اینکه بیشتر افراد جامعه، خانمهای متاهل را "همه چیز تمامهایی که کم و کسری در زندگی ندارند" دانسته و با مونثهای مجرد همانند آدمهایی که هیچ چیز خاصی برای عرض اندام ندارند تا میکنند را باید نشانه و نشات گرفته از یک نقیصه فرهنگی درست و حسابی دانست.
محمد ماکویی؛ بعضی از افراد ذکور جامعه هرگز تن به ازدواج نمیدهند. اگر کسی بخواهد نسبت به عملکرد افراد اینچنینی زبان به اعتراض بگشاید، دست کم، یک نفر پیدا میشود که با ادای عباراتی در مایههای "چکارش داری؟!"، "بگذار زندگیش را بکند!" و "نمیتوانی ببینی یک نفر هم عقل توی کلهاش هست!" به دفاع جانانه از او بر خیزد.
در جامعه، دخترانی هم هستند که هیچوقت عروس نمیشوند. متاسفانه، بیشتر آحاد مردم نسبت به اینگونه دختران روی خوش نشان نداده و جز حرف زشت و ناشایست و نامربوط در باره آنها بر زبان نمیرانند (حالا یا از سر دلسوزی و یا از سر حسادت و یا از سر یک چیز دیگر!) قبل از بحث بیشتر در این باره شاید بد نباشد که به برخی از دلایل اصلی عدم ازدواج دختران اشاره نماییم:
الف- برخی از دختران دوستدار جنس مخالف نیستند و بنابراین ترجیح میدهند که برای همه عمر مجرد بمانند (داریم ها!)
ب- بعضی از دختران، به اصطلاح، خود را طاقچه بالا گذاشته و هیچ موردی را مناسب و درشان همسری خود نمیبینند.
ج- شماری از دختران با معیارهای مورد علاقه پسران ایرانی جور در نمیآیند و به همین دلیل برای همیشه مجرد میمانند.
د- عدهای از دختران قربانی تعصبات شده و به علت عدم امکان حضور در انظار عمومی و نادیده، پنهان و غیرقابل دسترس بودن، برای تمامی عمر تنها میمانند. (شاید شما هم عبارت "آنقدر دخترش را با خودش هر جایی برد و به هرکسی نشان داد تا بالاخره برایش خواستگار پیدا کرد" را شنیده باشید. انصافا این عبارت پر هم بیراه نیست!)
ه- گروهی از دخترها به دلیل شرایط مالی و اقتصادی و عدم توانایی در تامین جهیزیه و مایحتاج اولیه زندگی و در جهت حفظ آبروی خانوادگی (این دیگر چه صیغهای است!) پشت پا به بختهای مکرر خود، که گاه خیلی بیشتر از یکی دو تا است، زده و بهانه حاضر و آماده در آستین را به عنوان دلیل عدم تمایل به زیر یک سقف رفتن با فرد مورد علاقه خود، پیشکش آنهایی که میخواهند از لایههای پیدا و پنهان هر چیزی سر در بیاورند میکنند.
ازدواج، قطعا، چیز خوبی است، زیرا اگر چنین نبود بیشتریها تن به ازدواج نمیدادند (فعلا کاری با این نداریم که بیرون ازدواج با درونش توفیر حسابی دارد و به این دلیل جدا از اینکه آمار طلاق کشور ما به شدت بالا رفته، خیلی از زیر یک سقف رفتهها از صمیم قلب "اگر میدانستم ازدواج یک همچه چیزی است هیچوقت عروس نمیشدم" را فریاد میزنند.)
با این حال، اینکه بیشتر افراد جامعه، خانمهای متاهل را "همه چیز تمامهایی که کم و کسری در زندگی ندارند" دانسته و با مونثهای مجرد همانند آدمهایی که هیچ چیز خاصی برای عرض اندام ندارند تا میکنند را باید نشانه و نشات گرفته از یک نقیصه فرهنگی درست و حسابی دانست.
برای نمونه، برای خیلی از خانمها اتفاق میافتد که روزی حال و حوصله کار کردن نداشته باشند و با همکار آقای خود به شایستگی روزهای پیشین و پسین سخن نگویند. جدا از اینکه در اغلب قریب به اتفاق موارد اینچنینی، موضوع، از طرف آقایان، به "عادت ماهانه" خانمهای کجخلق ربط داده میشود، تنها خانمهای متاهل میتوانند، در موارد نادر، مذکرهایی که کمی بیشتر حالیشان میشود را مستحضر اینکه موضوع اصلا به جنسیت آنها ربط پیدا نمیکند و بیشتر به آدم بودن ایشان وابسته است، نمایند.
خانمهای مجرد، معمولا یا همیشه!، در چنین مواقعی شنونده هیچ حرف خاصی نیستند، زیرا آقایان همکار ایشان ترجیح میدهند در خفا و در محافل کاملا مردانه، یا برای خودشیرینی در میان خانمهای متاهل، "من که میدانم چه مرگش است! " را بر زبان برانند. متاسفانه، موضوع یاد شده در جر و بحثهای کاری هم خود را به همین شکل نشان میدهد، یعنی در حالی که فریاد یک آقا، خواه مجرد و خواه متاهل، بر سر خانم همکار یا زیر دست به جز "کارش را خوب انجام نداده است" معنی نمیدهد، آقایی که در انجام وظیفه کوتاهی کرده و یا با بد کار کردن زحمات گروه کثیری از همکاران را هدر داده است ترجیح میدهد فریاد خانم همکار یا بالادستی را جز به حساب مشکل مجردی یا، دست پایین، ایراد زنانگی وی نگذارد. (دیگر آقایان هم همین عقیده را دارند!)
از سوی دیگر در حالی که سمتهای بالای اداری، سیاسی، ورزشی و دانشگاهی برای آقایان حسن محسوب میشود و بسیاری از افراد جامعه از مواجهه با چنین افرادی خوشحال شده و "از زیارتتان مشعوف شدم" را تقدیم آنها میکنند، بیشتر مردم ترجیح میدهند کسب مدارج بالای دانشگاهی یا رسیدن به سمتهای بالای سیاسی، اداری، ورزشی، هنری و ... خانمهایی را حسن تلقی کنند که کاملا از نعمت و برکت موجودی به نام "شوهر" بهره مند میباشند.
با این حساب است که بسیاری از دانشجویان در هنگام حرف زدن از استاد دانشگاهی که خانم و مجرد است، از خیل معلومات او یاد نکرده و با ارزش قائل نشدن بر زحمات طاقت فرسایی که او را به چنین جایگاه رفیعی رسانیده است جز سخنان سخیفی در مایههای "حاضر بود همه این چیزها را بدهد و فقط یک شوهر در پیت داشته باشد" نمیگویند!
پی نوشت: از استفاده از کلمه ناشایست پیردختر پوزش میطلبم