معیشت و ناتوانی از تأمین نیازهای اساسیِ زندگیِ میگوید، چندان بیراه نیست.
«امید به آیندهمان کم شده…» این جملهای است که نماینده پزشکان متخصص طرحی برای توصیفِ وضعیتِ این گروه از پزشکان میگوید: «فشار کاری سالهای قبل هم وجود داشت، اما نارضایتی از وضعیت شغلی تا این حد نبود و درآمد نسبت به تورم و قیمتها فاصلهی نجومی نداشت».
او ادامه میدهد: «در گذشته وقتی یک پزشک بعد از سالها تحصیل و گذراندنِ طرح شروع به کار میکرد، مطمئن بود که بالاخره بعد از یک دورهی چندساله میتواند لوزامِ اولیهی زندگیِ خود را تأمین کند؛ ماشین و خانه بخرد و یک زندگیِ متوسط برای خود فراهم کند. الان، اما متخصصی که بعد از ۱۵ سال تحصیل، تخصص میگیرد، مطمئن است که با چند سال کار در سیستمِ دولتی ماشین هم نمیتواند بخرد، چه برسد به خانه که عملا تبدیل به رویا شده است!».
عمقِ این بحران را شاید بتوان از آمارِ بالای خودکشیِ رزیدنتها دریافت. نماینده پزشکان متخصص طرحی کشور از خودکشیِ یکی از رزیدنتها طی چند هفتهی گذشته خبر میدهد و میگوید: «از ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱، یعنی فقط طی یک سال، سیزده رزیدنت خودکشی کردهاند». او میگوید: «رزیدنتها با حقوق ناچیز و بدون بیمه و سنوات مجبورند کار سنگین انجام بدهند و با این وضعیت، امیدِ چندانی به آینده ندارند».
خودکشیِ انتهایِ ناامیدی است، اما گاهی ناامیدی از بهبودِ اوضاع، خود را در مهاجرت و ترک کار نشان میدهد؛ به گفتهی این پزشک جوان، مهاجرت بین پزشکان به یک امر معمول تبدیل شده و سال گذشته بالای ۴هزار پزشک برای مهاجرت، گواهی حسن انجام کار (good standing certificate) گرفتهاند که عدد وحشتناکی است.
سلحشور همچنین از گرایشِ تعدادی از پزشکان متخصص برای رفتن به سمتِ کارهای دیگر خبر میدهد: «بسیاری از پزشکانی که تخصص داخلی، زنان، بیهوشی، جراحی عمومی و… دارند، چون با تخصصشان نمیتوانند حداقل نیازهای زندگیشان را فراهم کنند، به کار زیبایی رو میآورند. خیلی از پزشکان هم کلا پزشکی را کنار میگذارند و ترجیح میدهند به سراغ کار آزاد بروند».
اگرچه اوضاعِ نیروی کارِ ساده و حداقل بگیر مناسب نیست، اما آنطور که مشخص است، نیروی کار متخصص نیز وضعیتِ خوبی ندارد. سقوطِ سریعتر و سادهتر به زیر خط فقر، آنچنان که مرکز پژوهشهای مجلس نیز در گزارشی به آن اذعان دارد، دیگر صرفا مختصِ گروههای ناتوان یا بازمانده از رشد اقتصادی نیست و میتواند به سایر گروههای مختلف با ویژگیهای مختلف نیز تسری یابد. در چنین وضعیتی است که ناامیدی چنان مسری میشود که هم کارگرِ سادهی یک کارخانه را در برمیگیرد و هم پزشکی که سالها برای گرفتنِ تخصص درس خوانده است. اینکه ۱۳ رزیدنت در طول یک سال دست به خودکشی میزنند و ۴ هزار پزشک برای خروج از کشور اقدام میکنند، نتیجهی مسلمِ همین ناامیدی است.