bato-adv
کد خبر: ۱۶۷۸۵۲

مهاجرت به شهر ناشی از عقل سلیم ست

دكتر زهرا اميري از سال 1371 عضو هيات علمي دانشگاه گيلان و چهار سال نيز (تا سال 1388) رييس دپارتمان توسعه روستايي دانشگاه گيلان بوده است. دكترايش را از دانشگاه جواهر لعل نهرو هندوستان گرفته؛ كشوري كه در امر توسعه روستايي موفق بوده است و الگويي براي ساير كشورهاي در حال توسعه محسوب مي‌شود.

تاریخ انتشار: ۰۷:۴۷ - ۱۳ آبان ۱۳۹۲
دكتر زهرا اميري از سال 1371 عضو هيات علمي دانشگاه گيلان و چهار سال نيز (تا سال 1388) رييس دپارتمان توسعه روستايي دانشگاه گيلان بوده است. دكترايش را از دانشگاه جواهر لعل نهرو هندوستان گرفته؛ كشوري كه در امر توسعه روستايي موفق بوده است و الگويي براي ساير كشورهاي در حال توسعه محسوب مي‌شود. دكتر اميري تاليفات و تحقيقات فراواني نيز در حوزه كشاورزي داشته و در دانشگاه گيلان توسعه اقتصادي، اقتصاد كشاورزي و اقتصاد كلان تدريس مي‌كند. او معتقد است كه وقتي سياستمداران توجهي به روستاييان ندارند و زندگي در روستا سخت مي‌شود طبيعي است كه روستانشين به شهر مهاجرت كند و اين مهاجرت ناشي از عقل سليم روستانشين است.

در برنامه 5 ساله فعلي اختصاصا به توسعه روستايي پرداخته شده است ولي مشكل مربوط به متولي اجراي اين قانون‌­ها است. به نظر من بايد براي توسعه اعم از شهري و روستايي، بيشتر اقتصادي فكر كنيم تا سياسي. همين دولت‌هاي ما حتي در بحث‌هاي كوچك هم سياست زده هستند

ما بايد نگاه‌مان را به بخش خصوصي تغيير دهيم و آزادي عمل بيشتري به اين بخش بدهيم. در اين صورت است كه بخش خصوصي در عرصه ترويج هم خوب عمل خواهد كرد و ما گام مهمي در راستاي توسعه روستايي برخواهيم داشت


‌ توسعه روستايي در كدام كشورها موفق بوده و به چه شكلي اجرا شده و وضعيت توسعه روستايي در ايران به چگونه است؟

توسعه روستايي جزيي از يك كل توسعه اقتصادي است و توجه تنها به آن بدون توجه به كل مجموعه توسعه اقتصادي غيرممكن است. كشورهايي مثل چين و هند، كشورهاي مهمي در زمينه توسعه روستايي هستند و موفقيت‌شان هم در اين حوزه ناشي از موفقيت‌شان در توسعه اقتصادي­شان است. در واقع بايد به اقتصاد به صورت يك سيستم نگاه كرد. نمي‌توان يك بخشي از اين سيستم را توسعه داد و به بخش ديگرش بي­‌توجه بود. پس در يك كار سيستماتيك بايد توسعه را در تمامي اجزايش پيش برد. اما در ايران نه تنها توسعه روستايي كه وضع در حوزه توسعه شهري هم، چندان علمي و درست پيش نمي‌رود.

‌ آيا نمي‌توان در ايران كشاورزي و صنعت را باهم تلفيق كرد مثل چين كه صنايع كوچك را در كنار زمين­‌هاي كشاورزي احداث كرد. به عنوان مثال كارخانه‌هاي توليد كمپوت يا بسته‌بندي كنسرو را در كنار زمين­هاي كشاورزي توليد ميوه بنا كرد تا كشاورز ميوه‌هاي توليد شده‌­اش را به صورت مستقيم و بدون واسطه به كارخانه­‌دار بفروشد. آيا نمي‌توان چنين برنامه­‌اي را در ايران اجرا كرد تا براي روستانشينان هم ايجاد شغل شود و هم كشاورز محصولاتش را بي­‌واسطه و با قيمت مناسب بفروشد؟

در واقع براي تحقق توسعه روستايي بايد چنين كاري كرد. البته اين تنها راه موجود نيست اما يكي از بهترين راه‌هاست. در واقع بخش كشاورزي اعم از زمين كشاورزي و نيروي كار پتانسيل محدودي دارد. مثلا خاك يك حاصلخيزي مشخصي دارد كه اگر از آن بيش از حد استفاده شود كارايي خود را از دست مي‌دهد و همين محدوديت درباره نيروي كار نيز صدق مي‌كند. يك كشاورز اگر مي‌خواهد به صورت طولاني مدت به توسعه پايدار برسد بايد از صنايع خرد و جزء براي رسيدن به اين هدف استفاده كند. دولت‌ها به جاي اينكه مردم روستاها را به طرف شهر بكشانند و عواقب فاجعه­‌بار آن را متحمل شوند، مي‌توانند در روستاها صنايعي متناسب با فرآورده‌هاي كشاورزي احداث كنند چون در اين صورت هم نهاده در محل موجود است هم نيروي كار به مقدار كافي. در نتيجه مردم روستا حاضر به مهاجرت به شهرها كه خيلي هم برايشان كار دشواري است، نمي‌شوند. در اين صورت روستاييان توسعه و پيشرفت را در محل زندگي خود مي‌­بينند.

‌ و چون روستاييان چنين پيشرفتي را در محل زندگي خود نمي­‌بينند زمين‌­هاي زراعي خود را رها مي‌كنند و به شهرها مي‌­آيند و عموما هم در حومه شهرها ساكن مي‌شوند. اين حاشيه نشيني و اين مهاجرت چه نتايجي در برخواهد داشت؟

اول بايد بگويم كه مهاجرت روستانشين به شهر ناشي از عقل سليم‌­اش است. هرانسان عاقلي وقتي ببيند كه چرخ زندگي­‌اش نمي­‌چرخد سعي در يافتن راهي براي بهبود زندگي­‌اش مي‌كند. روستانشين هم وقتي بي­‌توجهي مي­‌بيند و نمي‌تواند محصولاتش را به قيمت مناسب بفروشد و درگير معضلات شديد اقتصادي است و زمين‌اش برايش به صرفه نيست، زمين‌­اش را به يك شهري مي­‌فروشد تا در آنجا ويلا درست كند و خودش هم مهاجرت مي‌كند و چون پول كافي ندارد در حومه شهر زندگي مي‌كند. خب نتيجه‌اش هم معلوم است. بافت روستاها تغيير مي­‌يابد، كشاورزي نابود مي‌شود و چون زندگي و درآمدزايي در شهر بسيار سخت است فقر وارد حومه شهر مي‌شود و به تبع آن جرم و جنايت از حومه شهر برمي­‌خيزد.

‌ اين نتيجه واضحي است و بايد براي مسوولان هم قابل رويت باشد. پس چرا جلوي اين مهاجرت را نمي‌گيرند؟

آقايان هميشه از ضرر و زيان‌هاي مهاجرت مي‌گويند و مدام به روستاييان القا مي‌كنند كه از روستا كوچ نكنند اما همه اينها شعار است. ما تمام برنامه‌هايمان متمركز در شهرهاي بزرگ است. سخنراني‌­ها و اهداف و برنامه‌هاي وكلا و وزراي ما مربوط به شهرهاي بزرگ است. چون در اين شهرها پايگاه راي بالايي وجود دارد. روستاها براي سياستمداران ما جذابيت ندارد. سياستمداران ما فقط شعار مي‌دهند كه بايد جلوي مهاجرت را گرفت اما عملا كاري انجام نشده كه ميل به كوچ از روستانشين گرفته شود. خب هر آدم عاقلي براي بهبود وضعيتش مجبور به تغيير مي‌شود. ما فقط فرياد مي­‌زنيم كه كشاورز نبايد روستا را ترك كند اما موقعيت مناسب ماندن را هم برايش فراهم نمي‌كنيم.

‌ يكي ديگر از درآمدهاي روستايي بحث توريسم روستايي است اما در ايران حتي به زيباسازي روستاها كه يكي از شروط اوليه توريسم هست توجهي نمي‌شود و ويلاها و حتي خانه‌هاي خود روستاييان به شكلي نوسازي مي‌شود كه همخواني با بافت محيط ندارد. دليلش چيست؟

درست است. البته چنانچه گفتم اين برمي‌گردد به بحث عاقل بودن مردم روستا چون آن­ها هم مانند ديگر مردم خواهان پيشرفت و به دست آوردن امكانات همانند شهرها هستند. ولي چون بستر مناسبي از طرف دولت براي توسعه منطقي در اين مناطق شكل نمي‌گيرد در نتيجه اين مقوله‌هاي نامتناسب با اين‌گونه مناطق شكل مي‌گيرد. به عبارت ديگر وقتي روستانشين از لحاظ اقتصادي دچار مشكل است، مي‌خواهد به هر نحوي الگوي اقتصادي بهتري را پياده كند و ديگر از نظر معماري، توريسم و خيلي چيزهاي ديگر روند كارشناسي را پيش نمي‌گيرد.

‌ آيا در قانون و همين چشم‌انداز بيست‌ساله، توسعه روستايي پيش بيني شده است؟

به توسعه اقتصادي به صورت كل و توسعه روستايي به صورت جزيي از همين كل اشاره شده است و مواد و تبصره‌هاي خوبي هم در آن گنجانده شده. مخصوصا در برنامه 5 ساله فعلي به امر توسعه روستايي و كشاورزي توجه شده است.

‌ پس چرا در اجرا مشكل وجود دارد؟

چشم‌انداز بيست ساله به صورت برنامه‌هاي 5 ساله اجرا مي‌شود كه در اين برنامه‌ها مراحل متفاوتي براي توسعه روستايي ذكر شده. در برنامه 5 ساله فعلي اختصاصا به توسعه روستايي پرداخته شده است ولي مشكل مربوط به متولي اجراي اين قانون‌­ها است. به نظر من بايد براي توسعه اعم از شهري و روستايي، بيشتر اقتصادي فكر كنيم تا سياسي. همين دولت‌هاي ما حتي در بحث‌هاي كوچك هم سياست زده هستند. در نتيجه اين قانون­‌ها در عمل اجرا نمي‌شوند يا در طي مسير دچار مشكل مي‌شوند. مثلا در بحث توسعه روستايي مدام به مساله ورزش تاكيد مي‌كنند اما به نظر من درست است كه ورزش فوايد زيادي دارد و مي‌تواند سودهاي زيادي براي مناطق روستايي به ارمغان بياورد اما قبل از آن بهتر است بستر اوليه براي اين‌گونه توسعه‌ها پديد آيد. به عنوان مثال خود من به عنوان استاد دانشگاه اگر دغدغه‌ها و گرفتاري‌­هاي مالي داشته باشم هيچ‌وقت سراغ ورزش نمي‌­روم اما ظاهرا متاسفانه سياستمداران ما به اين مسائل دقت نمي‌كنند و مدام از روستايياني كه درگير مسائل و معضلات اقتصادي هستند، مي‌خواهند كه مثلا ورزش كنند يا از روستايشان كوچ نكنند.

‌ اما ما نهادي را داريم به نام جهادكشاورزي كه مستقيما متولي امور كشاورزي و توسعه‌روستايي است. چرا وقتي چنين نهادي را داريم و در قانون هم توسعه روستايي پيش‌بيني شده است اما باز هم در عمل موفق نيستيم. چرا روستاييان مثلا به ماموران جهاد كشاورزي در امر مدرنيزاسيون كشاورزي و خيلي از موارد علمي و اصولي ديگر اطمينان نمي‌كنند. ما اين معضل عدم اعتمادسازي مابين كشاورز و دولت را به وضوح در روستاها مي‌­بينيم. دليلش چيست؟

اينكه چرا روستاييان اعتماد ندارند موضوع بسيار مهمي است. مطمئنا قبلا تصميماتي براي آنها گرفته شده كه نه تنها برايشان سودي نداشته بلكه آنها را مجبور به تحمل زيان­‌هاي ديگري هم كرده. اين هم برمي‌گردد به اينكه متولي ترويج، دولت است. يعني تا به حال در زمينه توسعه روستايي هركاري كه انجام داده نتيجه نگرفته است. اين نتيجه نگرفتن موجب كمرنگ شدن اعتماد بين روستا و نهادهاي دولتي شده است.

‌ در استرالياي دهه 70 يكي از نهادهايي كه تاثير زيادي بر توسعه روستايي اين كشور داشت بخش ترويج بود. وضعيت اين بخش در ايران به چه شكل است؟

بخش ترويج عملا انتقال‌دهنده بررسي­‌ها و تحقيقات و پژوهش‌هاي جديد به عرصه اجرا است. به عبارتي كانال انتقالي از كشاورزي سنتي به كشاورزي مدرن است. اما در ايران اين بخش مفيد در دولت ادغام شده و تبديل به يك كانال بسته و فلج شده است. خب در چنين شرايطي اين بخش نمي‌تواند وظايفش را به درستي انجام دهد.

‌ يعني بايد امر ترويج را به بخش خصوصي سپرد؟

اصلا چاره ديگري وجود ندارد. حتما بايد اين كار صورت بگيرد. اما اين امر برمي‌گردد به اين نگاه كه دولت تا چه اندازه به بخش خصوصي ميدان و عرصه كار مي‌دهد. اگر بخش خصوصي تنها يك نام باشد و دولتي­­­‌ها بخواهند در يك قالب ديگر فعاليت كنند به اين شبه دولتي مي‌گويند كه به مراتب مضرتر از خود دولت است. به عبارتي تبديل به شترمرغي مي‌شود كه مي‌گويند بپر، مي‌گويد شترم، مي‌گويند تخم بزار، مي‌گويد مرغم! پس اگر دولت مسوول همه كارها باشد به مراتب بهتر از دخالت شبه دولت است. چون دولت حداقل قالب دارد. ما بايد در وهله اول با خودمان روراست باشيم كه تا چه حد مي‌خواهيم به بخش خصوصي اجازه عمل بدهيم. بخش خصوصي در عملكرد شهري و صنايع نتوانسته خوب عمل كند. آن­ هم در عرصه­‌اي كه محل فعاليت آدم‌­هاي مطلع و مسلط به قوانين و با توانايي مالي بالاست. آن وقت انتظار داريد در ارتباط با كشاورزي كه هيچ‌كدام از اين ويژگي‌هاي مثبت را ندارد، موفق عمل كند. ما بايد نگاه‌مان را به بخش خصوصي تغيير دهيم و آزادي عمل بيشتري به اين بخش بدهيم. در اين صورت است كه بخش خصوصي در عرصه ترويج هم خوب عمل خواهد كرد و ما گام مهمي در راستاي توسعه روستايي برخواهيم داشت.

‌ آينده را شما چگونه مي­‌بينيد؟

اگر همين مسيري را كه تاكنون طي كرده­‌ايم ادامه دهيم منطقي است كه نبايد انتظار بهبود داشته باشيم.

‌ آيا اراده­‌اي هم مبني بر بهبود اوضاع نمي‌بينيد؟

حرف­هاي زيادي مي­‌شنوم اما بايد صبر كرد و ديد كه آيا برنامه 5 ساله‌اي كه اكنون در آن هستيم از اين به بعد و با دولت جديد چگونه به اجرا در مي­آيد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv