کمی جلوتر دو راننده بر سر یک تصادف کوچک با یکدیگر درگیر میشوند، صدای ناسزا گفتن و پرخاشاشان بلند است. خیابان قفل شده است و مسافران تاکسیها و ماشینها به مرور عصبانی میشوند، به ساعتهایشان نگاه میکنند، شروع میکنند زیر لب غر زدن؛ "بس کنید بابا"، "چه وضعیتیه؟"، "چرا کسی جداشون نمیکنه؟" و... و اینگونه یک روز معمولی در یکی از خیابانهای شهر برای دقایقی پر از خشم، تنش و اضطراب میگردد. اتفاقی که در کل روز بارها در خیابانهای دیگر تکرار میشود.
اگر شرکت بیمه تشکیک نکند، اگر کلانتری تاخیر نکند، و اگر....... نشود همین می شود که مردم در کف خیابان مسائل مبتلابه را حل می کنند؛ چون امیدی به حل آن توسط نهادها ندارند.
ما که بهش راه ندادیم از پشت فرمون پرید پایین ما رو که دونفر بودیم بزندمون