عباس کاظمی
دکتر عباس کاظمی جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران در وبلاگ شخصی خود جامعه شناسی و زندگی روزمره نوشت:
تحلیلهای جامعه شناسانه ارائه شده در باب خیابان را می توان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته نوشتارهایی که به امر اجتماعی در خیابان پرداخته اند و دسته دوم نوشتارهایی است که خیابان را با امر بصری و تصوری در هم آمیخته اند و به وضعیتی روانی پرداخته اند که تخیل امر مدرن و در نتیجه مدرنیته را ممکن ساخته است.
در اولین شیوه، خیابان جایگاه مهم روابط اجتماعی بین مردم در نظر گرفته شده است.خیابان عرصه ای عمومی است که همه گروههای مردم صرفنظر از نژاد، طبقه، سن و جنس در آنجا حضور می یابند. یعنی خیابان جایی است که در آن زندگی روزمره ممکن می شود.
مطالعه جامعه شناسانه گروههای مختلف درخیابان و از جمله خرده فرهنگها در این دریچه ممکن شده است. تحقیق جامعه گوشه خیابان توسط ویلیام وایت شاید نمونه ای گویا برای این دسته از نوشتارها باشد. نوشتارهای ارائه شده در شیوه دوم بر حسب تاثیر و نقشی که خیابان بر تخیل از جنبه های حیاتی زندگی مدرن دارد شناخته می شود. خیابان و تصوراتی از مردم که به واسطه آن رخ می دهد با استعاره مدرنیته بهتر فهم می شود.
این دیدگه با امر تصوری و تخیلی مرتبط است. همچنین با جنبه های مفهومی خیابان و بازنمایی هایی که به واسطه هنرمندان، نقاشان، عکاسان و فیلمسازان ارائه شده است ارتباط دارد. به زبان زیملی می توان از نوعی وضعیت ذهنی یا به دیگر سخن از حیات ذهنی خیابان سخن گفت. این همان چیزی است که بودلر اغاز گر روایت آن بود یعنی تجربه مدرنیته در خیابان!.
در این برداشت ، مدرنیته از خلال خیابان روایت می شود. در خیابان نه تنها امر مدرن حادث می شود بلکه آن کیفیتی مدرن که بودلر و زیمل و بنیامین از آن پرده برداشتند نیز در خیابان یافت می شود. بدین معنا که خیابان سرشار از امر گذرا و تصادفی است!. موضوع در اینجا خود را با دو مقوله جمعیت و پرسه زن نمایش می دهد. در کانون خیابان مدرن ، پدیده جمعیت قرار دارد و همین پدیده موضع تماشگری و در معرض تماشا قرارگرفتن را برجسته می سازد.
جمعیت در خیابان مدرن از ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حائز اهمیت است. یکی از موضوعاتی که جامعه شناسان سیاسی بدان توجه نشان دادند ارتباط امر سیاسی با جمعیت خیابان است. موضوعی که برخی جنبه های آن در منظر آصف بیات با مفهوم سیاست خیابانی توضیح داده شده است.
از سوی دیگر همواره، بازنمایی جمعیت در خیابان از بعد سیاسی نشانه ای بر تحکیم دموکراسی از سوی دولتهای ایدئولوژیک بوده است.در برهه هایی نیز جمعیت در خیابان، دال بر تهدید و نشانه بی نظمی و هنجارگریزی تلقی شده است. در مکتب شیکاگو قلمرویی از جمعیت در خیابان با خرده فرهنگها و امر بزهکاری مرتبط دانسته شده است. بنابراین چه از زاویه قدرت جمعیت در خیابان یا چه از زاویه قدرت بر جمعیت در خیابان بنگریم آن چیزی که در مناسبات میان مدرنیته و خیابان اهمیت پیدا می کند موضوع جمعیت است.
همین موضوع است که مسئله هنجارمند شدن خیابان را در پیش می کشد. بدین ترتیب ما با قواعدی از پیش تعیین شده در خیابان مواجه می شویم که اندرسون(1999) آن را تشریفات و هنجار خیابان می نامد. از سوی دیگر زندگی در خیابان همواره با این قواعد پیش نمی رود بلکه عقلانیتی در زیست خیابان پدید می آید که آن را عقلانیت خیابان نام نهادند. عقلانیت خیابان همان کنار آمدن با مخاطراتی است که مردم ممکن است با آن مواجه شوند و مدیریتی است که بر مبنای عقل روزمره در آن صورت می گیرد.