جاويد قربان اوغلی در روزنامه اعتماد نوشت:
با رويكار آمدن دولت تدبير و اميد، مسووليت پرونده هستهيي از شوراي عالي امنيت ملي به وزارت خارجه منتقل و ظريف، وزير خارجه دولت تدبير و اميد عهدهدار اين مسووليت شد. دكتر ظريف با كولهباري از دانش، تجربه و شناخت دقيق از اين پرونده از همان نخستين روز تصدي اين ماموريت مهم، رويكرد تيم جديد را در راستاي سياستهاي اعلامشده رييسجمهور جديد طراحي و به اجرا گذاشت. حضور روحاني در اجلاس مجمع عمومي سازمانملل، گفتوگوي تلفني اوباما- روحاني، اولين نشست با اعضاي 1+5 در نيويورك و نشستهاي سهگانه ژنو در سومآذر و در عرض كمتر از صد روز از زمان روي كار آمدن دولت جديد بهثمر نشست و توافق ايران با ششكشور قدرتمند، دنيا را با شگفتي روبهرو كرد. نكته مهم در اين رويداد تاييد حقوق هستهيي ايران از سوي قدرتهاي جهاني بود كه همواره به عنوان خطقرمز نظام در مذاكرات هستهيي از آن ياد ميشد.
توافق ژنو در آستانه گام نهايي و برونرفت از بحراني است كه يك دهه سياست خارجي كشور را با چالشي جدي روبهرو كرده بود. رويكرد دولت دهم در عرصه مناسبات خارجي و عملكرد حرفهيي تيم هستهيي جديد كشور عملا اين نكته را اثبات كرد كه ميتوان با قدرت منطق با طرف مقابل به مذاكره پرداخت و حقوق يك كشور را تضمين كرد؛ اتفاقي كه با اندكي تامل ميتوانست در دوره اول اين بحران كه تحت مديريت روحاني در جريان بود اتفاق بيفتد و كشور از هزينههاي سنگيني كه طي هشت سال مديريت رييس دولت گذشته متحمل شد، پرهيز كند. به نظرم سخن ظريف كه اخيرا در شبكه مجازي خود به آن پرداخته و گفته است پيشرفتهاي امروز در ?? سال پيش ميتوانست حاصل شود كاملا درست است. اخلاف روحاني در مديريت پرونده هستهيي با تمام حسن نيتي كه داشتند به دليل سنگيني جو سياسي آن زمان قدم در راهي گذاشتند كه نتيجه آن امروز بر همگان روشن است. اگرسخن حسن روحاني در كتاب «امنيت ملي و ديپلماسي هستهيي» از اشتباهات تيم اوليه هستهيي احمدينژاد «با وجود حسننيت و تلاشهاي فراوان و ايجاد نوعي اميد» را روايت واقعبينانه از خطاها و خوشبينيهاي اوليه مسوولان وقت بدانيم كه بعدها درصدد اصلاح آن برآمد، صادقانه بايد اذعان كرد كه سعيد جليلي خلف او با پيروي از سياستهاي رييسجمهور وقت قدم در راهي گذاشت كه كشور را در مسير سختي قرار داد. شرايطي كه نهايتا تغيير دولت با حماسه سياسي مردم توانست آن را با تدبير مقام معظم رهبري براي استفاده از فرصت انتخاب روحاني و استفاده از تيم كاملا حرفهيي گشوده و اميد را به حل و فصل مساله هستهيي با رويكردي كه هدف آن فقط كم كردن روي حريف نبود، افزايش داد.
در تاريخ يكصد سال اخير اين چهارمين رويارويي ديپلماتيك ايران با خارج بود كه در همه آنها با تكيه بر خردمندي مذاكرهكنندگان و قدرت منطق، كشور حقوق خود را استيفا كرده است. اولين اين نبردهاي ديپلماتيك، مذاكرات قوامالسلطنه با استالين در بحران آذربايجان بود. اگر تنها يك نقطه روشن در كارنامه و عمر سياسي اين سياستمدار صاحبنام وجود داشته باشد، خدمت بزرگ او به ايران در بحراني بود كه يك اشتباه در آن ميتوانست آذربايجان را از كشور منفك كند. دومين مورد، توانايي دكتر محمد مصدق در ديوان داوري لاهه و استيفاي حقوق ملي كشور بر منابع عظيم نفت بود. مذاكرات نفسگير دكتر ولايتي با طارق عزيز (نماينده عراق) و سازمان ملل متحد بود كه پس از هشتسال جنگ تحميلي، خاوير پرز دوكوئيار (دبيركل وقت سازمانملل) با صدور بيانيهيي، عراق را آغازگر جنگ اعلام كرد و اين را صادقانه بايد سومين پيروزي بزرگ كشور در عرصه جهاني دانست كه اتفاقا در دوران پس از پيروزي انقلاب اتفاق افتاد.
اينك ايران عزيزمان در آستانه پيروزي ديگري در كارزار ديپلماتيك در عرصه جهاني است؛ نبردي كه نبايد با تنگ نظري آن را با بن بست روبهرو كرد و پشت سرداران و سربازان اين ميدان را خالي كرد. روحاني و ظريف تنها نمايندگان كشور در اين ميدان هستند ولاغير. پيروزي در اين عرصه پيروزي همه ملت و جناحهاي سياسي خواهد بود. بياييد از اين منظر سرداران اين ميدان را ياري كنيم.
هرچند هر يك از اين رويدادهاي تاريخي، در موقعيت زماني خود قابل بررسي و نقد است و هيچ واقعهيي را نميتوان در محيط انتزاعي تحليل كرد، ولي وجه مشترك همه اين چهار مورد تكيه بر فكر، استدلال و منطق در كارزارهاي ديپلماتيك است.