جاوید قرباناوغلی در روزنامه شرق نوشت: با اعلام رسمی مرگ ملکعبدالله از سوی دستگاه پادشاهی سعودی، سلمانبنعبدالعزیز ٧٩ساله رسما زمام امور این کشور را برعهده گرفت و «مقرن» آخرین فرزند ذکور عبدالعزیز آلسعود، بهعنوان ولیعهد، برگزیده شد تا این پادشاهی محافظهکار اینبار هم انتقال قدرت را به آرامی پشتسر بگذارد.
از زمان فوت عبدالعزیز در سال١٩٥٣، پنج فرزند وی در این پادشاهی حکومت کردند و «سلمان» و «مقرن» آخرین فرزندان وی هستند که در این مقطع بهعنوان پادشاه و ولیعهد، قدرت را در دست گرفتهاند. از آن زمان تا کنون، پادشاهی در دست فرزندان «حصه بنت احمد السدیری» همسر بانفوذ عبدالعزیز بود که با انتخاب ملکعبدالله برادر ناتنی ملک فهد در سال٢٠٠٥، این روند دچار گسست شد. اینک با رویکارآمدن سلمان دیگر برادر تنی چهار پادشاه پیش از ملکعبدالله، کاخ سلطنتی دوباره به خاندان معروف «سدیری» بازگشت.
ملکعبدالله در طول زمامداری خود دو کار برجسته را صورت داد. اول تلاش موفق او برای ایجاد تغییراتی در پادشاهی بهشدت محافظهکار سعودی که بعضا بهعنوان سنتشکنی از آن یاد شد. اگرچه او در این مسیر در داخل خانواده سلطنتی از جانب روحانیون محافظهکار هم با چالشهای جدی روبهرو شد، اما طبقه متوسط عربستان که با فرهنگ غرب و سنتهای آزادی و حقوق مدنی آشنایی بیشتری داشت با او همراهی کرد.
اقدام دوم او تلاش ناموفق برای نهادینهکردن قدرت -حداقل در نسل دوم فرزندان عبدالعزیز- بین فرزندان و متحدان خود بود. بهطور مشخص میتوان از اقدامات او برای میداندادن به «متعب» فرزند دوم خود نام برد که در سلسله قدرت در شرایط کنونی و بعد از رویکارآمدن سلمان، جایگاه ویژهای نیافته و چنانچه گفته میشود، «محمد بن نایف» فرزند ولیعهد متوفای سعودی بهعنوان ولیعهد دوم انتخاب شده است. در بعد سیاست خارجی ملکعبدالله تلاشهایی را برای کاهش وابستگی به برخی قدرتها و ارتباط با کشورهای دیگر که در حوزه روابط سنتی سعودی قرار نداشتند بهکار گرفت. برجستهترین این اقدامات را میتوان در برقراری پلهای ارتباطی با روسیه مشاهده کرد که تا سطح سفر «سران» ارتقا یافت. البته این اقدام در کنار روابط سنتی ریاض با متحدان غربی بهویژه آمریکا صورت گرفت، ولی درعینحال، اقدامی بود که در اسلاف وی حداقل به این شدت سابقه نداشت.
اگرچه در اولین بیانیه رسمی پادشاه جدید اعلام شده که سیاستهای ملکعبدالله همچنان ادامه خواهد یافت، اما با توجه به بیماری «ملک سلمان»، عملا قدرت در دست «مقرن» ولیعهد او قرار خواهد داشت که برخلاف ٣٤برادر دیگر خود، فردی تکنوکرات، آشنا با مسایل جهان و رویکردهای نوین آن است. از این جهت سیاستهای جدید سعودی بهویژه در فضای پرچالش کنونی روابط بینالملل و مشکلاتی که در منطقه در بعد عربی و اسلامی، پادشاهی سعودی گرفتار آن است همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. در این میان بر هیچکس پوشیده نیست ملکعبدالله چه در دوران نسبتا طولانی ولایتعهدی که چندسال آن بهدلیل بیماری فهد عملا قدرت را دراختیار داشت و چه زمان سلطنت خود، اقدامات مثبتی را در رابطه با جمهوریاسلامیایران صورت داد.
امضای توافقنامه امنیتی بین تهران-ریاض در دولت سیدمحمد خاتمی، یکی از نمونههای روند روبهرشد روابط دو کشور بود. جناحهای مخالف سیاستهای ملکعبدالله در ریاض نیز در تداوم تنش، موثر بوده و هستند. اینک با درگذشت ملکعبدالله و رویکارآمدن سلمان، پنجره جدیدی در روابط دوکشور گشوده شده است. ایران بهعنوان یک بازیگر مقتدر در منطقه میتواند از این فرصت بهخوبی بهره ببرد. سفر بهتعویقافتاده دکترظریف، امروز اگرچه در قالب تشریفاتی و برای تسلیت به خاندان سعودی خواهد بود، اما میتواند گام نخست رویکرد جدید ایران در منطقه بهویژه در رابطه با عربستان باشد.
حتی مشکل قیمت کنونی نفت نیز در سایه رویکرد مثبت دوکشور میتواند ترمیم شود. ایران با اعزام یکی از برجستهترین کارشناسان خود بهعنوان سفیر به عربستان، گام عملیاتی را برداشته است. ضروری است عربستانسعودی هم هرچهسریعتر، صندلی خالی سفارت خود در تهران را پر کند و دوسفیر بهعنوان دوفرستاده در خطمقدم، روابط را با حساسیت رصد کنند. آیتالله هاشمی هنوز ظرفیت بالقوه و قدرتمندی برای بازسازی روابط در فضای جدید عربستانسعودی بهشمار میرود و از توان دیگر شخصیتهای ملی نیز برای کمک به دولت روحانی میتوان استفاده کرد. در آن سوی خلیجفارس نیز آنچنان که گفتیم، «مقرن» بهعنوان تکنوکراتی جوان در خاندان سعودی، ظرفیت مناسبی برای بازسازی این روابط داراست که لازمه همه این اجزا، درک درست از شرایط آینده جهان اسلام عرب و عدمپافشاری بر مولفههای غیرثابت قدرت در منطقه است.