کد خبر: ۴۵۹۷۳۹

افزایش خودکشی نوجوانان؛ این یک هشدار است

افزایش خودکشی نوجوانان؛ این یک هشدار است

محمد داوری، مشاور آموزش و پرورش و روانشناس گفت: خودکشی سه، چهار نوجوان در این فاصله اندک، نوک کوه یخ آسیب‌های اجتماعی و روانی در حوزه نوجوانان است. این نوک کوه یخ هشداری است برای اینکه هر کسی، هر کاری که از دستش برمی‌آید، انجام دهد.

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۰ - ۰۵ آبان ۱۳۹۹

هفته گذشته، وقتی پس از ماجرای پسر ۱۱ ساله دیری و بعد نوجوانی در کنگان، با شیوا دولت‌آبادی، روانشناس و فعال حوزه حمایت از کودکان گفتگو کردیم، یکی از سوال‌ها این بود: «این ترس وجود دارد که نوع پرداختن به خبر خودکشی از قضا باعث تسری بیشتر آن شود و در میان کسانی که زمینه‌اش را دارند به الگو‌برداری بینجامد. در مورد گروه کودک و نوجوان خطر تقلید از همسالان در این حوزه چقدر جدی است؟ چقدر ممکن است گزینه خودکشی برای این گروه به عنوان یک راهکار در ذهن‌شان متبادر شود؟»

اعتماد در ادامه نوشت: دولت‌آبادی چنین امکانی را تایید کردو بعد به موضوع اهمیت بررسی و تحقیق در موارد خودکشی کودکان و نوجوانان پرداخت: «من در ایران با چنین تحقیقی روبه‌رو نشده‌ام، اما در سایر جا‌های دنیا دقیقا در مورد خودکشی‌هایی که به صورت جمعی یا در فاصله زمانی نزدیک به هم هستند، تحقیق صورت می‌گیرد و به‌خصوص روی پیشینه بچه‌هایی که به اینجا می‌رسند و عوامل ایجادکننده قبلی تحقیق می‌کنند، چون این‌ها همه در اینکه بچه‌ها آن فکر را به عمل تبدیل کنند، نقش دارند.»

ظرف یک هفته بعدی خبر دو مورد پرونده خودکشی دیگر در سنین پایین‌تر از ۱۸ سال رسید؛ یک پسر ۱۱ ساله در همدان، یک دختر ۱۳ ساله در ارومیه. نیاز به بررسی و تحقیق از سوی نهاد‌های مسوول تبدیل به یک هشدار شده است؛ هشداری که دو نفر از مشاوران و روانشناسان با سال‌ها سابقه شناخت و کار در آموزش و پرورش آن را در این گزارش داده‌اند.

هشداری که می‌گوید آموزش و پرورش به جای کتمان نقش خودش و درگیر شدن در اینکه این دانش‌آموزان گوشی هوشمند داشته یا نداشته‌اند، باید به فکر احتمال ارتباط این موارد و برچیدن زمینه‌های افسردگی و اضطراب در کودکان و نوجوانان باشد. در این میان البته پای نهاد‌های رسمی و اجتماعی دیگر هم به میان می‌آید. این گزارش یک هشدار است.

خبر خودکشی: نوک کوه یخ

محمد داوری، مشاور آموزش و پرورش و روانشناس سال‌هاست که در مدرسه و میان دانش‌آموزان مختلف کار کرده است. اینکه نشر خودکشی یک کودک در بوشهر می‌تواند یا نمی‌تواند تبدیل به سر حلقه یک‌سری از اتفاقات بسیار غم‌انگیز شود را این‌طور تحلیل می‌کند: «رسالت رسانه‌ها قابل دفاع است، کسی نمی‌تواند بگوید چرا رسانه‌ها این خبر را منتشر می‌کنند، اما شکل انتشار قابل بحث است.

توجه به هشدار‌های کارشناسان در مورد نحوه اطلاع‌رسانی مهم است. از طرف دیگر خانواده‌ها باید کنترل کنند که کودکان و نوجوانان چقدر مخاطب این رسانه‌ها هستند. مخاطب رسانه‌ها که در درجه اول کارشناسان و مسئولان و والدین هستند، نه نوجوانان. نظر من مشاور و روانشناس این است که خانواده‌ها باید این اخبار را مدیریت کنند، چون تردیدی نیست که این خبر‌ها تاثیر منفی دارند، عادی‌سازی می‌کنند و خودکشی را به عنوان یک راهکار نشان می‌دهند.»

«متاسفانه دولت به‌طور کلی و آموزش و پرورش به‌طور خاص در حوزه آسیب‌های اجتماعی به صورت کلی و باز به صورت خاص در بحث خودکشی، یک هراس فرافکنانه دارند. یعنی فکر می‌کنند اگر بپذیرند آن‌ها مقصرند. آسیب‌های اجتماعی دلایل متعددی دارند، ریشه‌های درازمدت دارند و نتیجه یک عامل و دوعامل سبب آن‌ها نمی‌شود. برای همین (دولت و آموزش و پرورش) باید شجاعانه و مسوولانه واکنش نشان دهند و عجولانه هم پاسخ ندهند.»

اشاره داوری به تمرکز ناگهانی روابط عمومی آموزش و پرورش بوشهر و وزارتخانه آموزش و پرورش است که پس از ماجرای مرگ پسر ۱۱ ساله دیری و حرف‌هایی که در مورد ارتباط آن با نداشتن گوشی هوشمند در شبکه‌های اجتماعی گفته می‌شد، تمرکزش را روی تکذیب این مساله گذاشتند: «اصلا در صلاحیت روابط عمومی نیست که پاسخ بدهد نه! این دلیل خودکشی نبوده.

همچنان که در صلاحیت مثلا یک خبرنگار نیست که خودش بگوید دلیل این خودکشی گوشی همراه بوده است. ما تحلیل‌های کارشناسانه داریم، یک متخصص می‌تواند بگوید من حدس می‌زنم که به خاطر فقر، دسترسی نداشتن به فضای مجازی و امثال این‌ها زمینه‌ساز باشد. اما چنین تصمیمی در اختیار یک تیم کارشناسی است که تحقیق کرده و بعد رای کارشناسی صادر کند.»

به نظر او اینکه هر کسی بلافاصله و بدون اینکه تخصص و اطلاعات کافی داشته باشد نظری می‌دهد یکی از مسائل آسیب‌رسان است. در فضای شبکه‌های اجتماعی البته اظهارنظر‌های فوری فراوان دیده می‌شود، اما همان‌طور که داوری می‌گوید آن را که نمی‌توان مانند کار حرفه‌ای رسانه کنترل کرد، موضوع این است که بخش‌های رسمی مانند آموزش و پرورش نباید رفتار مشابه شبکه‌های اجتماعی داشته باشند: «در فضای جدی رسانه‌ای، در جایگاه کارشناسی و آن هم با مسئولیت حقوقی، مسئولان آموزش و پرورش باید دقیق، کارشناسانه، مسئولانه و شجاعانه ابراز نظر کنند. یکی روابط عمومی آموزش و پرورش بوشهر است، وظیفه‌اش اطلاع‌رسانی است نه اظهارنظر کارشناسی. اصلا او حق ندارد بگوید نه دلیلش گوشی نبوده! شما باید واقعیت‌ها را بگویید و فقط همین.»

پس از ماجرای محمد، اول یک خبر خودکشی از کنگان رسید سپس در روز‌های بعد نوبت به ارومیه و همدان رسید. سه مورد بعدی همه در سنین زیر ۱۸ سال بودند، حالا و با درنظر گرفتن این خبر‌های غم‌انگیز پشت سر هم آیا از دید او می‌شود درخواست داد که تحقیق مشخصی صورت بگیرد تا این موارد خودکشی یا دست‌کم مشکوک به خودکشی تحقیق شود؟ «صددرصد، ببینید خودکشی سه، چهار نوجوان در این فاصله اندک، نوک کوه یخ آسیب‌های اجتماعی و روانی در حوزه نوجوانان است. این نوک کوه یخ هشداری است برای اینکه هر کسی، هر کاری که از دستش برمی‌آید، انجام دهد.»

در راس این همه کسانی که می‌توانند کاری انجام بدهند پای آموزش و پرورش به میان می‌آید: «این‌ها نوجوان هستند، در دست آموزش و پرورش هستند، آموزش و پرورش هم در همه اداراتش ساختاری به نام مشاوره و آسیب‌های اجتماعی دارد. پس مخاطب اصلی آموزش و پرورش است.

در درجه دوم؛ چند سالی است که برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی دستگاه‌هایی مشغول همکاری هستند مانند بهزیستی، نیروی انتظامی، قوه قضاییه و وزارت کشور. طرح نماد به عنوان ساختار همکاری مشترک برای این‌ها تعریف شده و به نظرم تمام این دستگاه‌هایی که متولی پیشگیری و درمان آسیب‌های اجتماعی هستند، مسئولیت مشترکی هم دارند.»

او اشاره می‌کند که این همکاری به خواسته بالاترین سطوح مدیریت کشور شکل گرفته و این یعنی که نیاز به پیگیری این مسائل احساس شده، اما به نظر او در عمل کار چندانی صورت نمی‌گیرد، چون «اراده قوی» برای حل مشکلات وجود ندارد و بودجه‌های مناسبی اختصاص داده نمی‌شود: «این یک وظیفه علمی، اخلاقی و اجتماعی برای همه است و یک وظیفه حقوقی، رسمی و قانونی برای دولت به صورت عام و برای دستگاه‌هایی که شمردم به صورت خاص و برای آموزش و پرورش به صورت ویژه.»

محمد داوری، مشاوری که سال‌هاست در آموزش و پرورش مشغول به کار است، می‌گوید که یکی از بخش‌های مهم این وظیفه هشدار دادن است نسبت به وضعیت آسیب‌های اجتماعی: «به نظرم این هشدار باید این‌قدر جدی باشد که یک وضعیت قرمز در حوزه آسیب‌های اجتماعی به‌خصوص در حوزه کودک و نوجوان اعلام شود، کسانی که حمایتی از آن‌ها نمی‌شود. به ویژه کودکان و نوجوانانی که خانواده‌های‌شان هم در حمایت از آن‌ها ناتوانند؛ نه توان علمی‌اش را دارند، نه توان فرهنگی و نه توان اقتصادی. این‌ها بی‌پناهند.

این نوجوان بی‌پناهی که خودکشی می‌کند اگر به دنبال مقصرش باشیم به لیست بلند‌بالایی می‌رسیم نه اینکه فقط متوجه معلم و مدیر مدرسه شود. نگاه‌ها باید از بالاترین مقام‌های کشور این مقصران را ببینند تا بعد به مدرسه و مدیر و معلم برسند.»

آموزش و پرورش راه را اشتباه می‌رود

مهرداد امیری، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان است. سوال از او این است: در این شرایط سخت کشور، خانواده‌ها و حالا که سه، چهار پرونده خودکشی یا مشکوک به خودکشی نوجوانان باز است، آیا نیازی می‌بینید که نهاد یا نهاد‌هایی دست به کار تحقیق و بررسی بزنند که شاید دلایل مشترکی در این میان وجود داشته باشد؟ «در حوزه خودکشی نوجوانان باید بگوییم که فعالیت‌هایی در حوزه پیشگیری از خودکشی صورت بگیرد.

اول اینکه در چنین مواردی تمام ما مسئولیم. وقتی اتفاقی در سیستم اجتماعی ما رخ می‌دهد تک‌تک ما مسوول هستیم. مگر می‌شود جامعه انسانی خودش را جدا از یکی از اعضای این پیکر بداند؟ من به این موضوع به عنوان یک موضوع اجتماعی نگاه می‌کنم، نه یک موضوع فردی. ببینید اگر از یک مورد خودکشی تقلید‌هایی صورت گرفته باشد، می‌تواند نشان‌دهنده اعتراض باشد، خودکشی در نوجوانان هزاران عامل دارد که یکی از مهم‌ترین‌شان می‌تواند افسردگی مزمن باشد.

می‌تواند اضطراب‌های انباشته شده باشد و تنها یک عامل محرک و تکانه آن می‌شود. اما جدای از آن‌ها هم می‌شود نوعی اعتراض به سیستم اجتماعی، به تقسیم نشدن عادلانه ثروت و محبت باشد. کسی که جان عزیزش را از خودش می‌گیرد یعنی هیچ امیدی برایش نمانده و برای همین است که اگر قرار است پژوهشی در این مورد صورت بگیرد باید روی پیشگیری متمرکز شود.».

اما صحبت کردن از مسئولیت تمام افراد اجتماع به معنای سلب مسوولیت اساسی از ارگان‌ها و نهاد‌ها نیست. امیری توضیح می‌دهد: «یک‌سری از ارگان‌ها به صورت مستقیم مسئولیت دارند، چون در این مورد آموزش دیده‌اند: از دانشگاه‌ها، مشاوران آموزش و پرورش و بهزیستی کشور انتظار می‌رود که به صورت فعال عمل کنند و حتی از قبل چنین پژوهش‌هایی را انجام داده باشند.» در این میان دامنه مسئولیت آموزش و پرورش تا کجاست؟ «آموزش و پرورش از ابتدا راه را اشتباه رفت.

(در مورد محمد) آموزش و پرورش به خاطر اینکه تجربه ندارد و تمرین نکرده و در مورد عوامل زمینه‌ساز خودکشی کار نکرده، می‌آید بلافاصله می‌گوید که من نبودم! خب تو نبودی، کی بود؟ اشتباه بزرگ سیستم آموزش و پرورش کشور ما این است که می‌خواهد از مقصر بودن فرار کند.

بعضی سیستم‌ها و شبکه‌های خارج از کشور می‌خواهند از مرگ این نوجوانان به سود خودشان بهره ببرند. من فکر می‌کنم هر کسی که سعی دارد دیگری را مقصر جلوه دهد یا تمام تقصیر را از سر خود باز کند به یک میزان مقصر هستند.

اول باید بپذیریم که این اتفاق افتاده؛ اتفاق نامیمون و ناراحت‌کننده‌ای که به بخشی از پیکره جامعه ما آسیب رسانده است. حالا چه کار کنیم؟ بهترین راه این بود که آموزش و پرورش اول از همه عذرخواهی می‌کرد که به عنوان یک ارگان مسوول حتما در بخش‌هایی کارش را خوب انجام نداده که چنین اتفاقاتی رخ داده است. بعد بهزیستی و سایر نهاد‌ها پیش می‌آمدند، اگر هر کسی بخشی از مسئولیت را بر‌عهده می‌گرفت برای مردم هم بیشتر قابل‌قبول می‌بود، آن‌وقت می‌شد گفت که حالا به دنبال پیشگیری از موارد مشابه خواهیم بود.».

اما در اینجا و در دنیای واقعیت بحث یکی از ویژگی‌های به قول او خاص جهان سوم در مورد حوزه سلامت روان و خودکشی و اتفاق‌های مشابه می‌رسد: «در جهان سوم به دنبال دلیل این اتفاقات نمی‌گردیم، در آن لحظه می‌خواهند آن وضعیت سپری و فعلا آرامش برقرار شود. خب به چه قیمتی؟ که بعدا شدیدترش تکرار شود؟ همین دو سال پیش در تهران دانش‌آموزی به خاطر دعوای پدر و مادرش خودش را از بلندی انداخت و از بین رفت، این اتفاق در مدرسه هم رخ داد، قبلش به دوستش هم گفته بود که می‌خواهم خودم را بکشم. چرا ما بچه‌ها را آموزش نمی‌دهیم که تا چنین حرفی را می‌شنوند فورا بروند پیش مشاور مدرسه و بگوید مراقب فلانی باشید. کسی که حرف خودکشی را می‌زند گام اول را برداشته است.»