قضات دادگاه كيفري استان البرز در حال مشورت براي صدور حكم جواني هستند كه متهم است پدرش را خفه كرده است. اين مرد با رضايت اولياي دم مقتول از مجازات مرگ رهايي يافته است اما به خاطر جنبه عمومي جرم بايد در زندان بماند.
زن جواني شامگاه چهارم مرداد سال 89 با مركز فوريتهاي پليسي 110 تماس گرفت و خبر داد پدرش در خانهاش واقع در فرديس به قتل رسيده است. ماموران وقتي به نشاني اعلام شده رفتند جنازه مردي 56 ساله را به نام «موسي» در حاليكه آثار خفگي دور گردنش مشهود بود پيدا كردند.
اين مرد با پسرش فريد زندگي ميكرد و فريد كه در خانه حضور داشت همان ابتدا به ماموران گفت او پدرش را به قتل رسانده است. به اين ترتيب جنازه به پزشكي قانوني منتقل و بازجوييها از فريد آغاز شد. او گفت: «مادرم سالها قبل فوت شد و از آن به بعد من با پدرم زندگي ميكردم. او خانهاش را فروخته بود تا جاي ديگري را بخرد. من پيشنهاد دادم سهم مرا از خانه بپردازد تا براي خودم زندگي مستقلي داشته باشم اما او قبول نكرد و شب حادثه بعد از مشاجره با پدرم، او با تيغ موكتبري به من حمله كرد و من هم براي اينكه تيغ را از دستش دربياورم دستم را دور گردنش فشار دادم كه او خفه شد.»
پرونده بعد از تكميل تحقيقات مقدماتي در اختيار قضات شعبه اول دادگاه كيفري استان البرز قرار گرفت. در جلسه محاكمه فريد، ابتدا نماينده دادستان به تشريح واقعه پرداخت و سپس خواستار صدور حكم قانوني براي متهم شد. در ادامه مادر مقتول به عنوان وليدم در جايگاه ايستاد و گفت: «فريد نوه من است و نميتوانم براي او درخواست قصاص كنم براي همين وي را ميبخشم اما ميخواهم او به خاطر جرمي كه انجام داده است در زندان بماند.»
فريد نفر بعدي بود كه اجازه صحبت يافت. او در حاليكه اشك ميريخت از كشتن پدرش ابراز پشيماني كرد و گفت: «برادران و خواهرانم ميدانند پدرم چقدر مادرم را اذيت كرد آنقدر او را كتك زد تا اينكه مادرم در 40 سالگي سكته كرد و فوت شد. بعد از آن پدرم با من هم دعوا ميكرد. در شرايط بد روحي به سمت ماده مخدر شيشه رفتم و معتاد شدم. پدرم به خاطر اين مساله با من بيشتر از قبل بدرفتاري ميكرد و ميگفت بايد خانهاش را ترك كنم اما من جايي نداشتم كه بروم. براي همين هم از او خواستم بعد از فروش خانه پولي به من بدهد تا بتوانم خانهاي را اجاره كنم ولي او با اين پول براي خودش خودرو خريد. چند وقت قبل از قتل، يكبار بين من و پدرم مشاجره پيش آمد و او با تيغ موكتبري به من حمله و صورتم را زخمي كرد، جاي آن زخم از بين نرفت و از آن به بعد هركس مرا ميديد فكر ميكرد آدم خلافكاري هستم. مردم وقتي ميخواستند مرا صدا بزنند ميگفتند هماني كه صورتش زخمي است. اين موضوع خيلي عذابم ميداد و احساس ميكردم تحقير شدهام.»
متهم به قتل ادامه داد: «رفتار بد پدرم همچنان ادامه داشت و او مرا كتك ميزد. كار به جايي رسيد كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و به او گفتم اگر چند روز مهلت بدهد از خانهاش ميروم. شب حادثه هم دير وقت به خانه رفتم تا او خوابيده باشد و همديگر را نبينيم اما وقتي وارد منزل شدم، ديدم هنوز بيدار است. پدرم دوباره مشاجرات را شروع كرد و تيغ موكتبرياش را برداشت. در آن لحظه به ياد زخم روي صورتم افتادم و ترسيدم كه آن اتفاق دوباره تكرار شود. براي همين گردنش را فشار دادم تا تيغ را از دستش دربياورم اما او جان باخت. من نميخواستم پدرم را بكشم و از اتفاقي كه افتاده است به شدت پشيمان هستم.»
فريد در ادامه گفت: «بعد از مرگ پدرم با خواهرم تماس گرفتم و به او گفتم چه كردهام. وي نيز پليس را باخبر كرد، بعد ماموران سررسيدند و مرا بازداشت كردند.»
بنا بر اين گزارش بعد از اتمام دفاعيات متهم، هيات قضات وارد شور شدند و به زودي راي خود را صادر خواهند كرد.