ملکیان معتقد است که مکتبها، نظامها و نظریات زیادی در حوزه اخلاق ظهور کردهاند و برای انتخاب یکی از اینها، نیاز به ملاک یا ملاکهایی داریم.
ایکنا نوشت: مصطفی ملکیان پژوهشگر حوزه اخلاق، ۱۵ دی، با موضوع «راههای اثبات رجحان یک مکتب بر مکتبهای بدیل» سخنرانی کرد.
ملکیان در آغاز سخنانش گفت: مکتبها، نظامها و نظریات زیادی در حوزه اخلاق ظهور کردهاند. سه مکتب اخلاقی وجود دارد که در دل هر کدام نظامها و در هر یک از نظامها نظریات اخلاقی زیادی وجود دارد. هر جا تعدد باشد بحث گزینش ایجاد میشود و اینجا هم مکتب، نظام و نظریه اخلاقی نوع منحصر در فرد نیست و وقتی باید گزینش کرد، ملاکی نیاز است. اگر من مخیرم بین اخلاق کنفسیوس، نیچه، اسلام، کانت و ... یکی را انتخاب کنم، نیاز به ملاک یا ملاکهایی دارم. بدون ملاک همه چیز خودسرانه خواهد بود.
وی افزود: چه ملاک یا ملاکهایی برای گزینش وجود دارد؟ آیا اساسا ملاکی هست؟ اگر هست آیا واحد است؟ ما طالب سنجههایی برای گزینش مکتب، نظام و نظریه اخلاقی هستیم. فیلسوفان اخلاقی که در این باره سخن گفتهاند و کمابیش به این بحث پرداختهاند. این بحثی نیست که هر فیلسوف اخلاقی متعرض آن شده باشد. این بحث وقتی مورد یافته است که ارتباط فرهنگی بین فرهنگها سهولت یافته است.
این پژوهشگر حوزه اخلاق تصریح کرد: اگر ما این سوال را از فیلسوفان اخلاق مختلف بپرسیم جوابهای متعددی خواهیم گرفت. من ۱۲ ملاک را مطرح میکنم که همه این ملاکها باید در نظر گرفته شود تا بتوانیم گزینش اخلاقی بین مکتبها داشته باشیم.
ملکیان با بیان اینکه اولین ملاک سازگاری است، گفت: باید بین اجزا یک مکتب اخلاقی سازگاری وجود داشته باشد. وقتی ما با ناسازگاری سر و کار داریم ممکن است تناقض، تضاد و تعارض پیش بیاید. اینکه در اخلاق ما ناسازگاری از حیث تعارض داشته باشیم نفی نشده است، اما ناسازگاری از حیث تناقض یا تضاد محل بحث است. اگر سرشت گزارههای اخلاقی اخباری باشند تناقض و تضاد وجود دارد و در غیر این صورت این دو وجود نخواهد داشت.
وی ادامه داد: شک نیست ما نمیتوانیم مکتبی را که بین اجزا آن ناسازگاری دارد بپذیریم. بعد از مسئله ناسازگاری که عقلانیت به معنای اخص یک مکتب را روشن میکند، معیار تعمیمپذیری مطرح میشود. معنای خاص تعمیمپذیری مراد من است و دقیقا آنچه کانت و راس میگویند، نیست. مرادم این است که یک مکتب برای وضعیتهای مشابه حکم مشابه صادر کند. البته هیچ دو وضعی دقیقا عین هم نیستند، اما از جهات دخیل در اخلاق خیلی از وضعیتها شبیه هم هستند. یک مکتب اخلاقی نمیتواند به استادی بگوید که دانشجویی را که تمام سعی خود را کرده، اما در عین حال موفق نشده است، جواب دهد و به استاد دیگری بگوید نسبت به همان دانشجو رفتار دیگری داشته باش. این ملاک بدان معناست که یک مکتب باید در احکام اخلاقیاش یک بام و دو هوا نباشد.
وی افزود: بحث ما اخلاق است و من به منابع هنجار گذار دیگر کاری ندارم. همه باید و نبایدهای ما منبعث از اخلاق نیستند و ما در اینجا به حقوق، عرف، مناسک دینی، زیباییشناسی و مصلحتاندیشیها کاری نداریم.
ملاکهای ترجیح یک نظام اخلاقی
این پژوهشگر اخلاق با بیان اینکه ملاک سوم این است که هر مکتب اخلاقی باید ارتباط هدف و وسیله را در نظر بگیرد، گفت: ما نمیتوانیم بیاعتنا به اصل علیت باشیم. این اصل شعب عدیدهای دارد و یک شعبه ارتباط هدف و وسیله است. این اصل یعنی اگر امر کردی به هدف یعنی به همه وسایل گریزناپذیر آن هدف امر کردهای. اگر کسی شما را به چیزی امر کرد باید همه وسایل لازم این کار را نیز مورد امر قرار داده باشد. نمیتوان به هدفی امر کرد و برخی از وسایل گریزناپذیر رسیدن به آن هدف را کنار گذاشت. در برخی از نظامها به هدف امر میشویم، اما به همه وسایل گریزناپذیر رسیدن به آن هدف امر نمیشود.
وی تصریح کرد: ملاک چهارم این است که چیزی که در یک مکتب باید وجود داشته باشد همهنگری است. همهنگری یعنی که اگر در یک مکتب گفتند تو در فلان وضعیت فلان کار را کن باید هر فاعل دیگری هم در آن وضعیت به همان کار امر شود. این مشابه ملاک دوم هست، اما همان نیست. این غیر از مشابه بودن اوضاع و احوال است. اینجا بحث این است که اگر من با یک عنوان خاص مانند پدری امری اخلاقی متوجهم شود، به همه پدران باید آن امر اخلاقی وجود داشته باشد.
ملکیان تصریح کرد: چهار اصل بیان شده اصول شکلی بودند اما بعد از این برخی از اصول محتوایی مطرح خواهد شد. ملاک پنجم آن است که یک مکتب اخلاقی باید در حالت بهنجار اخلاقی خصوصیات زندگی، بیداری، هوشیاری و غیرمستی صادر شود و اخلاق در این حالتها جاری است.
وی افزود: ما در حالت بهنجار یا با خود، خدا، انسانهای دیگر و یا با طبیعت پیرامون ارتباط داریم. این ارتباطها قابل جمع هستند. ملاک ششم آن است که اخلاقهایی مرجح هستند که در هر یک از این چهار ارتباط، حکم داشته باشند. اگر حتی وجود خدا را نپذیریم باید در سه ارتباط دیگر حکم اخلاقی داشته باشیم.
وی افزود: فرد احوال درونی و افعال بیرونی دارد و مکاتب اخلاقی باید در خصوص هر دوی اینها حکم داشته باشند. انسان یک ربات نیست که تنها افعال بیرونی داشته باشد. ملاک هفتم آن است که یک اخلاق در خصوص باورها، احساسات و خواستههای فرد نیز باید احکام اخلاقی داشته باشد.
این پژوهشگر حوزه اخلاق ادامه داد: ملاک هشتم آن است که هر چه پیشفرضهای غیر اخلاقی یک نظامهای اخلاقی کمتر باشد، بهتر است. اخلاق با ارزشها سروکار دارد و روانشناسی علمی ناظر به واقعیتهاست طبق تفسیر جریان عمده فیلسوفان اخلاق، اخلاق قابل استخراج از روانشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی و ... نیست، زیرا این علوم ناظر به هستها هستند و نه بایدها. از سوی دیگر انسانشناسی، روانشناسی و ... که ما از انسانها به عنوان پیشفرض داریم در احکام اخلاقی ما موثر است. اگر ما معتقد باشیم انسان تنها جسم است احکام اخلاقی تنها محدود به افعال بیرونی میشد و شامل احوال درونی نمیشد. عارفی که معتقد است که انسان ساحتهای دیگری به نام سر، خفی و اخفی دارد، اخلاق متفاوتی خواهد داشت و اخلاق او به ساحات دیگر هم معطوف خواهد بود و فردی که انسان را جسم و نفس بداند احکام اخلاقی متفاوتی خواهد داشت. هر چه پیشفرضهای هستیشناسی، انسانشناسی، خداشناختی و جهانشنناختی کمتر و پذیرفتنیتر باشد، بهتر است و چنین مکتب اخلاقی ارجح بر دیگری است.
ملاکهای ترجیح یک نظام اخلاقی
ملکیان تصریح کرد: هر چه دیدمان درباره توانایی و داناییهای انسان عوض شود، احکام اخلاقیمان متفاوت خواهد بود. هر چه دید یک نظام اخلاقی درباره دانایی و تواناییهای انسان باید مورد تایید روانشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی قرار بگیرد. انسان از آن رو که به حدی از دانائی و توانائی رسیده است باید تابع اخلاق باشد، اما اینکه چه مقدار دانائی و توانائی داریم باید مورد بررسی قرار بگیرد. خیلی چیزها عالی است، اما غیرممکن است. ملاک نهم آن است که یک نظام اخلاقی، احکام ممکن داشته باشد.
وی با بیان اینکه اخلاق از یک لحاظ نوعی برابرنگری را اقتضا میکند، گفت: اخلاق نباید به دین، قوم، ملیت، نژاد و ... انسانها اهمیت دهد و باید همه را با یک چشم نگاه کند. در سه جا این سخن صادق نیست. ملاک دهم آن است که یک اخلاق باید به سه رابطه خویشاوندی، دوستی و عشق توجه ویژه داشته باشد. نظام اخلاقی جامع باید بگوید دوست چه وظایف اخلاقی دارد و من به خویشاوندانم چه وظایفی دارد و همچنین چه احکام و قواعد اخلاقی در خصوص عشق وجود دارد و مراد من این نیست. مرادم آن است که اگر قرار است بین پدر من و شخص دیگری باید انتخاب کنم و قرص نانی را به پدرم و یا شخص دیگری بدهم و اگر نظام اخلاقی نگوید که این را باید به پدرت بدهی، مرجوحیت و نقص دارد.
این پژوهشگر حوزه اخلاق ادامه داد: ملاک یازدهم آن است که نظامهای اخلاقی باید به مراحل رشد آدمیان توجه داشته باشند. نمیتوان از همه افراد در همه مراحل رشد یک انتظار اخلاقی داشت. از همینروست که روانشناسان تحولی محل توجهاند و انتظارات را در خصوص سنین مختلف تفکیک میکنند.
ملکیان تصریح کرد: ملاک دوازدهم توجه به جنسیت است. ملاکهایی که به تفاوت زن و مرد نظر ندارند مرجوحاند و نقص دارند. در ترجیح یک نظام اخلاقی به نظام دیگر باید به این ملاکها توجه کرد.