کسی نمیپذیرد که در کشور مراکزی غیرقانونی وجود داشته باشند و با تعرفه برق تقریبا صفر، (مثلا کشاورزی) مشغول تولید ارز دیجیتال ۳۰ هزار دلاری باشند! مگر ممکن است کسانی جرات کنند که این اقدام مهم و تا حدی آشکار را به دور از چشمهای نظارتی انجام دهند؟ نحوه نادرست سیاستگذاری در عرضه انرژی و برق و فقدان نظارت موثر برای انجام سیاستها، منشا این مشکلات است.
عباس عبدی تحلیلگر و روزنامه نگار در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: ایران از حیث منابع انرژی جزو چند کشور اول جهان است، ولی چرا سیاستهای ایران درباره انرژی، همواره مسالهآفرین بوده است؟ چند دهه است که درگیر قیمتگذاری حاملهای انرژی و بهطور مشخص بنزین هستیم، هر وقت هم تغییری داده میشود، دچار تنش میشویم و آخرین آن رویدادهای زیانبار آبان ۱۳۹۸ است. حتی اگر قیمت بنزین بهانه بود که بود، ولی در هر حال نشاندهنده ظرفیت تنشزایی سیاست انرژی در ایران است. اکنون هم همزمان با دو مساله مصرف برق و گاز مواجه هستیم.
بخشی از افزایش مصرف برق به علت استفاده از آن برای تولید ارز دیجیتال است. سخنگوی صنعت برق در این باره توضیح داده است که؛ «بیش از ۳۰۰ مگاوات برق غیرمجاز توسط استخراجکنندگان ارزهای مجازی مصرف میشود. بالا رفتن نرخ بیتکوین که یک زمان ۸ هزار دلار بود و اکنون به بیش از ۳۰ هزار دلار رسیده سبب افزایش تعداد استخراجکنندگان شده است. ارزانی نرخ برق در کشورمان نیز عامل دیگری در افزایش علاقهمندان به استخراج رمز ارزها شده است. در صورت شناسایی، این افراد به مقامهای قضایی معرفی میشوند. سیاست وزارت نیرو، حمایت از تشکیل مزارع استخراج رمزارزها در کشور و سایر مراکز استخراجی است که به صورت قانونی فعالیت میکنند.
تاکنون ۲۴ مرکز استخراج رمز ارز با ظرفیت بیش از ۳۱۰ مگاوات مجوز فعالیت گرفتهاند. تاکنون یک هزار و ۶۲۰ مرکز غیرمجاز با ظرفیت نزدیک به ۲۵۰ مگاوات شناسایی شدهاند که از این میان بیش از ۵۰۰ مرکز (۳۰درصد) به کمک گزارش عاملان شناسایی، کشف شده است. عاملان شناسایی مراکز غیرمجاز استخراج رمزارزها، تا سقف ۱۰ میلیون تومان مشمول دریافت پاداش خواهند بود.» البته آمار و ارقام دیگری وجود دارد که رقم مصرف برای دیتا ماینینگ را بسیار بیش از این ارقام برآورد میکند.
در مجموع این میزان آنقدر هست که در ساعات پیک مصرف اثرگذار باشد. پرسشی که پیش میآید این است؛ وظیفه دولت و حکومت در این موارد چیست؟ آیا میتوان برق را ارزان فروخت ولی جلوی سوءاستفاده از آن را نگرفت؟ به علاوه تقلب در این موارد را چرا نمیتوان با جرایم سنگین مواجه کرد؟ از همه مهمتر اینکه چگونه ممکن است که این میزان مصرف را نتوان از طریق تجزیه و تحلیل مصرف خطوط گوناگون و مقایسه آن با گذشته پیدا کرد؟ میانگین مصرف برق هر مشترکی روشن است و دادههای آن موجود است و با یک برنامهریزی دقیق میتوان بیشتر این مراکز غیر قانونی را شناسایی کرد.
همچنین از طریق تحلیل میزان مصرف مشترکین اینترنت میتوان به شناسایی این مراکز اقدام کرد. به علاوه چرا گزارش کاملی از مراکز قانونی دیتا ماینینگ و حجم مصرفی آنها و نیز قیمت برق مصرفی آنها ارائه نمیشود؟ پدیده دولت به معنای دقیق، خود را در چنین شرایطی بروز میدهد. اگر نمیتوانید برق را در قالب قاعده بازار قیمتگذاری کنید، وظیفه دارید که بهطور نسبی علیه سوءاستفادههای احتمالی از این وضع اقدام کنید.
کسی نمیپذیرد که در کشور مراکزی غیرقانونی وجود داشته باشند و با تعرفه برق تقریبا صفر، (مثلا کشاورزی) مشغول تولید ارز دیجیتال ۳۰ هزار دلاری باشند! مگر ممکن است کسانی جرات کنند که این اقدام مهم و تا حدی آشکار را به دور از چشمهای نظارتی انجام دهند؟ نحوه نادرست سیاستگذاری در عرضه انرژی و برق و فقدان نظارت موثر برای انجام سیاستها، منشا این مشکلات است.
فقط مشکل ارزانی برق نیست. اینها از مالیات هم فرار میکنند و مشغول پولشویی هم میشوند. از سوی دیگر بحث درباره مصرف مازوت و آلودگی هوا نیز این روزها به موضوع اول رسانهها تبدیل شده است. پرسش این است که چرا مصرف گاز در ایران تا این حد بالاست؟ در سال کرونایی که حدود ۴ هزار مدرسه و ۳۰ واحد دانشگاهی و خوابگاههای این دانشگاهها و اکثر سالنهای پذیرایی و رستورانها و سینماها و... تعطیل هستند و مصرف گاز ندارند، چرا کشور با کمبود گاز مواجه شده است؟ ماجرا چیست؟ آیا تولید گاز کم شده است؟ آیا ارتباطی با مساله تحریمها دارد؟ آیا صادرات رونق گرفته است؟ هر کدام از اینها که باشد باید به طور شفاف بیان کرد.
در فضای عدم شفافیت، مردم بدترین احتمالات و گزینهها را میپذیرند. ریشه این وضعیت در نادرستی سیاستهای کلان و بهطور مشخص سیاستهای انرژی است. سیاستهایی که متاثر از نوع روابط دولت و مردم و سلطه کامل حکومت بر منابع و درآمدهای حاصل از انرژی است.
قیمتگذاریهای مخدوش و نیز غیر پاسخگو بودن در برابر درآمدهای فراوان حاصل از تولید و فروش انرژی موجب میشود که نوعی بیاعتمادی مفرط میان مردم و حکومت شکل گیرد و در این فضای بیاعتمادی هر اتفاقی میتواند رخ دهد. یک معیار برای اینکه بدانیم چه زمانی از وضعیت نامناسب کنونی خارج خواهیم شد، اتخاذ سیاستهای معقول و پایدار درباره حاملهای انرژی اعم از گاز، بنزین، برق و گازوییل است.